loading...
واحد فرهنگی هیئت متوسلین به حضرت زهرا (س)
محب العباس(ع) بازدید : 51 یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

امام جواد عليه السلام : كسى كه شاهد كارى باشد و آن را ناخوش بدارد مانند كسى است كه شاهد آن نبوده است و كسى كه شاهد كارى نباشد اما به آن راضى باشد، مانند كسى است كه شاهد آن بوده است.

محب العباس(ع) بازدید : 50 یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

امام جواد عليه السلام : با سه خصلت ، دوستى را به دست مى آورند : انصاف در معاشرت ، همدردى [با ديگران ]در خوشى و ناخوشى ، و داشتن قلبى پاك [از گناهان].

 

محب العباس(ع) بازدید : 56 یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

حضرت عبد العظيم عليه السلام از امام جواد عليه السلام چنين روايت مى كند :هر كس از عافيت زير دستانش خشنود باشد ، از بالا دستش در امان مى ماند .

 

محب العباس(ع) بازدید : 92 شنبه 28 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

 

ای که عالم ز تو فروزان است

ای که جامت به دست مستان است

می، ز جام ولای تو نوشم

چون ولای تو عین عرفان است

 

یا جواد الائمه ادرکنی

این دل من بدون سامان است

انقَدَر در شب ولادت تو

گریه کردم که دیده بی جان است

عاشقم عاشق جمال تو

تاب گیسو و زلف و خال تو

ابر بارانی دو چشم ترم

ای ولای تو گشته تاج سرم

یادی از کاظمین تو کردم

در مناجات هر شب و سحرم

کی شوم من کبوتر و از شوق

تا به بام حرم کمی بپرم

نذر کردم برای هیئتمان

از حریم تو پرچمی بخرم

تو جوادی و جود تو بسیار

دست اکرام تو بود پر کار

ای زبان عاجز از بیان شما

ای توان خدا توان شما

گشته ام از ته دلم آقا

عاشق عشق عاشقان شما

می خرم پس به قیمت جانم

معرفت را من از دکان شما

آرزویم بود به گوش خود

بشنوم نوکر از زبان شما

نوکرم نوکر غلام شما

پر کشیدم به سمت بام شما

حرکت پرچمت صفا دارد

فرش پایت چهل هما دارد

ای که موسی غلام دربارت

صد چو عیسی درت گدا دارد

نوکرت از شما در این شبها

التماس بسی دعا دارد

روی چشمم تو قیمتی بگذار

چشم خیسم چقدر بها دارد؟

گریه کردم به عشق میلادت

هستم آقا همیشه در یادت



سروده جعفر ابوالفتحی

 

محب العباس(ع) بازدید : 47 شنبه 28 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

با تو باید سفر به بالا کرد

با تو باید نگه به عقبی کرد

شکر لله خدای خوبی ها

 در دل من محبتت جا کرد

 

تا که سلطان شنید خنده ی تو

دیده ها را ز شوق دریا کرد

خنده های درون گهواره

در دل آسمان چه غوغا کرد

نور پاک ولادتت آقا

تیرگی را به کلی امحا کرد

مادرت تا به تو نظر انداخت

درب لب را به روی تو وا کرد

با ولای تو مادر هستی

نامه ام را چه زود امضا کرد

چون درون دلم محبت بود

خالقم نامه ی مرا تا کرد

این دلم با تو آشنا گشت و

پشت بر تمام دنیا کرد

تیر عشق و محبتت آقا

در دل من ببین چه کارا کرد

یک نظر بر کرامتت ارباب

چهره ام را ببین چه زیبا کرد



سروده جعفر ابوالفتحی

 

محب العباس(ع) بازدید : 82 شنبه 28 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

روزی که روی نفس خودم پا گذاشتم

دل را به پشت خانه ی تو جا گذاشتم

بیمار چشم تو دل من گشت و بعد از آن

یک سو دگر طریق مداوا گذاشتم

هر دلخوشی که عشق تو جایی در آن نداشت

آن را برای مردم دنیا گذاشتم

وقت عروج تا به مقام گدایی ات

پا روی شانه های مسیحا گذاشتم

 

زلفم گره به زلف تو خورده ست یا جواد

دل از دلم نگاه تو برده ست یا جواد

 

