loading...
واحد فرهنگی هیئت متوسلین به حضرت زهرا (س)
محب العباس(ع) بازدید : 107 دوشنبه 27 شهریور 1391 نظرات (0)

 

می رسد امشب نوای عاشقان مستانه تر

 می شود امشب دل دیوانه ها دیوانه تر

 سینه ی عاشق همیشه رو به ویرانی خوش است

 عاشقان را دل بود امشب بسی ویرانه تر

 خانه ی موسی گرفته رنگ و بوی فاطمه

 آمده جانانه ای با جلوه ای جانانه تر

 بعد از او دیگر برای فاطمه آئینه نیست

 تا ابد این امر از افسانه ها افسانه تر

 اهل خانه گرد شمع روی او پروانه اند

 شد برادر بین خانه گرد او پروانه تر

 عالم امشب بر سر خان کریمه سرخوش است

 با نوای فاطمه یا فاطمه در چاوش است

 

ناصر شهریاری

محب العباس(ع) بازدید : 97 دوشنبه 27 شهریور 1391 نظرات (0)

 

تا آسمانت را کمی در بر بگیرد

یک شهر باید عشق را از سر بگیرد

گنجایش ات در سینۀ این خاک‏ها نیست

باید تو را دستان پیغمبر بگیرد

هر کس مزار مادرش را آرزو کرد

باید سراغش را از این دختر بگیرد

بانو رهایی را نمی‏خواهم که ننگ است

بی‏جذبۀ مهرت کبوتر پر بگیرد

قلب مرا از سینه‏ام بردار نگذار

دار و ندارم را کس دیگر بگیرد

دلواپس اما دلخوشم شاید که دستت

دست مرا هم لحظۀ آخر بگیرد

 

فاطمه نوری

محب العباس(ع) بازدید : 84 دوشنبه 27 شهریور 1391 نظرات (0)

 

ای سورۀ نامت تفسیر اعطینا

زهرا ترین زینب، زینب ترین زهرا

خیر کثیر تو، آئینه کوثر

نامت سرآغاز تکثیر خوبی ها

روشن تر از نوری، در نور مستوری

پیدا ترین پنهان، پنهان ترین پیدا پیدا

ماه مقیم قم، خورشید «بیت النور»

در سایه سار توست سرتاسر دنیا

وقتی که معصومان، معصومه ات خواندند

در وصف تو لال است، شعر و شعور ما

فهم زمین عاجز، از درک اوصافت

والا مقامی تو، در عالم بالا

از آه لبریزم، از اشک سرشارم

این قطره را دریاب، دریاب ای دریا

 

سیدمحمدجواد شرافت

محب العباس(ع) بازدید : 136 پنجشنبه 14 اردیبهشت 1391 نظرات (1)

چهار مرتبه بانو! برای تو خبر آمد  

چهار بار دلت کوه شد به لرزه در آمد

تو منتظر، تو گدازنده بر معابر خونین 

مسافر تو نیامد مسافری اگر آمد

چهار مرتبه شن‏زارهای ظهر، تنت را  

  گریستند و تو را داغ‏های مستمر آمد

چنان گریسته‏ای روزهای خستگی‏ات را  

که تکّه تکّه خاک بقیع نوحه‏گر آمد

از آن گلایه تلخت به گوش علقمه بانو!  

  هر آن چه رود از آن لحظه سر به زیرتر آمد

چهار بار پسر رفت و اسب رفت و تو بودی  

  چهار بار تو بودیّ و اسب بی‏ پسر آمد

تو کوه بودی و از پشتِ شانه‏های بلندت  

  چهار مرتبه خورشید سر بریده برآمد


حسین هدایتی

محب العباس(ع) بازدید : 123 پنجشنبه 14 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

