loading...
واحد فرهنگی هیئت متوسلین به حضرت زهرا (س)
محب العباس(ع) بازدید : 99 شنبه 22 مهر 1391 نظرات (0)

 

مرد غریب

 

بابا رضا بیا نفس آخر من است

سوزان میان تب همه ی پیکر من است

تا آه می کشم ز لبم لاله می چکد

یک باغ سرخ رنگ به دور و بر من است

آیینه ی جوان کبود علی شدم

چشم انتظار دیدن من مادر من است

خواهر نداشتم که کند گریه در غمم

قلب کنیزهای حرم مضطر من است

هر مرد درد خویش بگوید به همسرش

غربت ببین که قاتل من همسر من است

با هلهله عزای مرا گرم می کند

حالا که روی خاک فتاده سر من است

بر آب آب گفتن من خنده می زند

خوشحال در برابر چشم تر من است

با یاد کام تشنه ی آقای بی کفن

خشکیده و ترک ترک این حنجر من است

 

رضا رسول زاده

 

محب العباس(ع) بازدید : 101 شنبه 22 مهر 1391 نظرات (0)

 

بدن کبود

 

پاییزی است حال و هوای جوانی ات

طوفان غم رسیده كه سازد خزانی ات

تاثیر کرده زهر به اعضای پیکرت

چون لاله ای نموده تو را ارغوانی ات

در هلهله صدای ضعیف تو گم شده

لبخند می زنند به اختر فشانی ات

هرچه کبود می شوی و داد می زنی

می رقصد این شریک تو در زندگانی ات

آبت نمی دهد به خدا دست و پا مزن

رحمی نمی کند به تو و نیمه جانی ات

در لحظه های آخرت ای یاس فاطمه

بوی مدینه می رسد از روضه خوانی ات

از بس که یاد پهلوی بشکسته بوده ای

مویت سپید گشته به اوج جوانی ات

مثل حسن اگر چه ندیدی تو گفته اي :

مادر... فدای صورت رنگین کمانی ات

 

رضا رسول زاده

 

محب العباس(ع) بازدید : 91 شنبه 22 مهر 1391 نظرات (0)

 

حسرت ديدار

 

نيش و كنايه هاست كه از يار مي خورم

از دست يار زهر شرر بار مي خورم

اصلا به جنگ و نيزه و لشكر نياز نيست

وقتي ميان خانه ز دلدار مي خورم

دارم ز همسري كه ز من جز صفا نديد

چوب كدام تندي رفتار مي خورم

شعله شود بلند از اين زخم بر جگر

تا آب از دو چشم گهر بار مي خورم

از اين صداي هلهله آزار مي كشم

با جان خسته غصه ي بسيار مي خورم

وقتي كه مي برند مرا روي پشت بام

با صورتم به گوشه ي ديوار مي خورم

پهلو شكسته مادر كم سن و سال من

ديگر بيا كه حسرت ديدار مي خورم

 

رضا رسول زاده

 

محب العباس(ع) بازدید : 96 سه شنبه 18 مهر 1391 نظرات (3)

 

آیات تشنگی است سرود زبان من

مرثیه های داغ عطش ترجمان من

جز آیه های درد، ترنم نمی کنم

یعنی که زهر برده تمام توان من

سوز عطش گلوی مرا زخم کرده است

 بیخود نشد شکسته شکسته بیان من

از بس که تشنگی تب و تاب مرا ربود

 خشکیده ذره ذره زبان در دهان من

این حُجره نیست مقتل جان کندن من است

 خود قاتل است همسر نا مهربان من

آیا جواب آه غریب است کف زدن؟

 هر هلهله ست خنجر تیزی به جان من

این جا نفس به سینه من حبس می شود

 دشمن نشسته منتظر نیمه جان من

گیرم چراغ عمر مرا هم کنی خموش

 خاموش کی کنی تو فروغ نهان من؟

از حجره تا به بام تنم زخمه زخمه شد

 این راه پله می شکند استخوان من

افسوس قاتل پسر فاطمه شدی

 خیری کجا رسد به تو از دشمنان من

کُشتی مرا به فصل جوانی خدا کند

 رحمی کنی بر پسر نوجوان من

هادی بیا وقت جدایی نظاره کن

 بر بام خانه بی کفنی میزبان من

 

مهدی میری

 

محب العباس(ع) بازدید : 83 سه شنبه 18 مهر 1391 نظرات (0)

 

