loading...
واحد فرهنگی هیئت متوسلین به حضرت زهرا (س)
محب العباس(ع) بازدید : 143 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

ناله در سینۀ بشکستۀ من زندانی ست

گریه هایم همه شب تا به سحر پنهانی ست

به پریشانی گیسوی حسینم سوگند

دل دریایی ام از دست غمت طوفانی ست

به خدا گریۀ من بر رخ و بر پهلو نیست

همۀ غُصۀ من آن که تو خود می دانی ست

چند روزی است علی سر به گریبان داری

چند روزی است جهان در نظرم ظلمانی ست

آن قدر هر دل شب در بر من آه مکش

ز چه رو تا به سحر دیدۀ تو بارانی ست

دردم این است تو بر رفتن من گریه کنی

لیک در خانۀ همسایۀ ما مهمانی ست

حال چون وقت جدایی است، رخم سیر ببین

زیر این نیلی سیلی رخ من پیدا نیست

جواد محمد زمانی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 106 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

و دست مادر و طفلش بـه دست یکدیگر

درست مـعـنی یک روح در دو تا پیکر

به سوی خانه روان توی کوچه ای خلوت

رسیــد فـاجـعه از رو به رو ... ولی بدتر

نـگاه کـرد به جز طفل و مادری تنها

کـسی نـبـود، خـدا را نـدید بـالا سر

جـلـوتــر آمـد و دستـی پلید بالا رفت

چـه شـد که کودک او داد زد: خدا! مادر!

مـیـان کـوچه و پـیـش نگاه فرزندش

همین که سخت زمین خورد گفت: یا حیدر!

سـیـــاه شـد همه جا، راه خانه را گم کرد

صـدای غم زده ای گفت: مادر! از این وَر

رسیــد خـسته و خاکی به خانه، اما شاد

کـه تـوی کـوچـه نیفتاد چادرش از سر


علی اصغر ذاکری

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 120 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

برهم بساط شادی کاشانه می زنی

وقتی که حرف رفتن از این خانه می زنی

کم کم که برگ برگ درخت می شود کبود

رنگ خزان به چهرۀ گلخانه می زنی

با هر نفس چو شمع سحر ذوب می شوی

آتش به بال کوچک پروانه می زنی

تنها زمان دیدن بابا به چهره ات

دیدم تبسمی که غریبانه می زنی

دیشب که خواب چشم مرا لحظه ای بود

دیدم دوباره موی مرا شانه می زنی


حسن لطفی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 128 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

بگذار ببینیم همه، پا شدنت را 

آغاز کنی حرف مداوا شدنت را 

نورانیتم بسته به نورانیت توست 

پنهان مکن ای فاطمه! "زهرا" شدنت را 

زهرا! گره ام باز شد اما گره ات نه 

پیچیده نوشتند معما شدنت را 

طفلان تو با گریه به سجاده نشستند 

امروز که دیدند مهیا شدنت را 

دیروز تمام بدن تو سپرم شد 

امروز تماشا شده ام تا شدنت را 

نزدیک سه ماه است که یک گوشه می افتی 

بگذار ببینیم همه، پا شدنت را


 علی اکبر لطیفیان
منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 118 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

یکبار نفس کوته و صد بار کشیده 

حتما شده این سینه به مسمار کشیده 

تصویر تو مبهم شده ی دست کسی نیست 

تحلیل من این است به دیوار کشیده 

از مرگ طلب کردن تو لحظه به لحظه 

پیداست که خیلی دلت آزار کشیده 

جارو مزن آنقدر، کمی فکر خودت باش 

از دست شکسته چه کسی کار کشیده؟

از قرمزی رخت تو پیداست که راحت 

بالا نرسیده آه به اجبار کشیده 

نه سال؟ همین؟ ماندن تو راه ندارد 

کار تو به انگار و نه انگار کشیده 

یک بار علی گفتی صد بار علی جان 

یک بار نفس کوته و صد بار کشیده


 علی اکبر لطیفیان
منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 143 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