عشق و ایثار و ادب ریزد برون از آستینم

نورِ مـاه آل هاشم، جلوه کرده از جبینم

آفتــاب خانــۀ مــولا امیــرالمـؤمنینم

بعـدِ زهـرا، بـا ولـی‌اللهِ اعظـم هم‌نشینم

عاشق زینب، کنیـزِ سبطِ خیرالمرسلینم

کیستم من؟- همسرِ شیرخدا، ام‌البنینم

آسمان دامنم دارد سـه مـاه و یک ستاره

کـرده‌ام بـا یاد زهـرا بـر رخ زینب، نظاره

پیکر هر چـار شد در یاری دین، پاره‌پاره

خاصه عباسم که بر تن بود زخمش بی‌شماره

راستـی گشتنـد قربــان امــام راستینم

کیستم من؟- همسرِ شیرخدا، ام‌البنینم

یوسف زهرا که جان صد چو من بادا فدایش

کاش خونم بـود جاری در زمینِ کربلایش

چار «ثارالله» پروردم بـه دامـن از بـرایش

صد پسر گر داشتم، تقدیم می‌کردم به پایش

دوست دارم داغشان را همچو عباسم ببینم

کیستم من؟- همسرِ شیرخدا، ام‌البنینم

من کنیز زینب و کلثوم و زهـرای بتولم

من مریـد و عاشـق ذریــۀ پـاکِ رسولم

فخرم این باشد که کرده حضرت زهرا قبولم

داده در این آستان، لطف خدا، اذنِ دخولم

چـار دسته‌گل عطا شـد از امامِ راستینم

کیستم من؟- همسرِ شیرخدا، ام‌البنینم  

در حیات خویشتن بر چار «ثـارالله» مامم

در ممات خود- چه زین بهتر- کنار چار امامم

دختِ زهرا، مادرم خوانده، زهی قدر و مقامم

در کنار شیر حق، «ام‌البنین» گردید نامم

می‌درخشد اختر اقبال و عزت، از جبینم

کیستم من؟- همسرِ شیرخدا، ام‌البنینم

سوختم از داغ عباسم چـو شمـعِ انجمن‌ها

پـارۀ آتش شـده در سینـۀ تنگم، سخن‌ها

کاش واجب بود چون مردان، جهاد از بهرِ زن‌ها

تا چـو عباسم فـدایی می‌شدم تنهای تنها

تا نبـاشم زنـده و در سـوگ مولایـم نشینم

کیستم من؟- همسرِ شیرخدا، ام‌البنینم

گر چه در دل مانده داغ چار نجلِ با وفایم

تا صف محشـر، عزادار شـه کرب و بلایم

بعد زهرا، بر حسین بن علی صاحب‌عزایم

همچو نی، نـالان به یادِ آن شهید نینوایم

یستم من؟- همسرِ شیرخدا، ام‌البنین 

در فـراق او نـفس گردیــده آهِ آتشینـم

کاش صدها بار می‌شد زنده عباسم، دوباره

پیکـرش می‌گشت در راه حسینم، پاره‌پاره

بر تنِ صد چاک او هر لحظه می‌کردم نظاره

ذکـر لالایـی مـن ایـن بـود دور گاهواره:

ای فدایـیِ حسیـنِ فاطمه، ای نازنینم!

کیستم من؟- همسرِ شیرخدا، ام‌البنینم

چند می‌گویید با من: دست عباست جدا شد

زین چه بهتر کو به پای یوسف زهرا فدا شد

فخـرم این بـاشد که او قربانیِ خون خدا شد

وقف «مصباح‌الهدی» گردید و «مصباح‌الهدی»شد

گریـه «میثم» نثـار چـار نجـلِ بی‌قرینم

کیستم من؟- همسرِ شیرخدا، ام‌البنینم

غلامرضا سازگار

محب العباس(ع) بازدید : 112 چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

