یا سر سجاده در محراب دستم را بگیر
یا بیا و لحظه ای در خواب دستم را بگیر
 
کوچه تاریک است و راه خانه را گم کرده ام
در سیاهیهای بی مهتاب دستم را بگیر
 
زندگی دارد مرا می بلعد اما چاره نیست
غرق خواهم شد در این گرداب دستم را بگیر
 
ماهی ام ، تنگ بلورم بار دیگر هم شکست
باز هم با کاسه ای پر آب دستم را بگیر
 
بچه بودم خوب یادم هست یک شب روضه را
پیر مردی داد زد ارباب دستم را بگیر
 
نذر کردم اصفهان تا سامرا این ذکر را
مرد پنهان در دل سرداب دستم را بگیر
 
دست هرکس را گرفتن دارد آدابی ولی
عاشقت هستم تو بی آداب دستم را بگیر

مناجات با امام زمان عج



با تو راه عشق ناهموار نیست

با کریمان کارها دشوار نیست

شک به سالم بودن دل میکنم

چون ز داغ عشق تو بیمار نیست

پس چه خیری در من سینه زن است

سینه کوبت صبح ها بیدار نیست

پشت تو خالی شده از خوبها

پشت تو نیم متر هم دیوار نیست

رفت و آمد با همه دارم عزیز

قلب من از غیر تو بیزار نیست

جبر و منطق پیش تو زانو زده

پیش من یکدانه هم پرگار نیست

بهر این دل صافکاری لازم است

نوکر تو خوب و خوش کردار نیست

سروده جعفر ابوالفتحی

عمریست که این عطش به لب ها مانده

از هجر حبیب ، تاب و تب ها مانده

چون حائل ماست این گناهان،آری

خورشید به پشت ابر و شب ها مانده

محمدمهدی عبدالهی

ای روح بلند عرش اعلی برگرد

ای صبح سپیده ،جان زهرا برگرد

عیدی عروسی علی و زهرا

آرامش شیعیان مولا برگرد

محمدمهدی عبدالهی

غم هجر تو بر شیعه گران است

غروب جمعه ها مثل خزان است

بهار قلب زهرا کِی شود من؟

بگویم رهبرم صاحب زمان است

محمدمهدی عبدالهی

ای حلقه اتصال این ارض و سما

ای جمعه به جمعه کنج سرداب دعا

با مهر شما رزق دل امضا بشود

در این عرفه،همرهتان،کرب و بلا

محمدمهدی عبدالهی

کبوتر دل ما جمعه را مروری کرد

برای آمدنش ندبه غرق شوری کرد

خدا کند برسد جمعه ای که برگویند

ز کعبه آن گل نرگس،عجب! ظهوری کرد

محمدمهدی عبدالهی

آدینه شد و پر از خطاها هستم

من حائل بین خود وَ آقا هستم

با حال بدم ولی یقین می گویم

من منتظرت به جان زهرا هستم

محمدمهدی عبدالهی

از بهر ظهور تو دعا باید کرد

با قلب شکسته صد نوا باید کرد

یعنی که برای فرجت هر جمعه

مهدیّ زمانه را صدا باید کرد

محمدمهدی عبدالهی

رفیق حادثه های به رنگ تقدیری

اسیر ثانیه هایی شبیه زنجیری

در این رسانه ی دنیا میان برفک ها

نه مانده از تو صدایی نه مانده تصویری

رسیده سن حضورت به سن نوح اما

شماره مردم کشتی نکردده تغییری

هزار جمعه بی تو گشته از عمرم

هزار سال پیاپی دچار تاخیری

شبیه کودک زاری شدم که در بازار...

تو دست گمشده ها را مگر نمی گیری ؟

کاظم بهمنی

یا صاحب الزّمان

این جمعه دوباره صحبت از تکرار است

درد همگان،دوریشان از یار است

تا جمعه هم عهدیتان ،مولا جان

شیعه به خدا ز هجرتان بیمار است
…………………………………………….

این جمعه اگر فرج نمایی عشق است

از مشکل ما گره گشایی عشق است

بر دیده ما،منّت بسیار نهی

گر با قدمت ،فرش ره آیی عشق است
…………………………………………..
یک جمعه موانع از سر راه رود

یک جمعه دگر از لبمان آه رود

گلبانگ فرج وقت ظهور مهدی

از کعبه بلند است و سحرگاه رود

محمدمهدی عبدالهی

واسط فیض خدا، در پشت ابر غیبت است

جمعه، جمعه دیدگان مضطرم در حسرت است

ای تمام آرزوی آل طه، العجل

چون جهان در انتظار یک فرج،یک نصرت است

محمدمهدی عبدالهی

در هجر تو، جان خسته بر لب آمد

این قلب و دل شکسته در تب آمد

آنقدر نیامدی محرّم شده است

یعنی که هلال ماه زینب آمد

محمدمهدی عبدالهی

رضا رسول زاده

 رضا رسول زاده

 رضا رسول زاده

 رضا رسول زاده