ای دلخوشی زندگی و حاصل رضا

دردانه ی رضا و عزیز دل رضا

چشم انتظار مرد غریبی نشسته بود

لطف خدا به یمن تو شد شامل رضا

میلاد تو سرور دل اهل بیت بود

ای از تو پر شده ز صفا منزل رضا

دیگر نیاز نیست به انگور زهر دار

حالا که خنده های تو شد قاتل رضا

 

سوگند می خورم که تو را دوست دارمت

یا حضرت جواد رضا دوست دارمت

 

خوشبو شدند با نفس تو گلاب ها

تاثیر یافتند ز چشمت شراب ها

اصلا بعید نیست ز دوزخ به امر تو

برداشته شوند تمام عذاب ها

ملک خصوصی تو و اجداد پاک توست

روی زمین وجب به وجب خاک و آب ها

هفتاد حرف علم فقط در کف شماست

گفتند از شما همه ی این کتاب ها

 

علم شما نبود ، دو عالم بنا نبود

خورشید و ماه و ارض و سما روی پا نبود

 

حق ، چشم من به شوق رخت آفریده ، تر

مرغوب تر ، هر آنچه بود آبدیده تر

هر کس که دید روی تو را جز خدا ندید

در حد خویش رنگ رخش شد پریده تر

زیبا ترین جمال اگر روی یوسف است

زیباتر است پیش تو دستش بریده تر

اقرار به ولایت تام تو کرده اند

در باغ میوه های لذیذ و رسیده تر

 

محصول های مزرعه ی سبز عترت ایم

محکوم به تحمل عمری محبت ایم

 

لطف تو گر نبود حیاتی نداشتیم

حتی به سفره نان بیاتی نداشتیم

نام تو را اگر که "محمد" نمی گذاشت

ما ذکر ناب چون صلواتی نداشتیم

روز جزا برای تجلی لطف توست

ورنه نیاز به عرصاتی نداشتیم

محشر خبر نبود اگر از حضور تو

ما که امید برگ براتی نداشتیم

 

روزی که دست ماست به دامان مادرت

آیا شود سری بزنی تو به نوکرت ؟

 

ای که به جود حق تو فقط مظهری جواد

همچون حسن تو ناز گدا می خری جواد

ابتر همان کسی ست که زخم زبان زده

کوری چشم کوردلان کوثری جواد

نه سال زیر سایه ی نور رضا فقط

کار تو بود از پدرت دلبری جواد

باید عصای پیری بابای خود شوی

باید کنی براش علی اکبری جواد

 

هر جا محاسن پدری هم سفید بود

گر داشت او پسر به دلش باز امید بود...

 

تو آمدی چراغ سرای رضا شوی

تو آمدی که صاحب دلهای ما شوی

تو آمدی نگفته به ماها کنی کرم

کی مایه ی خجالت دست گدا شوی ؟

با آن همه فضائل و جودت روا نبود

دور تو کف زنند و تو تشنه فدا شوی

هرگز سزا نبود سه روز و دو شب به خاک

بر پشت بام خانه تو بی جان رها شوی

 

صد شکر ، جسم پاک شما زیر پا نرفت

راست جدا نشد به روی نیزه ها نرفت



شاعر: رضا رسول زاده

 

محب العباس(ع) بازدید : 45 جمعه 27 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