حجت کبریا امام جواد

کعبـۀ انبیـا امام جواد

قبلـۀ اولیـا امام جواد

بابـی انـت یـا امام جواد

بابی انت یا امام جواد

تـو ابالهــادی و اباالکــرمی

تـو کلیـم‌الله مسیــح دمـی

تو مقام و تو حجر، تو حرمی

تـو مراد همـه، تـو باب مراد

بابی انت یا امام جواد

تشنــۀ کوثــر ولای تـوأم

سرفرازم که خاک پای توام

سائلـم؛ سائـل گدای تـوام

دامنت را ز کف نخواهم داد

بابی انت یا امام جواد

نالـه و اشک و آه آوردم

گرد عصیان ز راه آوردم

به حـریمت پنـاه آوردم

کـرمت را نمی‌بــرم از یــاد

بابی انت یا امام جواد

تو ز عالـم گره‌گشایی تو

تو امامی، تو رهنمایی تو

تو عزیـز دل رضـایی تو

که رضـا بر لب تو بوسه نهاد

بابی انت یا امام جواد

ای به دست تو باز، مشکل من

یـاد رویـت چـراغ محفل من

کاظمیـن تــو قبلــۀ دل من

کعبۀ دل ز جـان سلامت باد

بابی انت یا امام جواد

تو جوادی و سائلت عـالم

کمترین سائل درت حاتم

ای فدای کرامتت گـردم

قدر من کم، عنایت تـو زیاد

بابی انت یا امام جواد

تو جـواد و پـدر امــام رئـوف

جود کرده به خاک پات وقوف

لطفت افزون‌تر از حروف و الوف

بلکـه وصفت فراتـر از اعداد

بابی انت یا امام جواد

حیف کز حق خود شدی محروم

مثـل اجـداد طاهـرت مظلـوم

کرد یارت ز زهر کین مسموم

شـرر زهـر در دلــت افتــاد

بابی انت یا امام جواد

تو که سرو ریاض دین بودی

تو که خود باغبان دین بودی

در امامان جوان‌تـرین بودی

از چه شد یار مار و زهرت داد؟

بابی انت یا امام جواد

تو که بر جسم دین روان بودی

تو که توحیــد را نشـان بـودی

به چه تقصیر تشنه جان دادی؟

رفت آهـت بـر آسمان ز نهاد

بابی انت یا امام جواد

دل «میثم» هماره سوزد از این

کـه نهادنـد ای ســلالۀ دیـن

بـدنت را سـه روز روی زمیـن

مثـل جـدت حسیـن از بیـداد

بابی انت یا امام جواد

 

غلامرضا سازگار

 

محب العباس(ع) بازدید : 140 سه شنبه 18 مهر 1391 نظرات (0)

 

سر را ز خاك حجره اگر بر نداشتی

تو رو به قبله بودی و خواهر نداشتی

خواهر نداشتی كه اگر بود می شكست

وقتی كه بال می زدی و پر نداشتی

از طوس آمدم كه بِگِریَم در این غمت

یاری به غیر چند كبوتر نداشتی

وقتی كه زهر بر جگرت چنگ می كشید

جز یا حسین ناله ی دیگر نداشتی

ختمی گرفته اند برایت كبوتران

لبخند می زدند و تو باور نداشتی

تو تشنه كام و آب زمین ریخت قاتلت

چشمت به آب بود و از آن بر نداشتی

كف می زدند دور و برت تا كه جان دهی

كف می زدند و تاب به پیكر نداشتی

كف می زدند ولیكن به روی دست

دست ز تن جدای برادر نداشتی

شكر خدا كه پیرهنی بود بر تنت

یا زیر نیزه ها تن بی سر نداشتی

شكر خدا كه لحظه ی از هوش رفتنت

خواهر نداشتی، غم معجر نداشتی

 

حسن لطفی

 

محب العباس(ع) بازدید : 110 جمعه 12 خرداد 1391 نظرات (0)

ای که عالم ز تو فروزان است

ای که جامت به دست مستان است

می، ز جام ولای تو نوشم

چون ولای تو عین عرفان است

 

یا جواد الائمه ادرکنی

این دل من بدون سامان است

انقَدَر در شب ولادت تو

گریه کردم که دیده بی جان است

عاشقم عاشق جمال تو

تاب گیسو و زلف و خال تو

ابر بارانی دو چشم ترم

ای ولای تو گشته تاج سرم

یادی از کاظمین تو کردم

در مناجات هر شب و سحرم

کی شوم من کبوتر و از شوق

تا به بام حرم کمی بپرم

نذر کردم برای هیئتمان

از حریم تو پرچمی بخرم

تو جوادی و جود تو بسیار

دست اکرام تو بود پر کار

ای زبان عاجز از بیان شما

ای توان خدا توان شما

گشته ام از ته دلم آقا

عاشق عشق عاشقان شما

می خرم پس به قیمت جانم

معرفت را من از دکان شما

آرزویم بود به گوش خود

بشنوم نوکر از زبان شما

نوکرم نوکر غلام شما

پر کشیدم به سمت بام شما

حرکت پرچمت صفا دارد

فرش پایت چهل هما دارد 

ای که موسی غلام دربارت

صد چو عیسی درت گدا دارد

نوکرت از شما در این شبها

التماس بسی دعا دارد

روی چشمم تو قیمتی بگذار 

چشم خیسم چقدر بها دارد؟

گریه کردم به عشق میلادت

هستم آقا همیشه در یادت



سروده جعفر ابوالفتحی


محب العباس(ع) بازدید : 119 جمعه 12 خرداد 1391 نظرات (0)

