خورشیدِ جزیرةٌ العرب سردی کرد
دنیا به علی چقدر نامردی کرد
آن روز که حق در پی ِیاور می گشت
در حق ِعلی فقط زنش مردی کرد
میثم خالدیان
خورشیدِ جزیرةٌ العرب سردی کرد
دنیا به علی چقدر نامردی کرد
آن روز که حق در پی ِیاور می گشت
در حق ِعلی فقط زنش مردی کرد
میثم خالدیان
عمری است رهین منت زهراییم
مشهور شده به عزت زهراییم
مردیم اگر به قبر ما بنویسید
ما پیر غلام حضرت زهراییم
امشب دو جشن آسمانی برپاست
در هر دو علی مرتضی بزم آراست
هم مهدی فاطمه نشسته بر تخت
هم رفته درک ثانی و عید الزهرا ست
علی هر جا که باشد آفتاب است
عدوی مرتضی خانه خراب است
ابولولو به عالم کرد ثابت
دعای مادر ما مستجاب است
مرا از کودکی میگفت مادر
مبر بر لب به غیر از نام حیدر
اگر خواهی شود شیرم حلالت
مشو با دشمن زهرا برادر
كي گفته كه مادر غريبه
****
و همچون شيعه هايت عاشقم كن
****
زلال عشق را گشتی تو کوثر
****
از جفا شد قامت دختت کمان
مادرم هستی صفای راه عشق
مادرم هستی فدای راه عشق
می رسد هر دم به گوش قلب ما
از لبت مادر صدای راه عشق
بر در لطف شما یا فاطمه
این دلم باشد گدای راه عشق
گر نباشد در دلم حب شما
راه من باشد جدای راه عشق
مادرم پیچیده از لطف شما
عطر یاسی در هوای راه عشق
کن کرم تا از عنایاتت شود
قلب ما هم آشنای راه عشق
بین دیوار و در ای معشوق یار
جان خود دادی برای راه عشق
راه ما مهر تو شد با ما مگو
راه ما باشد سوای راه عشق
در زمین کربلای پور تو
می رسد از نی نوای راه عشق
سروده جعفر ابوالفتحی
سید رضا مؤید
علی اکبر لطیفیان
عمریست كه ما مراممان حیدری است
لبریز از آن پیاله ی كوثری است
با عشق حسین محب زهرا گشتیم
از بس كه حسین ابن علی مادری است
***
دریاست نبی و گوهرش فاطمه است
یکتاست علی و همسرش فاطمه است
با آن که پناه همه خلقست حسین
او هم به پناه مادرش فاطمه است
***
فاطمه نامی كه با آن عشق می بازد خدا
فاطمه نوری كز آن بر خلق می نازد خدا
ما نه یاران دگر نه انبیا گویند كاش
در جزا ما را ز چشم او نیاندازد خدا
سید رضا مؤید
می توان جان را به نام روشنش تطهیر کرد
آیۀ تطهیر را خواند و از او تفسیر کرد
در تب و تاب وضویش می خروشند آب ها:
"آب را با آب آیا می توان تطهیر کرد؟"
خانه اش ساده است اما می شود در سادگیش
چند معصوم خدا را در دلش تصویر کرد
می توان با ذکر تسبیحش چه راحت یک شبه
سفره های خالی از عرفان خود را سیر کرد
هر که باشی باز با مادر به جایی می رسی
باید این را با حسین فاطمه تعبیر کرد
هم علی زهراست هم زهرا علی، پس می توان
یا علی گفت و ز راه فاطمه تقدیر کرد
سید علی اصغر علوی
که ریـزد از قلمش اشـکِ دیدۀ تر من
حاج غلامرضا سازگار
منبع : وبلاگ حرم شاه
دشمن شوند،تا که تویی یار و یاورم
علی اصغر ذاکری
منبع : وبلاگ حرم شاه
ملک الموت پی چند نفر می آید
کاظم بهمنی
منبع : وبلاگ حرم شاه
دنیا ادامه داشت دگر محشری نداشت
علی اکبر لطیفیان
منبع : وبلاگ حرم شاه
محبوبه حق در دوجهان فاطمه است
در قلب محبِ او کجا واهمه است؟
آندم که قدم نهد بسوی محشر.
