loading...
واحد فرهنگی هیئت متوسلین به حضرت زهرا (س)
محب العباس(ع) بازدید : 77 دوشنبه 31 تیر 1392 نظرات (1)

 

اصلا حسین این دل ما دست مجتباست

اصلا حسین دست شما دست مجتباست

باشد ... برات کرببلا را نمی دهی ؟

اصلا برات کرب و بلا دست مجتباست

من منتظر شوم بشود محشری که تا

عالم نظر کند که چه ها دست مجتبی است

تنها نه عالمین نه جن و ملک حسین

اصلا تمام عرش خدا دست مجتباست

من فرض می کنم که سه تا دل به من دهی

یکی برای توست ، دوتا دست مجتبی است

آقا نه اینکه از وجنات تو کم شود

اصلا حسین صحن رضا دست مجتباست

سوز و نوای داخل هر روضه ی شما

از قلب نیست سوز صدا دست مجتباست

تو شاهی ای حسین و گدای شما منم

حی و ممات شاه و گدا دست مجتباست

 

 

 

سروده جعفر ابوالفتحی

 

محب العباس(ع) بازدید : 72 دوشنبه 31 تیر 1392 نظرات (0)

 

بعضی زمانها هر گدائی یا کریم است

آن وقت حساب یا کریمان با کریم است

همّیشه در جا می زنم من در گدائی

آقا کرامت می کند آقا کریم است

وقتی عنایت می کند بر سائلانش

انگار که دنیا و مافیها کریم است

تا بی نهایت می رود طول کرامت

من هم گدائی میکنم او تا کریم است

نامش دلیل بخشش آدم شده پس

قبل از وجود آدم و حوّا کریم است

مثل حسین فاطمه در بین گودال

حتی برای ابن مرجان ها کریم است

از او فقط یک قطره می خواهی عجیب است

اندازه ی پهنای صد دریا کریم است

در این قبیله هم پسرها مادری اند

او هم شبیه حضرت زهرا کریم است

 

 

سروده جعفر ابوالفتحی

 

محب العباس(ع) بازدید : 65 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

 

باید مرا گلیم مسیر نگار کرد

زیر قدوم فاطمی‌ات خاکسار کرد

 

مهر تو را بهشت بخواهد نمی‌دهم

در ماجرای عشق نباید قُمار کرد

 

فخر علی و فاطمه بر تو عجیب نیست

وقتی خدا به داشتنت افتخار کرد

 

من که به دست هیچ ‌کسی رو نمی‌زنم

نانت مرا به شغل گدایی دچار کرد

 

هر چند آفریده خدا چهارده کریم

اما یکی از آن همه را سفره‌دار کرد

 

ما را پیاده کرد سر سفره شما

این کشتی حسین که ما را سوار کرد

 

باید به بازوی حسنی‌ات دخیل بست

ورنه نمی‌شود که جمل را مهار کرد

 

خشمت نیاز نیست در آن جا که می‌شود

با قاسم تو قافله را تار و مار کرد

 

ارزان تو را فروخت به حرف معاویه

زهری به کام تشنه تو روزه‌دار کرد

 

زهری که می‌شکافت دل سنگ خاره را

در حیرتم که با جگر تو چه کار کرد

 

زهرا شنیده بود تنت تیر می‌خورد

تابوت را برای همین با جدار کرد

(علي اكبر لطيفيان)

محب العباس(ع) بازدید : 58 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

 

آن را كه مبتلای حسن آفریده اند

غرق غم و بلای حسن آفریده اند

سینه زنیم و سینه ی ما جایگاه اوست

این سینه را سرای حسن آفریده اند

دیوانه وار نعره زنم مجتبی مدد

دل را پُر از هوای حسن آفریده اند

افراشته باد پرچم آقاییِ حسن

سر را به زیر پای حسن آفریده اند

باید كه با مرام حسن آشنا شوی

ما را به اقتدای حسن آفریده اند

 

مجتبی روشن روان

محب العباس(ع) بازدید : 52 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

 

روزی حسینی، حسنی دارم و بس
در مملکت ری وطنی دارم و بس

عشاق ره عشق سبکبال ترند
من نیز فقط پیرهنی دارم و بس

دوری مسافت نشود مانع من
تا شوق اُویس قرنی دارم وبس

حالا که حرم نیست، مرا شمع کنید
امشب هوس سوختنی دارم و بس

دنیا تو اگر یوسف کنعان داری
من نیز امام حسنی دارم و بس

تا لطف حسن هست، خریداری هست
تا زلف حسن هست، گرفتاری هست

باید سر ما را به طنابی بزنند
در مقدم خورشید جنابی بزنند

عشاق نشستند سر راه کسی
تا دست به حسن انتخابی بزنند

باید که به جای چلچراغ و گنبد
بالای بقیع، آفتابی بزنند

حالا که در رحمت زهرا باز است
زشت است اگر حرف عذابی بزنند

آن طایفه ای که پسر زهرایند
خوب است که در شهر نقابی بزنند

ای یوسف کنعان علی ادرکنی
ای ذکر حسن جان علی ادرکنی

ما از قِبَل تو لقمه نانی داریم
مثل سگ کهف، استخوانی داریم

هر جا کرم است سائلی در کار است
ما با تو همیشه داستانی داریم

تو واسطه می شوی که هنگام دعا
این گونه خدای مهربانی داریم

اصلا چه نیاز لیله القدری هست
تا نیمه ماه رمضانی داریم

ای سوره ی یوسف مدینه، در شهر
ما ترس نظر ز این و آنی داریم

این قد رشید تو تماشا دارد
لا حول ولا قوه الا . . . دارد

ماییم و تقاضای نظر داشتنت
یک شب ز محله ام گذر داشتنت

ای یوسف ما به ازدحام عادت کن
ماییم و تویی و درد سر داشتنت

تو صبر و سکوت کرده ابراهیمی
قربان تو و چنین تبر داشتنت

تو بانی کربلا شدی و حتی
روزی حسین شد پسر داشتنت

مبهوت شدند لشگریان جمل
از یک تنه این همه جگر داشتنت

ای آیینه عزّ و جلّ ادرکنی
ای حیدر کرار جمل ادرکنی

تو میوه هر سال جمل می گشتی
پرواز پر و بال خودت می گشتی

هر وقت مقابل علی می رفتی
آیینه ی اجلال خودت می گشتی

حیف است که با مردم دنیا باشی
جا داشت فقط مال خودت می گشتی

بهتر که همان پیش خدا می ماندی
با مردم امثال خودت می گشتی

گفتند: تو گوشواره ی زهرایی
در کوچه به دنبال خودت می گشتی

هیهات از آن دست بدی که بد زد
دستی که میان کوچه تا آمد زد

علی اکبر لطیفیان

محب العباس(ع) بازدید : 56 سه شنبه 25 تیر 1392 نظرات (0)

 