موجی رسید هیبت دریا تکان نخورد 

آتش گرفت دامنش اما تکان نخورد 

او قول داده بود فدای علی شود 

در پشت در به خاطر مولا تکان نخورد 

زهرا خودش علیست چرا کم بیاورد 

چون کوه از مقابل آنها تکان نخورد 

با هیبت از حریم ولایت دفاع کرد 

طوری که آب در دل مولا تکان نخورد 

مسمار لعنتی به پرش گیر کرده بود

این بود علتش اگر از جا تکان نخورد 

وقتی نیاز داشت نیازش زنانه بود 

وقتی دوید خادمه آقا تکان نخورد 

آن ضربه ی غلاف مگر که چه کرده بود 

ازآن به بعد بازوی زهرا تکان نخورد


 علی اکبر لطیفیان

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 118 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم

دیده از دیدار رخسارش منور داشتیم

هرکسی جسم عزیزش روز بردارد ولی

ما که نعش مادر خود را به شب برداشتیم

کاش آن روزی که تنها مادر ما را زدند

ما یکی را در میان کوچه یاور داشتیم

کاش محسن را نمی کشتند تا ما غنچه ای

یادگار از آن گل رعنای پرپر داشتیم

کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم

جای آغوشش به خاک تیره بستر داشتیم

این در و دیوار می گرید به حال ما که ما

مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم

مادر ما رفت از دنیا در آن حالی که ما

گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم

غلامرضا سازگار

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 133 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

سیلی آن روز به رویت چه غریبانه زدند

«آتش آن بود که در خرمن پروانه زدند»

یک کبوتر وسط شعله تقلا می‌کرد  

«جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد»

رسم این است که پروانه در آتش باشد

«عاشقی شیوه‌ی رندان بلاکش باشد»

با گل و غنچه تو دیدی در و دیوار چه کرد؟

«دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد»

کمر سرو در این کوچه کمان خواهد شد

«چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد»

آه! هجده گل از آن باغ نچیدیم و برفت

«باربر بست و به گردش نرسیدیم و برفت»

تا در این خانه گُلِ خنده‌ی زهرایم بود

«من ملَک بودم و فردوس برین جایم بود»

عمر کوتاه تو گنجایش دنیا را بس

«وین اشارت ز جهان گذران ما را بس»

خانه دوست کجا؟ صحن سپیدار کجاست؟

«ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟»


قاسم صرافان

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 136 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

خونابه های زخم تو آب وضوی من

لبخند کوچکی به لبت آرزوی من

حرفی بزن عزیز دلم غصه می خورم

این غصه عقده ایی شده بین گلوی من

ناراحتی ز دست علی؟ پس چرا دگر

پوشانده ای تو صورت خود پیش روی من

مردم دگر جواب سلامم نمی دهند

بر باد طعنه رفته همه آبروی من

پیرم نموده ناله و اشک شبانه ات

دیگر نمانده تار سیاهی به موی من

ای ذات آب، روح طهارت، زلال من

خونابه های زخم تو آب وضوی من  

وحید قاسمی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 112 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

حیدر که هست پس تو چرا کار می کنی

جارو مکش که سرفه امانت نمی دهد

نانی بخور، عزیز دلم آب رفته ای

این کاسه های آب، توانت نمی دهد

دنبال رنگ چهره در آیینه ات مباش

آیینه شرم کرده نشانت نمی دهد

تابوت قوس دار و عجیبی که ساختم

شرحی زحجم جسم کمانت نمی دهد

دستاس!دست فاطمه ام پینه بسته است

از خواهش من است تکانت نمی دهد

وحید قاسمی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 124 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

حتی بهشت بی تو معطر نمی شود

خورشید و ماه بی تو منور نمی شود

بی بی! اگرکه روز قیامت نیامدی!

این را بدان بدون تو محشر نمی شود

عالم اگر برای دل من دعا کنند

قطعاً دعای ویژه مادر نمی شود

کوثر تویی و شیر خدا ساقی شماست

حتی علی بدون تو حیدر نمی شود

این در کتاب شیعه و سنی نوشته است

بی خود مقام فاطمه کوثر نمی شود

صدها هزار ضربه شمشیر و تیر و سنگ

با ضرب دست کوچه برابر نمی شود

آثار سوختن پس در جای زخم میخ

با کار خانه فاطمه بهتر نمی شود

بدتر از این همه به خدا زخم بستر است

این تن دگر برای تو پیکر نمی شود

مهدی نظری

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 123 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