کسی که چار پسر داشت نور چشم ترش

به وقت دادن جان یک نفر نمانده برش

دلش گرفته چرا یک نفر کنارش نیست

بدون ماه، چه شب ها که صبح شد سحرش

عجب حکایت سختی ست مرگ این مادر

هنوز مانده به ره، دیدگان پر گهرش

تمام دل خوشی اش چهار صورت قبر است

چهار صورت زیبا همیشه در نظرش

اگر چه همره زینب نبود ام بنین

ولی شنید و شکست از غم حسین کمرش

نبود تا که ببیند چگونه حرمله ها

زدند تیر، به چشم حسینی قمرش

نبود تا که ببیند چگونه ریخت زمین

به خاک علقمه ای وای پاره جگرش

نبود تا که ببیند بدون عباسش

چه آمده به سر خواهران خون جگرش

نبود شکر خدا ور نه همره زینب

میان خیمه نمی ماند معجری به سرش

نبود شکر خدا ور نه شام را می دید

نبود صحنه بزم شراب در نظرش

اگر چه صورت او را کسی کبود ندید

به وقت دادن جان یک نفر نمانده برش

جواد حیدری

محب العباس(ع) بازدید : 103 چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

تنها چرا نشسته، مگر گریه می کند؟

چون شمع شعله ور به نظر گریه می کند

از مردم مدینه شنیدم که روزها

می آید و ز داغ پسر گریه می کند

بالای چار صورت قبری که ساخته

با دیده های سرخ جگر گریه می کند

با ذکر جانگداز -حسینم غریب- بود

دائم زند به سینه و سر گریه می کند

از سوز روضه خواندن این مادر شهید

هر عابری میان گذر گریه می کند

گاهی دلش برای علی تنگ می شود

گاهی برای روضه ی در گریه می کند

بغض نگاه باد صبا گفت با دلم


دیگر غروب شد، چقدر گریه می کند

وحید قاسمی

محب العباس(ع) بازدید : 126 چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

بنال ای دل شب ام البنین است 

شب تاب و تب ام البنین است 

صدای قطره‌های آب لرزان 

غم روز و شب ام البنین است 

به طفلان حال عباسش بگوید 

وفا چون مذهب ام البنین است 

میان ناله‌ها امشب بنالد 

ابالفضلم گلِ ام البنین است 

اگر شد کار عباسش دلیری 

شجاعت مکتب ام البنین است 

اگر عباس او باب کرم شد 

سخاوت منسب ام البنین است 

کتاب غیرت و عشق و شهادت 

نمی از مشربِ ام البنین است

حسن فطرس

محب العباس(ع) بازدید : 118 چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

بانوی مهر و ادب، عشق و وفا ام البنین

 مادر شیران دشت کربلا ام البنین

 در میان بانوان سرزمین وحی و دین

 انتخاب حضرت خیرالنسا ام البنین

 گفت می آید کنیزی خانه ی زهرا ولی

 بوده زهرای دگر بر مرتضی ام البنین

 جای زهرا مادری کرده به طفلان علی

 داده بر بیت علی شور و صفا ام البنین

 در مدینه ساخته کرببلای دیگری

 با صدای گریه و سوز و نوا ام البنین

 در کنار چهار قبر خالی آن بانوی دین

 بیت الاحزانی دگر کرده به پا ام البنین

 خوانده او ( لا تدعونی ) با نوا و شور و شین

 در عزای کشتگان نینوا ام البنین

 در وفا عباس را رهبر بخوانندش ولی

 بوده بر عباس استاد وفا ام البنین

 رهرو راه ولایت بود و در راه ولا

 دست فرزندش شد از پیکر جدا ام البنین


ناصر شهریاری

محب العباس(ع) بازدید : 134 سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