صورتی داشت که نقاش ازل محو رخش

سیرتی داشت که خوبانِ جهان عبدِ درش

مادری داشت که حوران بهشتی حشمش

پدری داشت که عالم همگی خاک درش

پسری داشت که مُردَن چو عسل در نظرش

مثل و مانند حسن نیست به دنیا هرگز

(حسن بهاري)

محب العباس(ع) بازدید : 50 سه شنبه 25 تیر 1392 نظرات (0)

اول تو را سرشته و انسان درست کرد

شرح تو را نوشته و قرآن درست کرد

بعداً گِل اضافیتان را افاضه کرد

تا از من خراب مسلمان درست کرد

می خواست رحمتش همه جا را بغل کند

با اشک های چشم تو باران درست کرد

باید برای بندگی سجده هایمان 

یک مسجدی به نام حسن جان درست کرد

بالم اگر به درد پریدن نمی خورد

یک سایبان که می شود از آن درست کرد

 

من زنده ي نسیم مسیحا دم توأم

آدم اگر شدم به خدا آدم توأم

 

تو ابتدای نسل طهورای کوثری

تو رود خانۀ زهرای اطهری

باید علی و فاطمه ای ظرف هم شوند

تا اینکه آفریده شود چون تو گوهری

کار خداست این که پیمبر پسر نداشت

 وقتی توئی نیاز ندارد به دیگری

نسل مطهر نبوی، نسل دختری است

با این حساب تو حسن ابن پیمبری

گفتند زاده ی اسد الله غالبی

صبح جمل که شد همه دیدند حیدری

می خواستند پیش همه کوچکت کنند

کوری چشم عایشه ها از همه سری

یک روز اشک و گریه برای تو میکند....

...با شصت روز اشک حسینی برابری

 

ای ارشد تمام پسر های فاطمه

ای اولین حسین سحر های فاطمه

 

ای آسمان تر ازهمه بالا تر از همه 

ای بی کران تر از همه دریا تر از همه

سبحان ربيِّ همه ي سجده هاي من

پروردگار سبز مُبَرّي تر از همه

ديديم از تمام جهان مُرده تر شديم

پس آمديم نزد مسيحا تر از همه

تو زودتر به دامن زهرا نشسته ای

پس این توئی تو ،بچه ي زهرا تر ازهمه

ما از تو هیچ وقت نفرما ندیده ایم 

ای جمله ي همیشه بفرما تر ازهمه

 

ما سالهاست رهگذر کوچۀ توأیم

مانند یک فقیر سرِکوچۀ توأیم

 

مهتاب چشمهای تو خورشید پرور است

هرکس که طالعش حسنی نیست کافر است

اصلاً نیاز نیست قیامت به پا کنی

یک قاسمی خدا به تو داده که محشر است

اصلاً شما نیاز نداری به معرکه 

وقتی لب سکوت تو شمشیر حیدر است

 قسمت نبود تا که ببینند مردمان

بازوی تو ادامۀ فتّاح خیبر است

 

فردا ملک به نام تو تکبیر می زند

صاحب زمان به جای تو شمشیر می زند

 

امشب اگر نگات هوای قرن کند

امید می رود که نگاهی به من کند

زیبنده است بال و پر صد فرشته را

زهرا ببافد و تن تو پیرهن کند

کُشتی بگیر پیش همه با برادرت

شاید کسی بیاید وجانم حسن کند

بهتر همان که در به در هر گذر شود

بالی که روی بام تو فکر چمن کند

این یا کریم مثل همه قصد کرده است....

...بر روی گنبدی که نداری وطن کند

بعد از تو ای امیر کفن پاره ها کسی

لازم نکرده است تنم را کفن کند

(علی اکبر لطیفیان)

محب العباس(ع) بازدید : 56 سه شنبه 25 تیر 1392 نظرات (0)

 

من و ماهی که سر تا سر خدایی ست

من و ماهی که پایان جدایی ست

من و مهمانی قرآن و عترت

که ثِقلیْن نبی در حق نمایی ست

نمی دانم چه کس کرده دعایم

که هر چه دارم از فیض دعایی ست

کنم تا این که جبران گذشته

وجودم طالب فیض و عطایی ست

توکل بر خدا کردم که گفتند

بیا امشب که عید مجتبایی ست

خدا باب کرم را باز کرده

گنه بخشی ز نو آغاز کرده

خدا تفسیر کوثر کرد امشب

عجب لطفی مقدر کرد امشب

به زهرا نام مادر را عطا کرد

گلی تقدیم حیدر کرد امشب

برای شرح اسم (یا کریمش)

به دنیا لطف دیگر کرد امشب

حسن را سفره دار خانۀ خود

خدا تا روز محشر کرد امشب

حسن آمد خدا مشعوف گردید

به احسان و کرم موصوف گردید



حسن را باید از قرآن شناسیم

به بطن و کهف و الرحمن شناسیم

حسن را باید از کوثر، نباء، نور

ز بسم الله تا پایان شناسیم

حسن که سوره ی المومنون است

که دارد دست پر احسان شناسیم

حسن که در جمل حیدرترین است

چو رعد و برق بر عدوان شناسیم

حسن را  زینب کبری شناسد

نبی و حیدر و زهرا شناسد

نبی گوید لب خندان حسن جان!

زند بوسه بگوید جان حسن جان!

به لبخندی ملیح و مادرانه

بگوید بانوی قرآن حسن جان!

علی ما بین شکر حق تعالی

بگوید با دل شادان حسن جان!

ملایک همره جبریل گفتند

به قربان تو انس و جان حسن جان!

شده تسبیح و ذکر ما سوی الله

چه در ظاهر چه در پنهان حسن جان!

حسن جان ای حسن جان روزی ماست

که بِین ذکرها این ذکر احلاست

حسن بُشرای باغ مصطفی بود

که از ما قبل خلقت مجتبی بود

)و ما ادرک ما لیلة( شنیدی؟

حسن قدر شب قدر خدا بود

سحر با مادرش می رفت سجده

همیشه محرم خیر النسا بود

کنار مادر خود در مناجات

به هنگام قیامش روی پا بود

ورم می کرد پای امّ زینب

حسن هم ناظر آن صحنه ها بود

حسن که کو نگار دلبری بود

قسم بر روی ماهش مادری بود

حسن میخانه در میخانه دارد

دو صد مست به کف پیمانه دارد

همان که هر کسی که شد حسینی

ز لطف او دل دیوانه دارد

خودش فرمود: زوار حسینم

بداند پهلوی من خانه دارد

کریمی که هنوز اندر مدینه

عطا بر هر گدا مردانه دارد

به شهر مادرش که بی مزار است

حرم دارد؟ نه یک ویرانه دارد

الهی مرقدش را ما بسازیم

که تا محشر بر این خدمت بنازیم

 

جواد حیدری

 

محب العباس(ع) بازدید : 41 سه شنبه 25 تیر 1392 نظرات (0)