اباصلت مي‌گويد: چون حضرت رضا عليه‌السلام به شهادت رسيد، امام جواد عليه‌السلام به من فرمود: «برخيز و از داخل خانه آب و تخت بياور تا بر روي آن بدن مطهر پدرم را غسل دهم.» عرض كردم: «مولاي من! در خانه تخت و آب نيست.» دوباره فرمود: «به اندروني برو و آنچه را كه دستور دادم بياور.» من وارد شدم و با كمال بهت و ناباوري در آنجا تخت و آب آماده ديدم. پس آنها را نزد حضرت بردم و دامنم را بالا زدم تا آن جناب را در غسل دادن ياري دهم. فرمود: «از اينجا كنار برو! كساني در اين جا هستند كه مرا در غسل دادن ياري مي‌دهند.» من كنار رفتم تا آن كه حضرت جواد عليه‌السلام از غسل دادن بدن مطهر فارغ شد. سپس به من فرمود: «به اندرون خانه برو و زنبيلي را كه در آن كفن و حنوط پدرم در آن است بياور.» پس به اندروني شدم و ناگاه در آنجا زنبيلي را يافتم كه كفن  و كافور داخل آن بود و هرگز قبلا آن را نديده بودم. زنبيل را برداشته و خدمت امام عليه‌السلام آوردم، آن حضرت بدن را حنوط و كفن كرد و سپس بر جنازه‌ي پدر نماز خواند، آنگاه به من فرمود: «برو و تابوت را بياور.» گفتم: «تابوت شكسته است آيا آن را براي اصلاح نزد نجار ببرم؟» فرمود: «برو از درون خانه تابوتي را كه مهياست بياور.» چون رفتم، تابوتي در آنجا ديدم كه قبلا نديده بودم، پس آن را آوردم. حضرت جواد عليه‌السلام جنازه‌ي پدر را در ميان آن نهاد و دو ركعت نماز بجا آورد. هنوز از نماز فارغ نگشته بود كه تابوت به قدرت خدا از زمين جدا گشت و سقف خانه شكافته شد و تابوت به جانب آسمان پرواز كرد تا آنجا كه از نظرها غايب شد. چون نماز حضرت به پايان رسيد با اضطراب گفتم: «يابن رسول الله! اگر هم اكنون مامون بيايد و بدن آن حضرت را از من بخواهد چه كنم؟» فرمود: «آرام باش كه بزودي مراجعت خواهد كرد، اي اباصلت! بدان كه اگر پيغمبري در مشرق رحلت نمايد و وصي او در مغرب وفات كند البته حقتعالي اجساد مطهر و ارواح منور ايشان را در اعلا عليين با يكديگر جمع مي‌نمايد.» حضرت در اين سخن بود كه بار ديگر سقف شكافته شد و تابوت پايين آمد. آنگاه امام جواد عليه‌السلام پدر شهيدش را از تابوت  برگرفت و بار ديگر در بستر مرگ به گونه‌اي خوابانيد كه گويا او را غسل نداده‌اند و كفن نكرده‌اند. سپس فرمود: «اكنون در خانه را باز كن تا مامون داخل شود.» همين كه در خانه را باز كردم مامون را ديدم كه با اطرافيانش بر در خانه ايستاده‌اند و قصد ورود دارند. پس مامون با گريه و زاري وارد خانه شد و دستور داد تا جنازه را براي دفن، حركت دهند.

منبع.کتاب كرامات و مقامات عرفاني امام محمد جواد(ع) 

 

محب العباس(ع) بازدید : 49 جمعه 27 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

اسماعیل بن عباس هاشمی می گوید : در روز عیدی به خدمت حضرت جواد (ع) رفتم، از تنگدستی به آن حضرت شکایت کردم . حضرت سجاده خود را بلند کرد، از خاک قطعه ای از طلا گرفت. یعنی خاک به برکت دست حضرت به پاره ای طلای گداخته مبدل شد . آن را به من عطا کرد. من آنرا به بازار بردم شانزده مثقال بود .

 

بحارالانوار ،ج 50 ،ص 49

محب العباس(ع) بازدید : 54 جمعه 27 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

ابو جعفر طبری از ابراهیم بن سعید نقل می کند که : حضرت امام جواد (ع) را دیدم که بر برگ درخت زیتون دست می زد و آن برگها به برگ نقره تبدیل می شد . من آنها را از حضرت گرفتم ، وبا آنها در بازار معامله نمودم. آن برگها نقره خالص بود و هرگز تغییری نکردند . 

دلائل الامامة، ص398 - موسوعة الامام الجواد (ع)،ج1،ص228- اثبات الهداة ، ج3 ،ص 345

محب العباس(ع) بازدید : 49 جمعه 27 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