چه می شود که به زانوی من توان بدهی 

دوباره صورت خود را به من نشان بدهی

چه می شود که زمان قنوت نیمه شبت

دوباره بازوی خود را کمی تکان بدهی

چه می شود که دگر مثل روزهای قدیم

کنار سفره خودت نان به دستمان بدهی

به جای آنکه شوی پرپر و به خاک افتی

و روح خسته خود را به آسمان بدهی ـ

ـ گل شکسته ی من پا بگیر در این باغ

که باز عطر بهشتی به باغبان بدهی

تو را به جان عزیزت مخواه بنشینم 

به چشم خویش ببینم چگونه جان بدهی

نفس تو می کشی و حال کودکان این است

چه می شود تو اگر جان در این میان بدهی

محسن عرب خالقی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 466 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

چه بگویم از آن گل پرپر

چه بگویم ز داغ نیلوفر

چه بگویم سیاه شد روزم

اول كودكی شدم مضطر

حرف من خاطرات یك لحظه است

لحظه ای كه نبود از آن بدتر

ایستادم به پنجه پایم

تا كنم روبروش سینه سپر

مثل طوفانی از سرم رد شد

دست او بود و صورت مادر

ناگهان دیدمش زمین خورد و

كاری از دست من نیامد بر

بعد از آن قصه بود و خون جگر

دیدن روی قاتل مادر

محمد بیابانی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 141 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

چند روزی است سرم روی تنم می افتد 

دست من نیست كه گاهی بدنم می افتد 

گاهی اوقات كه راه نفسم می گیرد 

چند تا لكه روی پیرهنم می افتد 

باید این دست مرا خادمه بالا ببرد 

من كه بالا ببرم مطمئنم می افتد 

دست من سر زده كافیست تكانش بدهم 

مثل یك شاخه كنار بدنم می افتد 

دست من نیست اگر دست به دیوار شدم 

من اگر تكیه به زینب بزنم می افتد 

سر این سفره محال است خجالت نكشم 

تا كه چشمم به دو چشم حسنم می افتد 

هر كه امروز ببیند گره مویم را 

یا دیروز من و سوختنم می افتد 

چند روزی ست كه من در دل خود غم دارم 

دو پسر دارم و اما كفنی كم دارم


علی اكبر لطیفیان

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 138 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

تنگ غروب بود و ثریا گرفته بود

انگار رنگ چهره دنیا گرفته بود

ماهی که با ستاره خود قصد خانه داشت

آنروز راه خانه آنها گرفته بود

طو فان ظالمانه امواج بی حیا

آرامشی که داشت ز دریا گرفته بود

میخواست پر بگیرد از آن کوچه سیاه

اما هوای پرزدن آنجا گرفته بود

صیاد سررسید و دوتا صید خویش را

در دام خویش بی کس و تنها گرفته بود

با نیت گر فتن نامه ز دست او

فکری پلید در سر او پا گرفته بود

هر کینه ای که از یل شهر مدینه داشت

در دست خویش برده و بالا گرفته بود

وقتی وزید خرمن رویش به باد داد

گلبرگهای یاس زمین را گرفته بود

دیوار دردش آمد از آن ضربه ای که خورد

از بس که خوب ضربه او جا گرفته بود

از آن به بعد بود که در بین خانه هم

خورشید روی زهره زهرا گرفته بود

از آن به بععد بود که ابری کبود رنگ

در آسمان خانه مولا گرفته بود


محمدعلی بیابانی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 101 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

تا دست را به قبضه ی شمشیر می برم

عالم گواه می شود این را که حیدرم

فرمان حق رسیده علی جان! صبور باش

بانو نمی شود که از این امر بگذرم

این ها که با طناب به دنبالم آمدند

از یاد برده اند که من مرد خیبرم

امرم به صبر کرده خدا، ور نه هیچ کس

قادر نبود تا که بیاید برابرم

دست خدا اگر که به روی دلم نبود

هرگز طناب خیره نمی شد به پیکرم

بانو! بمان تو را به خدا پشت در نرو

هی آیه آیه زرد نشو فصل کوثرم

اصلاً مهم که نیست برایم تمام شهر

دشمن شوند، تا که تویی یار و یاورم

علی اصغر ذاکری

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 130 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

روزی كه راه كوچه را سد كرده بودند

انبوه غم بر قلب احمد كرده بودند

اول فدك را غصب كردند ، بعد از آن هم

كار پلیدی كه نباید كرده بودند

چون دیده بودند پشت در زهرا نمرده

پس قصد سیلی مجدد كرده بودند

آیا ندانستند از این كوچه بسیار

جمع ملائك رفت و آمد كرده بودند

زهرا چنین می گفت با خود كاش قبل از

سیلی زدن این بچه را رد كرده بودند

دور از نگاه مرتضی هر گوشه طفلی

آرام اما گریه بی حد كرده بودند !