 

امشب مه صیـام به گردون قیـام کرد

بـا خنـده مـاه فاطمـه را احتـرام کرد

مـاه علـی ز مــاه الهــی ربــود دل

مـاه خـدا به مـاه محمّـد سـلام کرد

خوش‌ مصرعی ست نقش جبین ستارگان

مـاه رسـول، جلوه بـه مـاه صیام کرد

خورشید و ماه و سلسلۀ اختران همه

زانو زدنـد در حـرم مـاه فاطمه

دیدار حُسن خالق سرمد مبارک است

قرآن به روی دست محمّد مبارک است

تکــرار آفتــاب جمــال محمّــدی

توحیـد را طلوع مجـدد مبارک است

میـلاد آفتــاب خـدا در مـه خدا

عید کریم آل محمّد مبارک است

ای شاهدان حسن! سر و جان فدا کنید

در بیت وحـی، سیـر جمـال خـدا کنید

امشب جمـال غیب خدا جلـوه‌گر شده

خورشید وحی، صاحب قرص قمر شده

امشب مقام وحی در آغوش فاطمه است

امشب عطا به شخص محمّد پسر شده

امشب ولادت پســر ختــم ‌الانبیاست

امشب بزرگ مـرد دو عالـم پـدر شـده

این مجتباست، میـوۀ قلـب محمّد است

این جان عالمی به سر دست احمد است

چشم جهان به دست و عطا و کرامتش

آغـوش کبریـاست محـل اقــامتش

گلبوسه‌های سجده به پیشانی‌اش عیان

قـد قـامت‌ الصلـوة بـه دیدار قامتش

ریحانه محمّـد و دردانۀ علـی

قدر و جـلال اوست گـواه امامتش

ختم رسل که وصف ورا بر لب آورد

حاشا که نام او به زبان بی ‌وضو برد  

آیـات وحـی بر دهنش بوسـه مـی‌زند

روح کلیـم بـر سخنش بوسـه مـی‌زند

حیدر گرفته در بغلش هم چو جان پاک

زهـرا به مصحف بدنش بوسـه می‌زند

یا رب چه دیدنی‌ست زمانی که مصطفی

بر مـاه عـارض حسنش بوسـه می‌زند

همواره بـوده جـود و کـرم پای‌بست او

گل کرده بوسه‌های کرامت به دست او

خلق عظیم، نقش گلـی روی دامنش

لبخند دوستی زده بـر روی دشمنش

تا بـو کنـد گلـی ز گلستـان حِلـم او

رضوان گرفته چشم تماشا ز گلشنش

"یا محسنُ بحقِّ حسن" گفت بوالبشر

تا توبـه شـد قبول بدرگـاه ذوالمَنش

وقتی به خنده پاسخ دشمن دهد حسن

کی دست رد به سینۀ ما می‌نهد حسن؟!

اسلام متکی ست به صلح و قیام او

خیـزد فـروغ وحـی ز متـن کلام او

وقت قیام، هر نگهش نهضتی عظیم

وقت سکوت، هـر نـفس او پیـام او

در غربت مدینه جهادش سکوت و صبر

در نهضت حسیـن درخشیـد نـام او

حلم و حیا دو لالۀ خندان ز باغ اوست

چشم و چـراغ ما حرم بی‌چراغ اوست

ای یار ناشناس همه دوستان حسن!

دشمن به سفره کرمت میهمان حسن!

یک سفــره کـرامت تـو وسعـت زمیـن

یک مجلس ضیافت تو آسمان حسن!

تنهـا نشـد مدینــه نمک‌گیـر سفـره‌ات

بر کل کائنات تویی میزبـان حسن!

دست کـرامت تو همـان دست کبریاست

گل‌های سفره‌ات همه آیات «هل اتی»‌ست

هر لالـه را ز لالـۀ حُسنـت روایتی

هر سطر از کتاب سکـوت تـو آیتی

آب بقـا بـه لعـل لـبت، تشنۀ دعـا

خضـر حیـات را تـو چـراغ هدایتی

ای مرکب تو دوش رسول خدا حسن!

از شانۀ رسـول بـه مـا هم عنایتی

احسان و جود، خاک ره توست یا حسن!

عالـم گـدای یک نگـه توست یا حسن!

تو در زمین و عرش خداوند جای توست

دل‌های اهل دل همه صحن و سرای توست

صلح و قیام و صبـر و ثباتت نشان دهد

شهر مدینه صحنۀ کرب و بلای توست

بـا صبـر تـو قیــام حسینی، قیـام شـد

در جای جای کرب و بلا ردّ پای توست

مدح و ثنـای تـو شده پیوسته یا حسن
خرمای نخل«میثم» بی‌دست و پا، حسن

 

غلامرضا سازگار

 

محب العباس(ع) بازدید : 58 سه شنبه 25 تیر 1392 نظرات (0)

 

معـطــر سـت فـضــای  دل  محـبـانش

هــزار قـافـلـه   دل دوبــاره مهمـانش

 

مدیـنـه شهـر پیمـبـر  شـده چـراغـانی

 نمـود جـلـوه رخ فاطـمـی و تـابــانش

 

شبی خوش است همـه ذاکرین شهـر و دیـار

 شـدنـد در شـب میـلاد او غـزل خـوانش

 

بسـاط عـشـق فـراهـم شـده مهـیـایـم

که پای عـشـق حسـن جان کنم به قربـانش

 

امــام دوم  دنـیـا  کـریـم  اهـل نـظـر

دراز  دسـت  نـیـازم بـه سـوی دستـانش

 

عـزیـز ارشـد  زهـرا و حـیـدر و  احمـد

چه  بوسه ها زده اند بر دو دست و چشمـانش

 

فرشتـه هـا هـمـه امشب شدنـد  پـروانـه

 و  بـا سلام بـه طـوفنـد  بر سـر و جـانش

 

شـب  ولادت  او  گریـه می کـنـد احـمـد

چـرا  مگـر چه شنـیـده بـه وحی پنهـانش

 

خبـر ز یک جـگـر پـاره  داد جـد حسـن

پـدر به هـمـره مـادر شـدنـد  گریـانش

 

سـلام حـضـرت جبـریـل بـر شهـادت او

 سـلام  مـا بـه  بقیـع و بـه قبـر ویـرانش

 

همیشـه در همـه  جا  خواند  از حسن محسن

غـلام کـوی حسـن هسـتـم  و غـلامـانش

 شاعر: محسن حبيب اله پور

محب العباس(ع) بازدید : 47 سه شنبه 25 تیر 1392 نظرات (0)

 

نا امیدی نرود دست تهی از در او

ای فقیران دلتان شاد کریم آمده است

نکند فرق به وقت کرمش دشمن و دوست

خانه هاتان  همه آباد کریم آمده است

**

بی‌نقاب آمده ای کوچه ؛به این رهگذران...