شیخ مفید و طبرسی از محمد بن حسان و علی بن حسان از علی بن خالد روایت می کنند : زمانی که در سامرا بودم خبر آوردند که مردی که مدعی نبوت است از شام آورده و زندانی کرده اند. برای من شنیدن چنین سخنی گران بود. تصمیم گرفتم به زندانبانان محبت کرده _قلب آنان را به دست آورم - از اینرو با آنان رابطه برقرار کردم و آنان اجازه دادند تا با وی ملاقات کنم . چون به نزد او رفتم بر خلاف شایعات پخش شده او را فردی عاقل و فرهیخته یافتم .
به او گفتم: فلانی به تو نسبت ادعای نبوت داده اند و به همین دلیل نیز زندانی شده ای .
وی گفت : هرگز چنین ادعایی نکرده ام .ماجرای من از این قرار است که در موضع معروف به راس الحسین شام، جایی که سر مبارک حضرت حسین (ع) را در انجا نصب کرده اند، مشغول عبادت بودم که ناگهان شخصی به نزد من امد و گفت بر خیز برویم . بلند شدم و به همراه وی حرکت کردم ، کمی که راه رفتیم خودم را در مسجد کوفه دیدم، فرمود :
اینجا را می شناسی ؟ گفتم : بله مسجد کوفه است . او در آنجا نماز خواند من هم نماز خواندم. سپس با هم از آنجا بیرون آمدیم. کمی راه رفتیم، ناگهان خود را در مسجد مدینه مشاهده کردم. وی به رسول خدا (ص) سلام کرد و نماز خواند، من نیز با او نماز خواندم. سپس از آنجا خارج شدیم. مقداری با هم قدم زدیم که ناگاه خود را در مکه دیدم، او کعبه را طواف کرد ،من نیز طواف کردم . سپس از آنجا خارج شدیم، چند قدمی راه نرفته بودیم،که خود را در جای نخست، در شام و در حال عبادت الهی مشاهده کردم. آن مرد رفت، در شگفتی فرو رفته بودم که خدایا این چه کسی و این چه کرامتی بود؟ یک سال از این واقعه گذشت که باز همان مرد آمد. از دیدن او خوشحال شدم. از من خواست که با وی همراه شوم و چون سال گذشته مرا به کوفه ، مدینه و مکه برد و به شام بازگرداند. وقتی خواست برود به او گفتم : تو را به خداوندی که چنین قدرتی را به تو عطا کرده است سوگند می دهم که بگویی کیستی ؟
فرمود من محمد بن علی بن موسی بن جعفر هستم .
من این ماجرا را به دوستان و آشنایان بازگو کردم و این ماجرا پخش شد تا اینکه مرا دستگیر و به ادعای نبوت به اینجا آوردند .
گفتم: جریان تو را با محمد بن عبد الملک زیات در میان می گذارم .
گفت : بازگو کن
من نامه ای به او که در آن وقت وزیر اعظم معتصم عباسی بود نگاشتم و موضوع را با وی در میان گذاشتم .
وی در زیر نامه من چنین نوشت: نیازی به آزاد کردن او از سوی ما نیست. به کسی که در یک شب او را از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از مدینه به مکه برد و سپس به شام بازگرداند، بگو تا وی را از زندان رهایی بخشد .
علی بن خالد می گوید : پس از مشاهده پاسخ وزیر معتصم عباسی و ناامید شدن از نجات او با خود گفتم :بایدا نزد او رفته و او را دلداری دهم . چون به زندان رفتم ، ماموران زندان مضطرب و پریشان از این سوبه آن سو می دویدند .
جریان را پرسیدم : گفتند زندانی مدعی نبوت که در غل و زنجیر در پشت درهای بسته و قفل شده بود معلوم نیست به آسمان پر کشیده یا زیر زمین فرو رفته و یا مرغان هوا اورا شکار کرده اند .
علی بن خالد که فردی زیدی مذهب بود با مشاهده چنین واقعه ای به امامت امام جواد (ع) معتقد و از اعتقاد خوب و راسخی بر خوردار شد.


الخرائج و الجرائج ،ج1،ص380 - بحارالانوار،ج25،ص376 - الکافی ،ج1،ص492 - مدینة المعاجز،ج7 ، ص422 - البرهان ،ج2،ص493 - موسوعة الامام الجواد(ع)،ج1،ص227

محب العباس(ع) بازدید : 64 پنجشنبه 26 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

مینویسم سر خط نام خداوند رضا

شعر امروز بپرداز به لبخند رضا

آنکه با آمدنش آمده محشر چه کسی ست؟

از تو در آل نبی با برکت تر چه کسی ست؟

آنکه از آمدنش عشق بیان خواهد شد

" عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد "

آسمان! از سر خورشید تو خواب افتاده؟

یا که از چهره ی این طفل  نقاب افتاده؟

بی گمان حافظ چشمان تو ابروی تو بود

" دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود "

آسمان از نفسش یک شبه منظومه نوشت

روزی شعر مرا حضرت معصومه (س) نوشت

عدد سائل این خانه زیاد است امروز

شعر وارد شده از باب جواد است امروز

باز با لطف رضا (ع) کار من آسان شده است

کاظمین دلم امروز خراسان شده است

دوست دارم که بگردم حرم مولا را

بوسه باران کنم از یاد تو پایین پا را

بنویسید که تقویم بهاری بشود

روز او روز پسر نام گذاری بشود

خالق از دفتر توحید جناس آورده

جهل این قوم چرا چهره شناس آورده؟

شک ندارم که از این حیله ی ابتر مانده

رو سپیدیست که بر چهره ی کوثر مانده

به رضا (ع) طعنه زدن جای تأسف دارد

گر چه یعقوب شده، مژده ی یوسف دارد

این جوان کیست که معنای قیامت شده است

سند محکم اثبات امامت شده است

گندمی باشد اگر رخ نمکش بیشتر است

با پیمبر (ص) صفت مشترکش بیشتر است

این جوان کیست که سیمای پیمبر (ص) دارد

بنویسید رضا (ع) هم علی اکبر (ع) دارد

اهلبیت آینه ی بی مثل قرآن اند

این جوان کیست که از خطبه ی او حیرانند؟

نسل در نسل، شما مایه ی ایمان من ید

من نفس می کشم از اینکه شما جان من ید

نزند دشمنت از روی حسادت نظرت

چند روزیست پریشان شدم آقا! پسرت...

غصه ای نیست اگر این همه دشمن دارد

پسرت حرز تو را تا که به گردن دارد

پسرت مثل علی(ع) بوده، امیر است امیر

پسرت چشمه ی جوشان غدیر است غدیر

آخر شعر من از قلب هدف می گذرد

کاظمین تو هم از راه نجف می گذرد

تا ز مولا ننویسیم ادب کامل نیست

چون که بی نام علی (ع) ماه رجب کامل نیست

یا علی (ع) یا اسد الله عنان دست تو است

جلوه کن باز یدالله جهان دست تو است

 شاعر: مجيد تال


محب العباس(ع) بازدید : 85 پنجشنبه 26 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

سلام حضرت باران سلام یا مولا

امام زاده ی سلطان سلام یا مولا

 

گدا برای تو بودن بهانه می خواهد

ظهور معرفتی عاشقانه می خواهد

 

شکوه حسن تو را آسمان نمی داند

سرود اوج تو را جز ملک نمی خواند

 

نگاه لطف تو را عالمی گدا بوده

فقیر منّت آیات هل اتی بوده

 

سحاب رحمت و رافت ، عطای بی منّت

جواد جود و کرم ، نور ذاتی عصمت

 

قنوت صبح دعا در نگاه شبهایت

نشسته خیره به هر لحظه ی تماشایت

 

به جان خریده ام آقا مدال دینت را

شکوه صبح طلایی کاظمینت را

 

رفیق نیمه شب از آسمان دعایم کن

برای صبح زیازت مرا صدایم کن

 

صدا کن ای تو مرا مقتدای زیبایی

سرود آبی گلواژه های دریایی

 

مدام معتکفم در حریم احسانت

نشسته ام به گدایی روح ایمانت

 

نشسته ام که امام الهدی مرا بخری

مرا خریده و تا وادی فنا ببری

 

شبیه رقص کبوتر کنار آینه ها

طواف می کنم این لحظه ها به دور شما

 

کنار شمع وجودت که حرف سرما نیست

تو هستی از چه بترسم که نار بر ما نیست . . .

 شاعر: وحيد محمدي


محب العباس(ع) بازدید : 63 پنجشنبه 26 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

تا از مژه ات تیر در ابرو بگذاری

صد داغ نهان بر دل آهو بگذاری

 

نه یوسف بی ظرفیتی تا که به بازار

 

زیبایی خود را به هیاهو بگذاری

 

این گونه که موزونی و خوش، بین دو ابروت

 

هر شب به گمانم که ترازو بگذاری !

 

ای ماه جوان! بگذر از این سو که جهان را

 

انگشت عجب بر لب چاقو بگذاری

 

ای ماه جوان! آه ولی زود نباشد :

 

کامل نشده دست به زانو بگذاری؟!