زهرا كه رفت رحمت زشهر هم رخت بربست

این طایفه با خود چقدر بد كرده بودند

بعد از فراق فاطمه این خانواده

زان كوچه آیا رفت و آمد كرده بودند ؟

از كودكی در پاسخ این یك سوالم

از چه مسیر كوچه را سد كرده بودند ؟

یاسر مسافر

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 141 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

دستی زمخت راه نگاه مرا گرفت

قلب خدا ز دیدن این ماجرا گرفت

دیدم سپاه غصه حسن را احاطه کرد

در صحن چشم های ترش غم عزا گرفت 

با رعدو برق سیلی کوبنده ی غضب

ابری سیاه دیده ی من را فرا گرفت

نامرد بابت همه ی کشته های بدر

از دختر رسول خدا خونبها گرفت

بر نقش یاس گوشه ی پایین معجرم

از خون سرخ لاله ی گوشم حنا گرفت

دیدم زمان بوسه ی آجر به معجرم

در کوچه رقص بشکن ابلیس پا گرفت

وحید قاسمی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 125 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

دستی زمخت راه نگاه مرا گرفت

قلب خدا ز دیدن این ماجرا گرفت

دیدم سپاه غصه حسن را احاطه کرد

در صحن چشم های ترش غم عزا گرفت 

با رعدو برق سیلی کوبنده ی غضب

ابری سیاه دیده ی من را فرا گرفت

نامرد بابت همه ی کشته های بدر

از دختر رسول خدا خونبها گرفت

بر نقش یاس گوشه ی پایین معجرم

از خون سرخ لاله ی گوشم حنا گرفت

دیدم زمان بوسه ی آجر به معجرم

در کوچه رقص بشکن ابلیس پا گرفت

وحید قاسمی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 124 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

چقدر آرد نشسته است روی دامانت

فدای گردش دستاس آسیا بانت

از آن زمان که تو را از بهشت آوردند

نشسته اند ملایک سَرِ خیابانت

همیشه فصل بهاری - همیشه سر سبزی

اگر چه پر شده از برگ زرد گلدانت

ببین که پلک خدا هم به هق هق افتاده است

به گریه های کبودِ بدون پایانت

سرِ مزار تو حتی مدینه مَحرم نیست

خدا برای همین است کرده پنهانت

اَلا مسافر گندم نخورده ی دنیا

چقدر آرد نشسته است روی دامانت

علی اکبر لطیفیان

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 163 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

جارو بدست می شوی و کار می کنی

داری برای خانه غذا بار می کنی

شکر خدا که پا شده ای راه می روی

مثل قدیم با همه رفتار می کنی

فضه برای تو اینجاست فاطمه

تقسیم کار با تن بیمار می کنی

لبخند می زنی دلم آرام تر شود

یا سقف خانه بر سرم آوار می کنی

وقتی سوال می کنم امروز بهتری

جارو بدست می شوی و کار می کنی


حسین رستمی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 131 چهارشنبه 23 فروردین 1391 نظرات (0)

خاکستر این لانه اصلا دیدنی نیست

آتش در این کاشانه اصلا دیدنی نیست

در پیش چشمان ترِ یک شمع خاموش

افتادن پروانه اصلا دیدنی نیست

وا می‌شد این در رو به اقیانوس و امروز

پشت در این خانه اصلا دیدنی نیست

دستان ساقی بسته و ساغر شکسته

خون بر درِ میخانه اصلا دیدنی نیست

وقتی بیفتد چادر خاکی، خدایا! 

هم از سر و هم شانه اصلا دیدنی نیست

بر صورت معصوم یک زن جای یک دست

ـ یک دست نامردانه ـ اصلا دیدنی نیست

باور کنید افتادن یک مرغ زخمی

بین چهل دیوانه اصلا دیدنی نیست

«من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم...»

