loading...
واحد فرهنگی هیئت متوسلین به حضرت زهرا (س)
محب العباس(ع) بازدید : 58 پنجشنبه 04 آبان 1391 نظرات (0)

 

بهترین بنده ی خدا زینب

هل اتی زینب ، انمّا زینب

ریشه ی صبر انبیا زینب

زینبا زینبا و یا زینب

 

بانی روضه های غم زینب

تا ابد مبتلای غم زینب

 

گفت ای مصطفای عاشورا

ای فدای تو زینب کبری

تو علی هستی و منم زهرا

پس فدای تمام پهلوها

 

سر خواهر فدای این سر تو

همه ی ما فدای اکبر تو

 

گفت ای شاه ما اجازه بده

حضرت کربلا اجازه بده

جان این بجه ها اجازه بده

جان زهرا اجازه بده

 

قبل از آنکه سر تو را ببرند

این سر خواهر تو راببرند

 

من هوای تو را به سر دارم

به هوای تو بال و پر دارم

از غریبی تو خبر دارم

دو پسر نه ، دو تا سپر دارم

 

زحمتم را بیا به باد مده

اشتیاق مرا به باد مده

 

در دل خیمه خسته اند این دو

سر راهت نشسته اند این دو

دل به لطف تو بسته اند این دو

با بزرگان نشسته اند این دو

 

این دو با یار تو بزرگ شده اند

با علمدار تو بزرگ شده اند

 

در کرم سائلی به دست آور

زین دو تا حاصلی به دست آور

سپر قابلی به دست آور

تا توانی دلی به دست آور

 

دل شکستن هنر نمی باشد

نظرت هم اگر نمی باشد

 

ای فدایت تمامی سرها

سر چه باشد به پای دلبرها

از چه در اشتیاق خواهر ها

تو نظر می کنی به دیگرها

 

آخرش یا اجازه می گیرم

یا همین کنج خیمه می میرم

 

ای برادر اشاره ای فرما

ذوقشان را نظاره ای فرما

رد مکن راه چاره ای فرما

لااقل استخاره ای فرما

 

شاید این بچه های من بروند

شاید این دو به جای من بروند

 

زار و گریان مکن مرا جانا

ردّ احسان مکن مرا جانا

مو پریشان مکن مرا جانا

باز طوفان مکن مرا جانا

 

ورنه نیزه به دست می گیرم

جان هر آنچه هست می گیرم

 

تو اگر مبتلا شوی چه کنم ؟

پیش چشمم فدا شوی چه کنم ؟

پیش من سر جدا شوی چه کنم ؟

کشته ی زیر پا شوی چه کنم؟

 

وای اگر حنجرت شکسته شود

پیش من پیکرت شکسته شود

 

علی اکبر لطیفیان

 

محب العباس(ع) بازدید : 57 چهارشنبه 03 آبان 1391 نظرات (0)

 

اگر که درد تو در ناله ام اثر دارد
و گر که از دل من روح تو خبر دارد

مزن به سینه ی من دست رد، نباید دید
برادری به دلش این همه شرر دارد

اگر چه خواهر تو بی بضاعت است اما
ببین میان بساطش دو تا پسر دارد

یکی برای رسیدن به اکبر و قاسم
که شوق و شور پریدن به بال و پر دارد

که دیگری که امید دلش به اذن شماست
که ذره ای غمت از روی سینه بر دارد

و من تعجب از این می کنم، نمی دانم
برادرم به زبان نه چرا دگر دارد

برای نجمه و لیلا اگر نیاوردی
همین که نوبت من شد هزار اگر دارد؟

حلالشان شده شیرم که خونشان ریزد
به پای خون خدا پس نگو خطر دارد

محب العباس(ع) بازدید : 81 چهارشنبه 03 آبان 1391 نظرات (0)

 

من و انبوهی از دلواپسی ها

که دارم لشکری از بی کسی ها

تمام کوفه عهدی تازه دارند

برای کشتن تو ای مسیحا

×××

دلم را مثل پیمان ها شکستند

دو دستم را به عهدی تازه بستند

همان هایی که نامه می نوشتند

به استقبال تو خنجر به دستند

×××

دلم مانده ست و داغ جانگدازی

که شد با حرمت نام تو بازی

تنم زخمی، لبم تشنه، دلم خون

امان از این همه مهمان نوازی

 