...حق بده  روی شما خیره شدن  هم دارد

رو بگیر ای پسر با نمک حضرت عشق

پیچش موی شما خیره شدن هم د ارد

**

هر زمان می رود از خانه برون

فاطمه دود کن اسپند که چشمش نزنند

گوشزد کن به ملائک که پی رفع بلا 

چارقل ختم بگیرند که چشمش نزنند

**

پشت در تا خجالت نکشد سائل او

قبل از اظهار نیازش کرمت را دیده  است

ندهد فرصت گفتار به محتاج فقیر

گوش این طایفه او از گدا نشنیدست

 

صابر خراسانی

 

محب العباس(ع) بازدید : 46 سه شنبه 25 تیر 1392 نظرات (0)

 

وقتش رسیده تا که قدری با خدا باشم

به اصل خود برگردم از غفلت جدا باشم

 

با اهل دنیا هر چه بودم دگر کافی است

حالا زمانش شد که با اهل ولا باشم

 

من فطرتم میل مناجات سحر دارد

در آسمان بندگی باید رها باشم

 

امشب که قرص کامل مهتاب را دیدم

مطلوب باشد گرم تسبیح و دعا باشم

 

دیدم هم اکنون که بساط عاشقی جور است

خوب است من هم در مدینه یک گدا باشم

 

با یک توسل بر نخی از چادر زهرا

خاک قدوم یوسف خیر النسا باشم

 

غم ز آتش دوزخ ندارم تا حسن دارم

وقتی که اسم اعظمی چون یا حسن دارم

 

بیداری یا خواب است رویایی که می بینم

هست آسمان یا که زمین جایی که می بینم

 

بوی کرم می آورد دوش نسیم امشب

حل می شود اکنون معمایی که می بینم

 

با کاسه های خالی خود سائلان جمع اند

دور و بر سکوی زیبایی که می بینم

 

کیسه به دوشی از مسیر آشنا آمد

گویی غریبه نیست آقایی که می بینم

 

قدّ حسودان است کوتاه و نمی بینند

در ازدحام این قد و بالایی که می بینم

 

از دست عیسی نیز آری بر نمی آید

اعجازهای این مسیحایی که می بینم

 

آن ها که امروزند بند قرص نان تا شب

هرگز نمی بینند فردایی که می بینم

 

تا که گدایی هست شب گرد کریمی هست

ما را چه غم تا سفره مرد کریمی هست

 

این سفره از روی زمین تا آسمان پهن است

از آسمان هم تا به بالاتر از آن پهن است

 

بالاتر از آن هم خبر آورده جبرائیل

نزد ملائک سفره این خاندان پهن است

 

از یک سر این سفره در یثرب نشانی است

آن یک سر سفره ولی تا بی نشان پهن است

 

این جا دهان میمانان لقمه بگذارند

این جا بساط مهر و لطف میزبان پهن است

 

وقتی که صاحب سفره فرزند علی باشد

جای تعجب نیست بهر دشمنان پهن است

 

هر قدر خواهی ببر کم که نمی آید

هر وقت خواهی بیا این آستان پهن است

 

حاتم از این جا می برد روزی هر سالش

یعنی حسن هر سال مسکینی است دنبالش

 

از هر چه جز عشق تو بیزاری خوشم باشد

در سینه از مهرت نگهداری خوشم باشد

 

گویند بیکاران سراغ سائلی آیند

گر سائلی این است بی کاری خوشم باشد

 

حتی شده یک بار در ماه خدا آقا

مهمان من باشی به افطاری خوشم باشد

 

تنها همین که دوستت دارم الهی شکر

تنها همین که دوستم داری خوشم باشد

 

عصیان شکسته بال پروازم به سویت را

از دوش من بارم تو برداری خوشم باشد

 

وقتی سحرها آسمان ها هم صدای توست

با گوش جان تا صبح بیداری خوشم باشد

 

از گریه بر تو فاطمه خوشحال می گردد

پس در تمام زندگی زاری خوشم باشد

 

برگ برات کربلا که سرنوشت ماست

بسته به امضای تو آقای بهشت ماست

 

گر چه تو هم چون من گدایی مبتدی داری

اما به ما هم باز لطف بی حدی داری

 

باید بنای یک کرم خانه به پا سازند

در هر کجایی که تو رفت و آمدی داری

 

هم وارث صبر امیرالمومنین هستی

هم در شجاعت تو نشان احمدی داری

 

آدم به حُسن نور تو مرد عبادت شد

یعنی که هر جا نامت آید معبدی داری

 

رعشه به اندامت به هنگام نماز افتد

باران اشکی نیمه شب در مسجدی داری

 

یاد غریبی تو دیشب خواب می دیدم

دیدم که مانند حسینت گنبدی داری

 

آقا شما هم در مدینه گوشه بستر

هم کنج کوچه مقتلی و مشهدی داری

 

روی زمین تو گوش واره دیده ای یک روز

در کوچه ها تو گوش پاره دیده ای یک روز

 
رضا رسول زاده

 

محب العباس(ع) بازدید : 55 سه شنبه 25 تیر 1392 نظرات (0)

 

ای مقتدای دستِ تمام كریم ها

مولای سبز پوش، امام كریم ها

ای چشمه سار فیض خدا كوثر لبت

ای جای چشم فاطمه دور و بر لبت

عالم گدای ریزه خور خوان دست توست

روزی میان سفره ی احسان دست توست

اول امام زاده ی دنیا خوش آمدی

ابن الكریمِ اُمّ ابیها خوش آمدی

اول پدر به حضرت حیدر تو گفته ای

پیش از همه به فاطمه مادر تو گفته ای

×××

آغوش گرم فاطمه بوی بهار داشت

صبحی كه مادرانه تو را در كنار داشت

آن روز با لبان تو افطار خود گشود

بابا علی كه كام تو را انتظار داشت

قنداقه ات شمیم دل انگیز خویش را

از عطر سیبِ سرخ خدا یادگار داشت

خورشید با نگاه تو از خواب می پرید

پیش از طلوع با تو و چشمت قرار داشت

پای بساط سفره ی افطاریِ خدا

هفت آسمان ملائكه ی روزگار داشت

عالم به عشقِ خالِ لبت آفریده شد

ور نه خدا به عالم و آدم چه كار داشت

×××

ای نازدانه كودكِ دلبند فاطمه

ای خنده ات بهانه ی لبخند فاطمه

تو چشم خود به روی نبی باز می كنی

جا دارد این كه بَهر همه ناز می كنی

ناز و كرشمه سُنتِ مانده ز عهدِ توست

شهبالِ سبز حضرت جبریل مهدِ توست

غوغاترین، عزیزترین، خوش قدم ترین!

در بینِ ایلِ جود و سخا با كرم ترین

چشمِ بد از قشنگیِ چشمت به دور باد

ملعونه ی حسوده الهی كه كور باد!