نه رفتن جانانه اصلا دیدنی نیست


قاسم صرافان

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 115 چهارشنبه 23 فروردین 1391 نظرات (0)

تو که رکن تمام کائناتی

چرا با کودکان کم التفاتی

گمانم قبل تو زینب بمیرد

شنیده ناله ی عجل وفاتی

****

تمنای دل زینب همینه

که روی زانو مادر بشینه

الهی این چه درد بی دوائی است

که دختر روی مادر را نبینه  

جواد حیدری 

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 121 چهارشنبه 23 فروردین 1391 نظرات (0)

غم دوران من گردد یتیمی

که هم پیمان من گردد یتیمی

من از قد کمانت حتم دارم

بلای جان من گردد یتیمی
****

نمی گویم که تو نا مهربانی

زبس خون رفته از تو ناتوانی

دلم خواهد در آغوشم بگیری

چه سازم که شکسته استخوانی
****

مکن مخفی به سینه آه، مادر

مرا کن از غمت آگاه ،مادر

مشو راضی پس از تو زنده باشم

گل خود را ببر همراه ،مادر
****

همی گردم به دنبال بهانه

زنم بوسه به جای تازیانه

چو لبخند از لبانت رفته مادر

صفائی نیست در این آشیانه
****

جواد حیدری 

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 111 چهارشنبه 23 فروردین 1391 نظرات (0)

دم آخـر وصـیـتـی دارم

ای علی جان به خاطرت بسپار

نیمه شب ها حسـیـن دلـبـنـدم

با لـب تـشـنـه می شود بیدار

بار سنگین این وصیـت را

از سر شانه های من بردار

قبل خوابیدنش عزیـز دلـم

ظرف آبی برای او بگذار

گریه کردم زغربتش دیشب 

تا سحر سوختم برای حسین 

با همین دست ناتوان امروز 

پیرهن دوخـتم برای حسین

کفنش را به زیـنـبـم دادم

حرف های نگفته را گفتم

چند ساعت برای دختر خود

فقط از رنج کربلا گفـتـم

وحید قاسمی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 122 سه شنبه 22 فروردین 1391 نظرات (0)

خدایا گنج با گنجینه ام سوخت

میان شعله ها آیینه ام سوخت

چنان مسمار در قلبم فرو رفت

که محسن گفت مادر سینه ام سوخت

****

چو می اُفتد به چشمم گاهواره

نفس می گردد از غم پُر شماره

الهی كاش محسن در برم بود

نمی شد قلبم از كین پاره پاره

محب العباس(ع) بازدید : 1385 شنبه 19 فروردین 1391 نظرات (0)

گذشته نیمه ای از شب خدایا

رسیده جان شب بر لب خدایا

فقان از سینه تا لاهوت می رفت

به روی شانه ها تابوت می رفت

****

علی زین غم چنان مات است و مبهوت

که دستش را گرفته دست تابوت

دریغا از علی با آن دلیری

کند تابوت زهرا دستگیری
****

ز سخن افتاده ای با من ولی

پاسخم گو من علی هستم علی

خیز رفع غم از این غمناک کن

باز هم اشک علی را پاک کن

****

یک طرف خیل رسل دنبال او

یک طرف احمد به استقبال او

مرحمی خرج دل چاکم کنید

در کنار فاطمه خاکم کنید

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 124 شنبه 19 فروردین 1391 نظرات (0)

پشت در بال و پرم آتش گرفت

سوختم پا تا سرم اتش گرفت

با گلت سیلی نمی دانم چه كرد!

پلك چشمان ترم آتش گرفت

دست ان نامرد داغ از كینه بود

زد به رویم معجرم اتش گرفت

من كیم پروانه ای پر سوخته

كز غمتن خاكسرتم آتش گرفت

گرم عشقت بودم از خود بی خبر

بین شعله پیكرم آتش گرفت

با تماشای تن خونین من

قلب زینب دخترم آتش گرفت

بانگ سر دادم كه ای فضه بیا

نازدانه گوهرم آتش گرفت

بی كسی ات شعله بر جانم گرفت

سینه شعله ورم اتش گرفت

ناله می زد رحمه للعالمین

آه!یارب!كوثرم آتش گرفت

روضه خوانم شد خدا و بانگ زد

دختر پیغمبرم آتش گرفت

مجتبی روشن روان

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 137 شنبه 19 فروردین 1391 نظرات (0)

خدا نصیب كسی همچو من بلا نكند

به داغ یار گرفتار و مبتلا نكند

به كنج خانه نشستن غریب و بی یاور

مصیبتی است كه صد مرحمش دوا نكند

كسی كه خار به چشم و بلا به جان دارد

به غیر مرگ برایش كسی دعا نكند

دلی شسكته و خانه نشینی مردی

برای خانه بی مادری خدا نكند

به یك كلام چو خواهم غمت كنم تعریف

خوشی به زندگی ام بعد تو وفا نكند

دریغ و درد كه غیر از نوازش بابا

كسی تسلی زینب در این عزا نكند

بود شبیه تو عجل وفاتی ام بر لب...