سیدمحمد جواد شرافت

 

محب العباس(ع) بازدید : 76 چهارشنبه 03 آبان 1391 نظرات (0)

 

گر چه ای یار، اسیر کف اغیار توام
نی گرفتار عدو بلکه گرفتار توام
نام تو وِردِ زبانم به سر دار شده ست
تو علی هستی و من میثم تمّار توام
می زند خصم مرا طعنه ولی غافل از آن
بر سرم نیست هوایی که هوادار توام
دستم از پشت اگر بسته، دگر قطع نشد
فکر انگشت تو و دست علمدار توام
گر شکافی لب من خورده دگر چوب نخورد
در غم چوب یزید و لب خونبار توام
دشمنم آب دهد لیک ننوشم هرگز
گرچه لب تشنه ولی تشنۀ دیدار توام

 

علی انسانی

 

محب العباس(ع) بازدید : 89 جمعه 28 مهر 1391 نظرات (0)

 

با اضطراب و دلهره از روی بام ها

باشد از این سفیر به آقا سلام ها

در رو به روی دارالعماره ز کینه ها

باشد برای کشتن من ازدحام ها

حال و هوای شهر پر از بی وفایی است

بیعت شکسته اند همه بی مرام ها

این کوفیان بی خرد و تابع هوس

شرمی نکرده اند ز روی امام ها

اسفند توی کورۀ آهن بریختند

تا بوی کسب تازه رسد بر مشام ها

برخی برای گندم و برخی برای زر

حاضر شدند تا شکنند احترام ها

چندین هزار نامه برایت نوشته اند

بوی فریب می رسد از آن پیام ها

"مولا میا به کوفه" فقط ذکر مسلم است

شاید رسد به تو همۀ این کلام ها

« من سر بریدۀ  سر دارالعماره ام »

پس جان من فدای لب تشنه کام ها

 

سید سعید پور هاشمی

 

محب العباس(ع) بازدید : 108 جمعه 28 مهر 1391 نظرات (0)

 

بر سر دارم و از سوز غمت می سوزم 

تا بیایی به رهت دیده خود می دوزم

 از سر دار به لبهای پر از خون و درد

زیر لب ناله زدم عزیز زهرا  برگرد

مسلمت همنفسی غیر غم ودرد نداشت

به خدا کوفه به جز طوعه دگر مرد نداشت

ز سر صدق کسی الفتی ابراز نکرد 

هرچه گشتم احدی در به رویم باز نکرد

آمدند و همه بر دامن من چنگ زدند

شام همانها زسر بام به من سنگ زدند

به سر راهم و بر بام کمین بنشستند

سر سردار تو از سنگ جفا بشکستند

 بین این قوم کسی حرمت من پاس نداشت

آنکه بشکست سرم ذره ای احساس نداشت

منکه پیوسته چنین ناله بر لب دارم

ترس از روز ورود تو و زینب  دارم

ترسم آنست که بر پای گلت خار افتد

گـذر قافــله ات بـر سـر بازار افـــتد

 

مجيد رجبي

 

محب العباس(ع) بازدید : 92 جمعه 28 مهر 1391 نظرات (0)

 

من پرستويم و مانده ز سفر بال و پرم                  گرچه خاکسترم اما ز غمت شعله‌ورم
من سفير توام و بانگ انالحق زده‌ام                     آخرين کار نمازيست که بر دار برم
ملک‌الموت به اعجاز سرانگشت غمت                 جان طلب کرد به شوق تو فقط جان سپرم
شوق پرواز بود از قفس تنگ تنم                         تا مگر همره باد از سر کويت گذرم
قاصد باد به سوي تو فرستم که ميا                     مهر اين نامه به خون جگر و اشک ترم
سر به راه تو نهادم همه جا تا دم مرگ                 که سر راه تو و خواهرت افتاده سرم
پيش مرگ توام و جان من اي دوست تويي            بي تو من شمع فنا گشته پاي سحرم

 

حميد فرجي

 

محب العباس(ع) بازدید : 74 جمعه 28 مهر 1391 نظرات (0)

 