 

مصطفی متولی

محب العباس(ع) بازدید : 54 سه شنبه 25 تیر 1392 نظرات (0)

 

ما را نشانده اند سر سفرهٔ کریم 

یکباره خوانده اند سر سفرهٔ کریم 

از عرش هم تمام ملائک یکی یکی

گیسو فشانده اند سر سفرهٔ کریم

از بس کریم بود که انگشت بر دهن

یک عده مانده اند سر سفرهٔ کریم

حاتم که هیچ، طایفه ی حاتمان همه

خود را رسانده اند سر سفرهٔ کریم

مهمانِ خوانده هست ولی باز بیشتر

خیل نخوانده اند سر سفرهٔ کریم

...

اصلاً بهشت را به پشیزی نمی خرند

آن ها که مانده اند سر سفرهٔ کریم

 

مهدی صفی یاری

 

محب العباس(ع) بازدید : 43 سه شنبه 25 تیر 1392 نظرات (0)

 

این آینۀ حسن خداوند تعالاست

این پرتو حسن ازل از صبح تجلّاست

این سورۀ یاسین به روی دامن کوثر

این مصحف نور است که بر شانۀ طاهاست

این نجل علی اشرف اولاد محمّد

این خوب‌ترین سلسلۀ آدم و حواست

گه سورۀ «والیل» و گهی سورۀ «والشمس»

گه بر سر دست نبی و حیدر و زهراست

در مصحف زیبای رخش سورۀ مریم

در عطر بهشتی نفسش روح مسیحاست

او مثل علی بر همۀ خلق، امام است

حکمش همه جا حکم خداوند تعالاست

گر جنگ کند، جنگ بوَد بر همه واجب

ور صبر کند، صبر برای همه زیباست

هر نکته که او گفت خدا گفت خدا گفت

هر امر که او خواست خدا خواست خدا خواست

هر چند حیات دین، از خون حسین است

با صبر حسن، قامت اسلام بوَد راست

ما پیرو صلح حسن و جنگ حسینیم

امر است ز مولا و اطاعت همه از ماست

گر امر به صلح آید، یا حکم به نهضت

اسلام همان پیروی از گفتۀ مولاست

این صلح بوَد سخت‌تر از غزوۀ خیبر

این صبر همان صبر علی در دل اعداست

یارب تو گواهی که به هر واقعه ما را

بر دامن اولاد علی دست تولّاست

با خون دل شیعه نوشتند ز آغاز

دینی که خدا گفته تولّا و تبراست

یاران ولایت همـه‌جا عبد خدایند

آنان که جدا از حسنینند، جدایند

 

غلامرضا سازگار

 

محب العباس(ع) بازدید : 47 سه شنبه 25 تیر 1392 نظرات (0)

 

ای زنده به عشق و رهرو صبر و ثبات

در ماه پُر از فضیلت صوم و صلات

تقدیم به مقدم حسن جا دارد

برخیزد اگر ز دل نسیم صلوات

×××

این ماه عزیز ماه جود و کرم است

هر لحظۀ ماه رمضان مغتنم است

امشب که کریم اهل بیت آمده است

از درگه او هر چه بخواهید کم است

×××

آن روز که از حُسن حسن زمزمه بود

آوازۀ حُسنش به لبانِ همه بود

از عرش ملائکِ مقرّب دیدند

لبخند مسّرت به لب فاطمه بود

 

سید هاشم وفایی

محب العباس(ع) بازدید : 51 سه شنبه 25 تیر 1392 نظرات (0)

 

در کوچه می وزند به شوقش نسیم ها

گل می کنند در نفس او شمیم ها

در دست هاش یاس  و انار و کبوتر است

وقتی که می رسند کنارش یتیم ها

بر شانه آسمان اجابت نشانده است 

پر می زنند دور و برش "یاکریم"ها 

غلطانده است آن شتر سرخ را به خون

تا بیش از این شکسته نگردد حریم ها

از کوچه ها و خاطره هایش گریز نیست

خونین جگر مانده حسن از قدیم ها

شیرین تر از عسل به لب قاسمش رسید

وقتی که کشته شد به بلای عظیم!...ها!

 

فاطمه نانی زاد

محب العباس(ع) بازدید : 42 سه شنبه 25 تیر 1392 نظرات (0)

 

تشنه قطره ای از کوثر جام حسنیم

همه محتاج عنایات مدام حسنیم

به خدا شیعه و مأموم حسن بود حسین

ما غلامی زغلامان غلام حسنیم

گر گرفتار حسینیم و اسیر زینب

کربلایی شده با لطف امام حسنیم

کاش آباد شود بارگه ویرانش

که ببینیم کبوتر سر بام حسنیم

کوری عایشه ها ما حسنی می باشیم

روز محشر همه مبعوث به نام حسنیم

صلح او حافظ فتیان بنی هاشم شد

همه مبهوط زوایای قیام حسنیم

استعد لسفر گفت و سفر طولانی است

همه عمر سر خوان کلام حسنیم



جواد حيدري

 

محب العباس(ع) بازدید : 45 یکشنبه 23 تیر 1392 نظرات (0)

 

صـدايِ گــريــه يِ نــوزاد در فضــا پيچــيد

بِگفت قابله اش:«ياعلي ، پدر شده اي»

 

بگـــيــر در  بغــلت طفلِ كوچكِ خـــود را

عجب! ز مادر او دستپاچه تر شده اي !

 

چــه چهـره اي  ، ز لطافت  چو  حور در فــردوس

چه خنده اي ، كه ز شيريني اش شكر شده اي

 

به مژدگاني من گر جهان دهي ، هيچست

همين كــه صاحب اين نازنين پسر شده اي

 

نمــاز و راز و نيــازت جـواب داد ، علي

بخند مرد خدا ، كز خدا ، نظر شده اي

 

فـراتــر از  همـه ي طول  و عرض اين دنــيــا

تو بي حدي  و در اين طفل مختصر شده اي

 

علي   !!  بــراي محـمـد  تـو مثــل هـاروني

عجيب نيست تو  هم صاحب  شُبَر شده اي

 

خدا براي تو مي خواست اين چنين طفلي

بــراي داشـتـنـش خـوب مـفـتـخر شده اي

 
شاعر: ياسر قرباني

محب العباس(ع) بازدید : 45 یکشنبه 23 تیر 1392 نظرات (0)

 

آماده شد سفره ، كرم ، خِيل گداها

مي آيد امشب واژه واژه رمز دريا

مهمان ويژه آمده بر سفره ي ما

مهمان نباشد ميزبان عرش اعلا

امشب صفا مي بارد از دست كريمي

بايد بخوانم ياعليُّ ياعظيمي

 

مي بارد از دست خدا باران رحمت

آرام مي آيد صداي پاي حيرت

دنيا نديده جلوه اي با اين ابهّت

خورشيد آورده ست دامان رسالت

امشب خدا آقاي ديگر آفريده ست

يعني كه حيدر بهر حيدر آفريده ست

 