مگر كه خالق من حاجتم روا نكند


محمود ژولیده

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 137 شنبه 19 فروردین 1391 نظرات (0)

باز هم فاطمیه بازهم اشکهای بی قرار 
بازهم چادر خاکی خون جامانده به دیوار 
بازهم خاطرات میخ ودردپهلو 
بازهم بغض گره خورده با اه در گلو 
بازهم خاطرات مجتبی وخون ودر 
باز هم خاطرات محسن نشکفته پرپر


خانم احمدزاده

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 144 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (1)

دیگر گلی شبیه تو پرپر نمی شود

زین پس کسی به قدر تو لاغر نمی شود

دستی که زیر چادر خود می کنی نهان

دیگر سپر به یاری حیدر نمی شود

وقتی که راه می روی از دست من بگیر

دیوار هم برای تو یاور نمی شود

گرچه پس از تو مونس این کودکان شوم

اما کسی به خوبی مادر نمی شود

نام فراق می بری و می کشی مرا

این خانه ام پس از تو منور نمی شود

شهر مدینه ظرفیت پاکی ات نداشت

یثرب پس از تو شهر پیمبر نمی شود

بالای درب خانه ی حیدر نوشته اند

هر سوره ای که سوره ی کوثر نمی شود


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 131 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

هر کجا نام تو بردیم فقط سوخته ایم

سوختن را ز سراپای تو آموخته ایم

غزلی گرم به یاد نفس سوزانت

روز و شب زمزمه کردیم که دل سوخته ایم

گفتنی های تو را هرچه که می شد گفتیم

رازها را به دل سوخته اندوخته ایم

هر کجا مجلس غم خوانی تو بر پا بود

خون دل ریخته از دیده و افروخته ایم

غم پهلوی تو در سینه ی ما عقده شده

چشم را بر فرج منتقمت دوخته ایم


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 140 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

آفریدند تو را مادر عالم باشی

آفریدند تو را تا که مقدم باشی

آفریدند تو را پیش تر از هرچه که هست

تا که محبوبه ی حق باشی و اعظم باشی

آفریدند تو را نور دهی چون خورشید

مایه ی روشنی عالم و آدم باشی

آفریدند تو را پاک تر از حور و ملک

که تو پاکیزه تر از حضرت مریم باشی

اسوه ی ناله و اشک و غم و دردی زهرا

که تو مظلومه ترین بانوی عالم باشی

یثرب از گریه ی تو یک شب آرام ندید

لحظه ای بود مگر فاطمه بی غم باشی ؟

به کبودی تو سوگند محبان توایم

تو دعا گوی اهالی محرم باشی


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 114 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

از اشک های چشم تو زمزم درست شد

از ناله های نیمه شبت غم درست شد

با یاری ملائکه در هیئت خدا

از چادر سیاه تو پرچم درست شد

اول تو آفریده شدی شک نمی کنم

زآن پیشتر که طرح دو عالم درست شد

وقتی به شکل انسیه ی کاملی شدی

از باقی گلت گل ما هم درست شد

ما را طلایه دار غم تو نوشته اند

از آن زمان که غصه و ماتم درست شد

از ما سوال و از تو جوابی ، اگر دهی...

تابوت لاغر تو چرا خم درست شد ؟

ما نوکر حسین غریب شما شدیم

از فاطمیه ای که محرم درست شد


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 134 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

بر جانماز وقت دعای شبانه ها

تازه شوند درد همه تازیانه ها

چون اشک روی گونه ی من غلط می خورد

از زخم صورتم کشد آتش زبانه ها

از من دعا به یک یک همسایه ها رسید

شد ناسزا نصیبم از آمین خانه ها

من نان خشک و آب سر سفره می نهم

پر می کند خلیفه ی غاصب خزانه ها

من خرج گشته ام به خدا در ره علی

با استناد کردن بر این نشانه ها

روی کبود و موی سفید و قد هلال

هستند اوج روضه ی من در ترانه ها

بر رنگ زیر چشم ترم غبطه می خورند

تا روز حشر رنگ همه سرمه دانه ها

فضه به موی زینب من شانه می زند !