لطف و کرمش شامل حال همه است
گفتمش نقاش را نقشی از غربت زهرا بکش ناله کرد و با قلم یک چادر خاکی کشید
گفتمش پس غربت زهرا کجای نقش بود؟ گریه کرد و زیر چادر غنچه ای پرپر کشید
وحید قاسمی
منبع : وبلاگ حرم شاه
آخر غم ديرينه محك خواهد خورد
زخم دل غاصبان نمك خواهد خورد
آنكس كه به روي فاطمه سيلي زد
از دست ابالفضل كتك خواهد خورد
سید محمد جواد شرافت
منبع : وبلاگ حرم شاه
محمد سهرابی
منبع : وبلاگ حرم شاه
آن روز، دل ستاره ی عرش، شکست
هنگام اذان مناره ی عرش، شکست
دستان سیاهی از جهنم آمد
سیلی زد و گوشواره ی عرش، شکست
×××
این جان ولی بود که از پا افتاد
شرم ازلی بود که از پا افتاد
مردان مدینه ای! بمیرید از شرم
ناموس علی بود که از پا افتاد
ایوب پرند آور
منبع : وبلاگ حرم شاه
قرآن محمدی و قاموس علی ست
این آیه ی روشنای فانوس علی ست
بیم است که غیرت خدا شعله کشد
شلاق بینداز که ناموس علی ست
×××
آن پاک تر از فرشته ها را می زد
آئینه عصمت و حیا را می زد
شیطان به تقاص لعن و طعنی ازلی
آن روز حبیبه ی خدا را می زد
ایوب پرند آور
منبع : وبلاگ حرم شاه
دوزخ نفسی بر تنتان خواهد زد
زقّوم به مِن مِن مِن تان خواهد زد
هر چند مرا غلاف شمشیر زدید
شمشیر علی گردنتان خواهد زد
×××
آتش - نفسی، دمی زبانه زد و رفت
چرخید، مرا به تازیانه زد و رفت
شیطان چموش را نبستید به بند
آمد لگدی به درب خانه زد و رفت
ایوب پرند آور
منبع : وبلاگ حرم شاه
ایوب پرند آور
منبع : وبلاگ حرم شاه
حجت الاسلام رضا جعفری
منبع : وبلاگ حرم شاه
نام گل بردی و، بلبل گشت خاموش ای بلال!
مادر مظلومهی ما رفت از هوش، ای بلال!
بوستان وحی را بیتالحزن کردی، بس ست
با اذان خود مکن ما را سیه پوش ای بلال!
دیر اگر خاموش گردی، زودتر گردد ز تو
مادر ما را چراغ عمر، خاموش ای بلال!
مادر ما بر اذانت گوش داد، اینک تو هم
بر صدای گریۀ زینب بده گوش، ای بلال!
مرگ پیغمبر، شکسته قامت ما را به هم
بار غم مگذار ما را بر سر دوش ای بلال!
غنچه، پرپر گشت و گل از دست رفت و باغ، سوخت
کرد حق باغبان، گلچین فراموش ای بلال!
گرد غم بر روی ما بنشسته و دانسته ایم
خاک گیرد لالۀ ما را در آغوش، ای بلال!
تا زبان حال ما یکسر به نظم (میثم) است
اشک و خون از چشم اهل دل زند جوش، ای بلال!
غلامرضا سازگار
منبع : وبلاگ حرم شاه
از بازی غریب فلک آه می کشید
از زخم های خورده نمک آه می کشید
آن چهره ای که تاب نسیم سحر نداشت
حتی ز باد بال ملک آه می کشید
حالا چه آمده به سرش که تمام شب
از جای زخم های فدک آه می کشید
او بار شیشه داشت که در کوچه خرد شد
آئینه بود و غرق ترک آه می کشید
وقتی که می برید لباس حسین را
تنها خودش بدون کمک آه می کشید
حسن لطفی
منبع : وبلاگ حرم شاه
که دیگر دست مادر درد دارد
محسن عرب خالقی
منبع : وبلاگ حرم شاه
نقش دستان مغیره به روی در حک بود
اثری بود که جای لگد مردک بود
چشم فضه به جراحات تنت خورد، وَ گفت:
کاش میخی که به در بود کمی کوچک بود
شاعر: حميد رمي
منبع : وبلاگ حرم شاه
تعداد صفحات : 3