دیگر مرا ام البنین نخوانید

زیرا که من دیگر پسر ندارم

من خانه دار خانه ای افسرده هستم

آرامش یک باغ طوفان خورده هستم

هر چند حیدر راهی این خانه ام کرد

بر غنچه های کوچکش پروانه ام من

با برگ عمرم خانه را گل پوش کردم

این باغ آتش خورده را خاموش کردم

دیگر مرا ام البنین نخوانید

زیرا که من دیگر پسر ندارم

پشت درش امدادها از رب گرفتم

تا آمدم رخصت من از زینب گرفتم

تنها بلا گردان این گلهایم اینجا

یعنی کنیز حضرت زهرایم اینجا

این خانه روزی باغی از آلاله ها بود

این خانه روزی قبله گاه لاله ها بود

من را مناجات حسینم خواب می کرد

این خانه را عباس دق الباب میکرد

دیگر مرا ام البنین نخوانید

زیرا که من دیگر پسر ندارم


منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 112 سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

گفتم ام البنین، دلم پا شد

گره هایی که داشتم وا شد

مادر آب را صدا زدم و ...

خشکسالم شبیه دریا شد

سوره ی حمد نذر او کردیم

گم شده داشتیم و پیدا شد

با ادب بود و روی دامانش

چار تا گل نازدانه ای جا شد...

...به مدینه نگفت مادر شد

گفت،‌ مولای شهر بابا شد

با کنیزیّ خانواده ی عشق

در دو عالم عزیز زهرا شد

خادمی کرد تا که عباسش

از ازل تا همیشه آقا شد

همه ی بچه هاش عیسایند

گرچه عباس او مسیحا شد

آن قَدَر خرج گریه شد افتاد

آن قَدَر خرج گریه شد تا شد

تا قیامت به احترام حسین

ذکر لب هاش واحسینا شد

گفت گفتند روز عاشورا

در غروبی که خیمه غوغا شد

بین تقسیم آبروی حرم

مشک بی آب سهم سقّا شد


کاش دست عمود نخلستان

سدّ راهش نمی شد امّا شد

گفت گفتند بعد آنی که

علیِ اکبر ارباً ارباً شد

قد سقّا شبیه قاسم شد

قدّ قاسم شبیه سقّا شد

گفت گفتند بر سر نیزه

سر عبّاس من تماشا شد

بسته بودند اگر نمی افتاد

بسته بودند اگر به نی جا شد

خوب شد همره حسین نرفت

در مسیری که سر به نی ها شد

خوب شد مجلس شراب نرفت

در همان جا که جشن بر پا شد

زینب و چشم های بی غیرت

که به روی ستاره ای وا شد


علی اکبر لطیفیان

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 130 سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی

از مادر چشم انتظارت دل بریدی

جز ام لیلا کس نمی فهمد غمم را

من پیر گشتم تا چنین تو قد کشیدی

تنها نه دل گرمی مادر بوده ای تو 

بر خاندان فاطمه روح امیدی

بر گردنم انداختی با دستهایت

زیبا مدال عزت «اُمّ الشهیدی»

زینب کنار گوش من آهسته می گفت :

هرگز مپرس از دخترت از چه خمیدی

از خواری بعد از تو گفت و گفت دیگر

بر پیکر ما نیست جایی از سپیدی

این تکه مشک پاره را تا داد دستم

فهمیدم ای بالا بلند من چه دیدی

از مشک معلوم است با جسمت چه کردند

وای از زمین افتادن، وای از نا امیدی

باور نخواهم کرد تا روز قیامت

بی دست افتادی به خاک و خون طپیدی

در سینه پنهان می کنم یک عمر رازم

پس شکل قبرت را دگر کوچک بسازم

قاسم نعمتی

منبع : وبلاگ حرم شاه

درباره ما
Profile Pic
بیت الزهرا (س) در سال 1386 فعالیت های فرهنگی مذهبی خویش را آغاز نمود و با عنایات آن بانوی مکرم وبلاگی با این عنوان به نیت اشاعه فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت طراحی گردید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان رضایت شما از مطالب سایت ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 798
  • کل نظرات : 114
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 45
  • بازدید امروز : 21
  • باردید دیروز : 145
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 21
  • بازدید ماه : 1,628
  • بازدید سال : 17,067
  • بازدید کلی : 158,309