کاری که بر نیاید از این کتف و شانه ها

رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 138 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

در کنار ناله های آخرت بانوی من

غربتم شد آشکار از لرزش زانوی من

می روی ای یک تنه لشکر برایم ، فاطمه

یاور نه ساله ی حیدر ، همه نیروی من

دوستان دشمن شدند و دشمنان افزون شدند

بعضی اصحاب خودم در آمدند بر روی من

برخی از خویشان من در مسجد و بازار هم

راه خود کج می کنند تا که نیایند سوی من !

مردم شهر از هراس قطع بیت المالشان

ترس دارند تا که بنشینند در پهلوی من !

بی صفت بی من تو را دید و به تو رحمی نکرد...

کاش جای بازویت می زد به دو بازوی من

ای غروب آفتاب عمر تو مرگ علی

پشت ابر تیره پنهانی چرا مه روی من

امشبی که گفته ای تنها بشویم جسم تو

یک نفر باید بیاید بهر شستشوی من

رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 128 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

دوباره شب شده چشمان ماه بیدار است

دوباره شب شده دل تنگ دیدن یار است

سر مزار تو می آیم و ز طفلانم

نهان نمودن این راز سخت و دشوار است

ز جای خیز که حیدر رسیده زهرا جان

ز جای خیز که اکنون زمان دیدار است

ز زیر خاک بتاب ای همیشه مهتابم

ببین که دیده ی من بی حضور تو تار است

حسن هنوز از آن روز تلخ بد خواب است

به این قبیل مصیبات علی گرفتار است

هنوز بوی تو از خشت های خانه رسد

هنوز رنگ و لعابت به روی دیوار است

کنار خانه ی مان رد خون تو باقی ست

شنیده ام ز سر آن غلاف و مسمار است

برای مرگ علی گریه ی تو کافی بود

ولی همیشه مدینه به فکر آزار است

تو را زدند و به من نیز تسلیت گفتند

فلک ببین که چگونه مرا هواداار است

به روی دوش گذارم غم تو را زهرا

میان شهر که این داغ را خریدار است ؟

تو زیر خاکی و حیدر غریب تر از پیش

کنار قبر تو چشمش چو ابر پر بار است

دوباره شب شده زهرا بخواب آسوده

سه ماه می شود این چشم خسته بیدار است

رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 161 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

ای آب گشته شمع شبستانی علی

ای ماتم تو باعث ویرانی علی

از آن زمان که رفته ای از خانه فاطمه

جز غم کسی نیامده مهمانی علی

رفتی و پر کشیده صفا از سرای من

چون زلف زینب است پریشانی علی

اهل مدینه هم همه شب گریه می کنند

با این نوای شام غریبانی علی

هر نیمه شب مزار تو را شستشو دهد

دو آسمان ابری و بارانی علی

سنگینی غم تو مرا بر زمین زده

برخیز و بشنو آه نیستانی علی

رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 148 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

شکسته قامتی ای یار نیمه جان علی

چه بی فروغ شدی ماه آسمان علی

مرا به خاک نشانده قد هلالی تو

گرفته سوسوی چشمان تو توان علی

نفس نفس زنی و ذره ذره آب شوی

چه زود پیر شدی همسر جوان علی

سه ماه شد که سخن با علی نمی گویی

سه ماه شد که ندادی رخت نشان علی

همیشه بسترت از برگ های لاله پر است

گل خزان زده ی سرخ بوستان علی

کسی سراغ تو را از علی نمی گیرد

مدینه مرگ کند آرزو به جان علی

گرفته ام ز غریبی بغل دو زانویم

که تاب آورد این داغ بی کران علی ؟

اگر چه بین خسوفی هنوز ماه منی

بتاب بر من و بر این ستارگان علی

بیا و این دم آخر برای دل خوشی ام

بخند تا که نمردم ، بخند جان علی


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
بیت الزهرا (س) در سال 1386 فعالیت های فرهنگی مذهبی خویش را آغاز نمود و با عنایات آن بانوی مکرم وبلاگی با این عنوان به نیت اشاعه فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت طراحی گردید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان رضایت شما از مطالب سایت ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 798
  • کل نظرات : 114
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 52
  • بازدید امروز : 146
  • باردید دیروز : 350
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,861
  • بازدید ماه : 4,354
  • بازدید سال : 19,793
  • بازدید کلی : 161,035