با تو باید سفر به بالا کرد

با تو باید نگه به عقبی کرد

شکر لله خدای خوبی ها

 در دل من محبتت جا کرد

 

تا که سلطان شنید خنده ی تو

دیده ها را ز شوق دریا کرد

خنده های درون گهواره 

در دل آسمان چه غوغا کرد

نور پاک ولادتت آقا

تیرگی را به کلی امحا کرد

مادرت تا به تو نظر انداخت

درب لب را به روی تو وا کرد

با ولای تو مادر هستی

نامه ام را چه زود امضا کرد

چون درون دلم محبت بود

خالقم نامه ی مرا تا کرد

این دلم با تو آشنا گشت و

پشت بر تمام دنیا کرد

تیر عشق و محبتت آقا

در دل من ببین چه کارا کرد

یک نظر بر کرامتت ارباب

چهره ام را ببین چه زیبا کرد



سروده جعفر ابوالفتحی

محب العباس(ع) بازدید : 112 سه شنبه 09 خرداد 1391 نظرات (0)

آن گل که سرآغاز شکوفائی بود

رخسارۀ او بهشت رویائی بود

وقتی که در آغوش رضا می خندید

چون دیدن باغ گل تماشائی بود

×××

با مهر تو دل سپهری از نور شود

با یاد تو سینه وادی طور شود

تنها نه ز مقدم تو شاد است رضا

کز آمدنت فاطمه مسرور شود

×××

ای گل که فضا معطر از بوی تو بود

سر تا سر یثرب همه مشکوی تو بود

وقتی که رضا تو را در آغوش گرفت

در دیدۀ او نقش گل روی تو بود

سید هاشم وفایی

منبع : وبلاگ حسینیه

محب العباس(ع) بازدید : 123 سه شنبه 09 خرداد 1391 نظرات (0)

قسم به آن که به گنجشک بال و پر داده

همان که بال قنوت دم سحر داده

قسم به سوره ی خورشید و آیه آیه ی آن

که نور را به دل روشن بشر داده

قسم به آه درختی بدون بَر، که جبر

شکوه ساقه ی خود را به یک تبر داده

دمیده بر دم صور مدینه اسرافیل

ترانه خوانده و آواز عشق سر داده

که هان تمامی هفت آسمان نظاره کنید

فلک به دامن خورشیدتان قمر داده

کسی که وارث پیغمبر است ابتر نیست

خدا دوباره به این خاندان پسر داده

پسر نه کوثر قرآن ضامن آهو

جواد آل علی جان ضامن آهو 


همان که سجده گهش آسمان عیسی شد

همان که خاک درش کوه طور موسی شد

همان که ذره شد از لطف چشم او خورشید

همان که قطره ز شوق نگاش دریا شد

همان که روشنی چشم آسمانی هاست

ستاره ی سحر آسمان بابا شد

همان که در وسط طعنه ها و تهمت ها

رسید و قصه ی کوثر دوباره احیا شد

مدینه مکه و ریحانه هم خدیجه ی آن

رضا رسول خدا و جواد، زهرا شد

رسید سیب بهشت خدا، خدا را شکر

رسید یوسف یعقوب ما، خدا را شکر

محسن عرب خالقی

منبع : وبلاگ حسینیه

محب العباس(ع) بازدید : 110 سه شنبه 09 خرداد 1391 نظرات (0)

نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد

تو آمدی و امیدی به عشق پیدا شد

تو آمدی و خبر آمد از سرادق عرش

زمین برای همیشه پر از مسیحا شد

درست مثل زمان تولد زهرا

مدینه مثل زمین های مکه زیبا شد

هزار حظّ منزّه به دیده اش آمد

همین که چشم ستاره به روی تو وا شد

و آسمان اگر امروز این همه بالاست

به پای قامت طوبایی شما پا شد

صدای پای کریمانه تو می آید

دلم به پشت در خانه تو می آید

تو نور عشقی و حق آفتابتان کرده است

دعای سبزی و حق مستجابتان کرده است

میان خیل هزاران هزار بخشنده

برای جود خودش انتخابتان کرده است

حساب کردم و دیدم چهارده قرن است

مرا پیاله به دست شرابتان کرده است

تو را سرشته و ادغام کرده با قرآن

تو را نوشته و حالا کتابتان کرده است

قسم به کعبه برای شفاعت فرداست

اگر جواد الائمه خطابتان کرده است

خدا سرشته تو را، تا که مثل نور کند

کریمی اش به کریمی تو ظهور کند

علی اکبر لطیفیان

منبع : وبلاگ حسینیه

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
بیت الزهرا (س) در سال 1386 فعالیت های فرهنگی مذهبی خویش را آغاز نمود و با عنایات آن بانوی مکرم وبلاگی با این عنوان به نیت اشاعه فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت طراحی گردید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان رضایت شما از مطالب سایت ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 798
  • کل نظرات : 114
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 27
  • آی پی دیروز : 52
  • بازدید امروز : 479
  • باردید دیروز : 350
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,194
  • بازدید ماه : 4,687
  • بازدید سال : 20,126
  • بازدید کلی : 161,368