 

وقت است که بنشینی و شب های جهان را

 

توصیف کنی، شانه به گیسو بگذاری

 

مهدی رحیمی


محب العباس(ع) بازدید : 48 پنجشنبه 26 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

ای که هنگام کـرم مظهـر الطاف خدایی

 

باب حاجات و یم جود، جواد ابن رضایی

 

غیر تـو کس گـره از کار خـلایق نگشاید

 

که تو از عقده گشایان جهان، عقده‌گشایی

 

ز چه کس جود بخواهم؟ تو کریمی تو جوادی

 

بـه کجـا درد بیـارم؟ تـو طبیبـی تو دوایی

 

ز که حاجت طلبم غیر تـو ای بـاب حوائج

 

بـه کـه امیـد ببنـدم تـو امیـد دل مـایی

 

تو که هم چون پدر خویش کریمی و رئوفی

 

شـود آیـا کـه دم مـرگ بـه بالین من آیی

 

ای همـه آینــۀ آیــۀ تطهیــر، خــدا را

 

چـه شـود گـر دل آلـودۀ مـا را بربایـی؟

 

آمـدم دست توسـل به حریمت بگشایم

 

چه دعایی به حضور تو بخوانم؟ تو دعایی

 

نیست امکان گذشتن ز گذرگـاه صراطم

 

تو مگـر این کـه گذرنامه‌ام امضـا بنمایی

 

تـو مگـر از مـن افتـاده ز پـا دست بگیری

 

تــو مگـر زنـگ ز آیینــۀ قلبــم بزدایــی

 

ما همانا ز تو دوریم و تو نزدیک‌تر از جـان

 

عجبــا در دل مایــی و ندانیــم کجــایی

 

بس‌که دنبال گدا دست عطای تـو دراز است

 

مشتبه گشته به قومی که تو محتاج گدایی

 

تو که بر چشم همـه پای نهی در دم مردن

 

خود در آن حجـرۀ دربسته دمِ مرگ، چرایی؟

 

اشـک بـر غـربت و مظلومی تو از چه نریزم؟

 

کـه غریـب استـی و فرزنـد غـریب‌الغربایی

 

گر ببرند ز هم روز و شب اعضای تو «میثم»

 

بـِه کـه یک لحظه فتد بین تو و یار، جدایی

 

استادسازگار


محب العباس(ع) بازدید : 84 یکشنبه 23 مهر 1391 نظرات (1)

 

مظلوم تر از جواد بغداد نداشت                       آن مظهر داد تاب بیداد نداشت

می خواست که فریاد کند تشنه لبم            از سوز جگر طاقت فریاد نداشت

                                      

             سید رضا مؤید

 

محب العباس(ع) بازدید : 72 شنبه 22 مهر 1391 نظرات (0)

 

ابن الرضا 

 

  نشسته خاك سر دل ، هوا گرفته شده  

به عرش مجلس سوگ و عزا گرفته شده

گلی ز گلشن زهرا دوباره پرپر شد

شبیه حال علی حال ما گرفته شده

تنی به حجره ی خاکی کبود افتاده

تنی که تاب از آن با بلا گرفته شده

به گوشه ی جگرش زهر جای خوش کرده

اگر که طاقت از این دست و پا گرفته شده

توان نمانده كه لب را به روی لب بزند

که جان ز پیکر ابن الرضا گرفته شده

میان هلهله حتی کنیز ها گریند

که خنده از لب آقای ما گرفته شده

صدای آه هم از این گلو نمی آید

از این دهان شکسته نوا گرفته  شده

ز زخم های سر و صورتش نمایان است

سرش به گوشه ی دیوار ها گرفته شده

تنش سه روز و سه شب زیر تابش خورشید.

دوباره روضه ای از کربلا گرفته شده

 

رضا رسول زاده

 

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
بیت الزهرا (س) در سال 1386 فعالیت های فرهنگی مذهبی خویش را آغاز نمود و با عنایات آن بانوی مکرم وبلاگی با این عنوان به نیت اشاعه فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت طراحی گردید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان رضایت شما از مطالب سایت ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 798
  • کل نظرات : 114
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 29
  • آی پی دیروز : 45
  • بازدید امروز : 32
  • باردید دیروز : 145
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 32
  • بازدید ماه : 1,639
  • بازدید سال : 17,078
  • بازدید کلی : 158,320