امشب مي و ميخانه و پيمانه جور است

امشب شراب عاشقان يك كاسه نور است

امشب زمين و آسمان غرق سرور است

چون كاروان يار در حال عبور است

امشب دوباره حضرت موسي به نيل است

سردسته ي مستان امشب جبرئيل است

 

پرشورتر از موج درياهاست اين عشق

آرام تر از صحنه ي صحراست اين عشق

در امتداد ذكر يازهراست اين عشق

بين تمام عشق ها آقاست اين عشق

اين عشق ، عشق مجتبي ماه زمين است

آيينه ي عشق اميرالمومنين است

 

اي منتهاي آرزوي دردمندان

تنها كريم دست هاي مستمندان

روشن ترين مهتاب قلب تار دوران

باران ترين خورشيد ، اي همپاي باران

بوي خوش هم صحبتي را از تو جويم

وقتش رسيده با تو حرفم را بگويم

 

 آيينه دار وجه ختم المرسَليني

ماه سماواتيّ و خورشيد زميني

خيرالاَنامي تو ، مُعزُّالمُومنيني

مجنون ترين ليلاي رَبُّ العالميني

درصحنه هاي عشق تنها تكسواري

تو مثل مادر ، مثل بابا تا نداري

 

تا آمدي شام علي رنگ سحر شد

آغوش حيدر سجده گاه صدقمر شد

تا عكس تو در قاب چشمش جلوه گر شد

زهرا دگر مادر شد و حيدر پدر شد

در بيستون عشق تا تكثير گشتي

با جمع زهرا و علي تعبير گشتي

 

بر روي دستان پيمبر چان گرفتي

چون ابر بودي ، رخصت باران گرفتي

ﺷﺄن نزول سوره ي انسان گرفتي

تو زندگي از لؤلؤ و مرجان گرفتي

تو اولين ايجاد يك وصل مطهّر

اَلحق كه مرواريد زهراييّ و حيدر

 

ناز نگاه مهربان تو چه زيباست

جغرافياي چشمهايت رو به درياست

مهتاب از آيينه ي روي تو پيداست

لالايي خواب تو با امّ ابيهاست

ماهي، چه والايي، چه زيبايي حسن جان

يوسف ترين فرزند زهرايي حسن جان

 

من با گداييّ تو آقا خو گرفتم

بي آبرو بودم كه رنگ و بو گرفتم

با غصه هايم در بغل زانو گرفتم

از شرم چشمان تو از تو رو گرفتم

با اين كه بد بودم مرا كردي غلامت

آقاي بي مانند ، قربان مرامت

 

تنهاترين سردار غربت ، من فدايت

فخرم به عالم اين بُوَد هستم گدايت

شاهم زماني كه شوم خاك عبايت

اي كاش مي بودم وَ مي مُردم به پايت

هرآنچه دارم از تو دارم ، كم ندارم

وقتي(اسيرت) مي شوم،ماتم ندارم

 
شاعر: حميد رمي

محب العباس(ع) بازدید : 48 یکشنبه 23 تیر 1392 نظرات (0)

 

اگر یك تبسم، حسن می شدیم

 مرید خصال حسن می شدیم

 دل روشنش را ورق می زدیم

 و با نور او هم سخن می شدیم

ز بوی كرامات او چون بهار

 شكوفا و گل پیرهن می شدیم

به باغ جمالش، قدم می زدیم

 شبی بلبل آن چمن می شدیم

 برای پراكندن عطر او

 جهان گرد، چون نسترن می شدیم

 چو گیسوی عرفان، به دست حسن

 شكن، در شكن، در شكن، می شدیم

 برای تماشای صبر خدا

 به گرد حسن انجمن می شدیم

ز او می گرفتیم، ما مشق نور

 به تعلیم او، شب شكن می شدیم

چو او، بر هوس بانگ "لا" می زدیم

 "بلی" گوی عشق كهن می شدیم

 حسن، فصل پیوند دل های ماست

 بدون حسن، " ما " و " من " می شدیم

 نبودیم اگربسته مهر او

 به مولا قسم ، ریشه كن می شدیم

 حسن سیرتان وارث آدمند

 چه خوب است ما هم ، حسن می شدیم

 

رضا اسماعیلی

محب العباس(ع) بازدید : 54 یکشنبه 23 تیر 1392 نظرات (0)

 

جامه اي سبز به تن پوشيده

كــوچه را يك  تنــه مي آرايــد

مردم شهر به هم مي گويند:

«شاد بودن به علي مي آيد»

 

هر كه را خواست خدامي بخشد

كــودكي مثل « حسن »  رؤيايي

كودكي پاك به رخساره چو  ماه

آخـــــر  روشــنــي  و  زيــبـــايـي

 

وحي آمد كه بناميد «حسن»

پـــســـر  فاطـمه ي زهــرا  را

ســيــد خــيــل جوانان بهشت

جــانــشـيــن خـلــف مــولا  را

 

بـايـد از شـوق كُــنَــد قرباني

تــا نخستين نوه اش مي آيد

وقــت ديــدار  چنين فــرزندي

بر زمين روي و جبينش سايد

 

بهترين هـا همه يك جـا جمعند

عــلــي و فــاطمه و كودكشـان

مطصفي تنگ بغل كرد و سپس

خوانــد در گوش پسر  ذكـر اذان

 
شاعر: ياسر قرباني

محب العباس(ع) بازدید : 57 یکشنبه 23 تیر 1392 نظرات (0)

 

ای حضرت غریب،ای پور فاطمه

 جانم فدای تو،ای هستس همه

 روزی به دستتان،ای معدن کرم

 ای آیت العظیم،ای شاه بی حرم

 عالم اسیر تو،ای مرد باوقار

 خشکیده سینه ام،بر من کمی ببار

 با یک دلی پر از،غم سویت آمدم

 آقا به حکم عشق،دیگر مکن ردم

 دریا به نزدتان،چون قطره ای بود

 خورشید وماه ونجم .چون ذره ای بود

 همت غلام تو،ای کوه استوار

 برق نگاهتان،چون تیغ ذولفقار

 زد طعنه بر بهشت،خشتی ز خانه ات

 با هر تپش دلم  گیرد بهانه ات

 زیبا جمالتان،بران کلامتان

 سلطان عالم است،ولله غلامتان

 باب المراد من،عشقم حسن بود

 سینه زن توام،تا جان به تن بود

 وندر قیامتم،میزان تویی حسن

 قرآن ناطقی،ایمان تویی حسن

 تا صبح روز حشر،ای حضرت کریم

 حلقه به گوشتان،پابست این دریم

 

 میلاد یعقوبی

 

محب العباس(ع) بازدید : 85 یکشنبه 23 تیر 1392 نظرات (0)

 

ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین

علت لطف خدا، یا حسن و یا حسین

 

تا که خدایی شوم، کرب و بلایی شوم

می زنم از دل صدا، یا حسن و یا حسین

 

بانی اشک دو چشم، رحمت جاری حق

آبروی چشم ها، یا حسن و یا حسین

 

قبلة حاجات ما، اوج عبادات ما

روح مناجات ما، یا حسن و یا حسین

 

یکی بدون حرم، یکی بدون کفن

سرم فدای شما، یا حسن و یا حسین

 

هر دو شهید مادر، هر دو غریب مادر

کشتة یک ماجرا، یا حسن و یا حسین

 

حسن امام حسین، حسین اسیر حسن

هردو به هم مبتلا، یا حسن و یا حسین

 

تاب و قرار زینب، ذکر فرار زینب

در وسط شعله ها، یا حسن و یا حسین

 

  علی اکبر لطیفیان

 

محب العباس(ع) بازدید : 61 یکشنبه 23 تیر 1392 نظرات (0)

 

شهرالصیام برهمه دلها مبارک است

ماه نماز و روزه و تقوا مبارک است

بر طایی طریق الی الله ، هرنفس

یا جنبشی که میکند اینجا مبارک است

شهرشلوغ رحمت پروردگاری است

هر اشتیاق دل به مصلی مبارک است

یا کریم ایام اعتکاف مه نور شد ولی

این فیض پشت خانه زهرا مبارک است

کوی امید کوی بنی هاشم است و بس

عرض ادب به ساحت مولا مبارک است

یا مرتضی علی پسرآورده همسرت

امشب تصدقی بده ،آقا مبارک است

نطق مرا عنایت تو باز میکند

تا سرسرای عشق تو پرواز میکند

در کوچه های شهر نبی می وزد نسیم

در یک سحر ز یاس جنان میرسد شمیم

در شهر سوت و کور مدینه به لطف حق

دارد تمام حسن خدا میشود مقیم

طوبی به فصل میوه رسید و ثمر نشاند

میسوزد از حسادت خود یک زن عقیم

هفت آسمان ز مقدم او قصرنور شد

خورشید از تجلی او طفلکی یتیم

با پای پینه بسته به رضوان نمیرسیم

مرکب سوار جاده ی جنات، مستقیم؟

گرچه مسافریم ولی جیبمان تهی است

آقا جسارت است کرایه نمی دهیم

آقا ببخش سائل پابرده از گلیم

پای برهنه آمده در محضر کریم

مست تجلیات خداوندگار شد

هر عاشقی که عابر کوی نگار شد

زیبای فاطمه به جهان پا نهاده و

یوسف برای خدمت او جامه دار شد

او از قدیم صاحب خان کرامت است

حاتم به یک اشاره ی او نو نوار شد

نوح نبی به زمزمه های حسن حسن

کشتی درست کرده و بعدا سوار شد

آن صاعقه که موسی عمران به طور دید

از عطسه های طفل علی آشکار شد

تا او رسید شیعه به خود افتخار کرد

دنیا به فرق دشمن ابتر هوار شد

ای هاشمی نسب ، پسر حضرت بتول

ما را برای جیره خوری کن شها قبول

ای دلبری که دل ز همه دهر می بری

ای آنکه شد خدا به صدای تو مشتری

ای خلق عالمین به یمن وجود تو

حالا خدا که نه،ولی آن سوی باوری

از اشک چشم پاکتری و شبانه روز

در چشمهای حضرت زهرا شناوری

می لرزد از خشیّت رحمان تمام تو

وقتی که در نماز به قبله برابری

امشب سری به خانه ی جود تو می زنیم

مهمان رسیده بار کن آقا سماوری

ای سفره دار بین همه سفره دارها

جان خودم قسم که تو یک چیز دیگری

سائل جدا ز سفره ی سلطان نمی شود

دردی بدون اذن تو درمان نمی شود

ساقی نصیب ما دوسه جرعه شراب کن

مِی نوشمان کن و همه مان را خراب کن

با دل سخن بگو کمی از زندگانی ات

و از ماجرای خود دلمان را کباب کن

یا ذالکرم کرامتی از خود بروز ده

ما را برای خود بخر، آقا ثواب کن

بعداً برای اینکه نگردیم از تو دور

محکم به دست و پا و گلومان طناب کن

حالا که بین ما و شما سنخیت کم است

ما را جزامیان مسیرت حساب کن

مگذار تا خطاب به بی صاحبی شویم

اندیشه ی بدان همه نقش برآب کن

تحت لوای قاسم تو سینه میزنیم

پس جز به دست تو به کسی جان نمی دهیم

پایین پلک چشم تو دائم پر از نم است

چشمت قشنگ، سوی نگاهت ولی کم است

از بسکه اشک ریخته ای در عزای یاس

از بسکه کوچه پیش نگاهت مجسم است

رد شراره بر رخ تو نقش بسته است؟

یا ردپای ضربه سیلی محکم است؟

سنّت زیاد نیست ولی پیر گشته ای

این ارث مادری است که قدشما خم است

آقا فدات شم چقدر غصه میخوری

تصویر لحظه لحظه عمرت چه پر غم است

این گریه ها که میکنی از بهر مادرت

پایه گذار اشک عزای محرّم است

در روضه های حضرت ارباب، یاحسن

سرمشق یا حسین حسین دمادم است

هرکس که سائل کرم مجتبی نشد

شایسته ی بکاء به شه کربلا نشد

 

محب العباس(ع) بازدید : 69 شنبه 16 دی 1391 نظرات (0)

 

 

چراغ و چشم رسول خدا امام حسن

به جن و انس و ملک مقتدا امام حسن

هزار بارم اگر سر جدا شود، دستم

ز دامن تو نگردد جدا امام حسن

در آن زمان که نبودیم ما، ز لطف خدا

ولایت تو عطا شد به ما امام حسن

عجیب نیست مسیحا اگر شود بیمار

ز خاک کوی تو گیرد شفا امام حسن

تمام ارض و سما سفره کرامت توست

کریم کیست به غیر از شما امام حسن

فدای خُلق کریمت شوم که دشمن هم

کند ز کثرت عفوت حیـا امـام حسن

هـزار مـرتبه جـانم فـدای آن پدری

که کرد با تـو مـرا آشنـا امـام حسن

ز کـوه طـور بـود زائـر مـدینه کلیم

شود به کوی تو حاجت روا امام حسن

که گفته دور بقیع تو نیست زوّاری؟

ستـاده‌اند همـه انبیـا امـام حسن

بـه غـربتِ حرم بی‌چراغ تو سوگند

که هر دلی حرم توست یا امام حسن

بـه روز حشر کـه پیغمبران گرفتارند

تو را زنند خلایـق صـدا امـام حسن

دهان و صورت و چشم و لب تو را بوسید

هـزار بـار رسـول خـدا امـام حسن

همای قافِ اجابت همیشه رام کسی ست

که در حریم تو خوانَد دعا امام حسن

کریـم آل محمّـد کـرامتی فـرما

که من به کوی تو باشم گدا امام حسن

ز پایداری و صلح و سکوت و صبر تو بود

ظهـور واقعـه کـربلا امــام حسن

سکوت توست نبرد و قیام تو همه صبر

گـرفت از تـو ولایت بقا امام حسن

میان زخم تن و زخم دل تفاوت‌هاست

کـه زخـم دل نپذیـرد دوا امـام حسن

نه دشمنان، به خدا خیل دوستان کشتند

تو را ز زخم زبان، بارها امام حسن

به ننگ قتل تو هر چند «جعده» شد مشهور

«مغیره» کشت از اول تو را امام حسن

روا نبود که با آن هجوم زخم جگر

تو را کشند به زهر جفا امـام حسن

روا نبود تن پاک تو به دوش حسین

شـود نشـانه تیـر خطا امـام حسن

خدا گواست که مثل تو ای غریب وطن

ستم ندیده کس از آشنا امام حسن

نـه جـراتی که بگریم کنار تربت تو

نه رخصتی که بگیرم عزا امام حسن

چو شمع سوخته با اشک بی‌صدا زوّار

ستاده دور مزارت بپـا امام حسن

چقـدر دور مـزار تـو بشنود شیعه

ز دشمنان شما نـاسزا امـام حسن

تمام ثروت «میثم» بـوَد همـان دل او

که هست هر شب و هر روز با امام حسن

 

غلامرضا سازگار

 

 

محب العباس(ع) بازدید : 74 شنبه 16 دی 1391 نظرات (0)

 

محتاج سفره ات همه حتی کریم ها

خوردند دانه از کرمت یا کریم ها

هر صبح عطر کوی شما می وزد به ما

مستانه می وزد به دل ما نسیم ها

مست است دل ز عهد الستُ بربکم

ما سینه می زنیم در غم تو از قدیم ها

از قبر بی ضریح تو خورشید می دمد

ای جان! فدای غربت کویت کلیم ها

بر خاک قبر تو همه تعظیم می کنند

بنگر دمی به قامت قامت دو نیم ها

با صادق است و باقر و سجاد هم جوار

یا مجتبی بقیع تو باشد حریم ها


محب العباس(ع) بازدید : 106 چهارشنبه 11 مرداد 1391 نظرات (0)

 

ما را غلام کوی حسن آفریده اند

مبهوت و مات روی حسن آفریده اند

ما را پیاله نوش شرابش رقم زدند

مست از خم و سبوی حسن آفریده اند

خورشید را به این همه نقش و نگارها

از طلعت نکوی حسن آفریده اند

روشن ز نور روی مهش گشته روزها

شب را اسیر موی حسن آفریده اند

آری ز مقدمش همه جا بوی گل گرفت

گل را ز رنگ و بوی حسن آفریده اند

از انبیاء و اولیا همه را صف به صف ببین

مدهوش خلق و خوی حسن آفریده اند

میل نگاه هر چه گدایان شهر را

ولله سمت و سوی حسن آفریده اند

 

میلاد یعقوبی

محب العباس(ع) بازدید : 93 چهارشنبه 11 مرداد 1391 نظرات (0)

 

یگانه ای و نداری شبیه و مانندی

که بی بدیل ترین جلوه خداوندی

معطل اند هزاران فرشته کاسه به دست

عسل بیاوری از آن لبی که می خندی

به قصد کشتن شاعر شدند هم پیمان

دو چشم مست تو با ابروان پیوندی!

تمام عرش خدا در طواف گهواره

نگاه خیره ی زهرا به طفل دل بندی

به نیمه رمضان و میان صوت اذان...

رطب رسیده به دستان آرزومندی

نمی شناخت رسول خدا سر از پایش

نمی رسید به آن  لحظه ی خوش آیندی

نوشته اند تو را از بهشت آوردند

نوشته اند ز عطری که می پراکندی

لبان فاطمه خندان و چشم مولا اشک

نوشته اند تو مولود اشک و لبخندی

برای خیل غلامان چه خوب مولایی!

برای حیدر و زهرا چه ناز فرزندی!

گدا که فرق ندارد تو سفره ات پهن است

درِ امید به روی کسی نمی بندی

 

هادی ملک پور

محب العباس(ع) بازدید : 227 چهارشنبه 11 مرداد 1391 نظرات (0)

 

خاک قدمش شمیم جنت دارد

در هر نفسش عطر اجابت دارد

اعجاز محمدی ست در چشمانش

از بس که به جد خود شباهت دارد

****

ای زمزمه صبح و نسیم ادرکنی

آئینه رحمان و رحیم ادرکنی

ای در کرم و سخاوت و آقایی

بی خاتمه، ایها الکریم ادرکنی

 

یوسف رحیمی

محب العباس(ع) بازدید : 105 چهارشنبه 11 مرداد 1391 نظرات (0)

 

آن را كه مبتلای حسن آفریده اند

غرق غم و بلای حسن آفریده اند

سینه زنیم و سینه ی ما جایگاه اوست

این سینه را سرای حسن آفریده اند

دیوانه وار نعره زنم مجتبی مدد

دل را پُر از هوای حسن آفریده اند

افراشته باد پرچم آقاییِ حسن

سر را به زیر پای حسن آفریده اند

باید كه با مرام حسن آشنا شوی

ما را به اقتدای حسن آفریده اند

 

مجتبی روشن روان

محب العباس(ع) بازدید : 106 چهارشنبه 11 مرداد 1391 نظرات (0)

 

آیا به گدای شهر جا خواهی داد؟

با دست خودت به ما غذا خواهی داد

بدتر ز جذامیان مریضی داریم

آیا تو به درد ما دوا خواهی داد

هر بار كه در خانه ی تو رو آریم

تو بیشتر از نیاز ما خواهی داد

لطف پسرت قاسم و الطاف شماست

با اوست هر آنچه كه عطا خواهی داد

گویند حساب سینه زن ها با توست

در حشر چه بر اهل ولا خواهی داد

با نام ابوالفضل تو را می خوانیم

با نام ابوالفضل چه ها خواهی داد

گویند نگفته ای كه در كوچه چه شد

آیا خبر از كوچه به ما خواهی داد؟!

 

جواد حیدری

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
بیت الزهرا (س) در سال 1386 فعالیت های فرهنگی مذهبی خویش را آغاز نمود و با عنایات آن بانوی مکرم وبلاگی با این عنوان به نیت اشاعه فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت طراحی گردید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان رضایت شما از مطالب سایت ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 798
  • کل نظرات : 114
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 87
  • آی پی دیروز : 45
  • بازدید امروز : 94
  • باردید دیروز : 145
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 94
  • بازدید ماه : 1,701
  • بازدید سال : 17,140
  • بازدید کلی : 158,382