آقا میا به کوفه که اینجا وفا نبود

شمشیرها علیه شما ، با شما نبود

هرچند ای امام غریبم نوشته اند

اینجا پر از صفاست ، ولیکن صفا نبود

آقا به حرف اهل نمازند وبندگی

امّا غریبه ها ، دلشان پیش ما نبود

این اهل کوفه آفتشان بی بصیرتی است

ذکر و نماز و روزه یشان جز ریا نبود

آقا سفیر غربتتان هم غریب بود

مهمان مگر همیشه حبیب خدا نبود ؟

در شهر بی وفایی و سستی برای من

آقا به غیر خانه ی طوعه که جا نبود

وقت هجوم پشت در خانه در دلم

جز غصّه های حضرت خیرالنساء نبود

نقل محافل شبشان خیزران کنار

چیزی سوای سنگ و سر و نیزه ها نبود

قسمت نشد کنار شما جان دهم ولی

کوفه کمی ز مقتل کرب و بلا نبود

این آخرین سلام من و عرض حاجت است

آقا میا به کوفه که اینجا وفا نبود

 

 وحید محمدی

 

محب العباس(ع) بازدید : 90 پنجشنبه 27 مهر 1391 نظرات (0)

 

شهر در زیرِ قدم هاش پریشان شده بود

 لاف آقایی و مردی زدن آسان شده بود

 شهر لبریز سکوت است سکوتی مبهم

 کوچه در کوچه دل آینه حیران شده بود

 میهمان داری این قوم فقط با سنگ است

 سنگ بارید سوی آینه، باران شده بود

 شهرِ تنهاییِ مردان خدا این شهر است

 شهر با آتش نمرود چراغان شده بود

 مردم این جا همگی عاشق مهمان هستند...

 گرم، بازار همه نیزه فروشان شده بود...!

 

محب العباس(ع) بازدید : 99 پنجشنبه 27 مهر 1391 نظرات (0)

 

اینان که حرف بیعت با یار می زنند

آخر میان کوچه مرا دار می زنند

این جا میا که مردم مهمان نوازشان

طفل تو را به لحظه دیدار می زنند

این کوفه مردمش ز مدینه شقی ترست

یعنی کسی که باشد عزادار می زنند

 دیدم برای آمدنت روی اُشتران

چندین هزار نیزه فقط بار می زنند

این جا برای کشتن طفل سه ساله ات

هر لحظه حرف سیلی و مسمار می زنند

فتوای: خون نسل علی شد حلال را

هر شب به روی مأذنه ها جار می زنند

آقا نیا که آخرش این شور چشم ها

تیری به صحن چشم علمدار می زنند

سر بسته گویمت که پریشان زینبم

حرف از اسیر کوچه و بازار می زنند

می ترسم از دمی که یتیمان تو حسین

پائین پای نیزه ی تو زار می زنند

این کوفه آخرش به تو نیرنگ می زند

حتی به رأس اصغر تو سنگ می زنند

 

مهدی نظری

 

محب العباس(ع) بازدید : 101 پنجشنبه 27 مهر 1391 نظرات (0)

 

صبح شد یک طرف سرم افتاد

یک طرف نیز پیکرم افتاد

از روی پشت بام افتادم

با علیک السلام افتادم

بدن من شکست خوشحالم

سر راهت نشست خوشحالم

بی سبب نیست اینکه خوشحالم

زن و بچه نبود دنبالم

آی مردم سپاه بی نفرم

صبح خالی نبود دورو برم

حرفی از زخم با پرم مزنید

این همه سنگ بر سرم مزنید

آی مردم گناه من عشق است

بهترین اشتباه من عشق است

آی مردم کمی حیا بد نیست

بی وفاها کمی وفا بد نیست

سنگ خوردم شکست گونه ی من

غصه خوردم شکست روزه ی من

نفسم را اسیر کردم و بعد

وسط کوچه گیر کردم و بعد .....

کوچه هایی که تنگ و باریکند

روز هم چون شبند تاریکند

بدی کوچه های تنگ این است

می شود هر طرف رهت را بست

مثلا کوچه ای که زهرا رفت

از تنش تازیانه بالا رفت

مثل این مردمی که بی عارند

مثل اینها مدینه بسیارند

مثل اینها مدینه هم بودند

دور بیت الحزینه هم بودند

تو نبودی مدینه را گفتی ؟

قصه ی داغ سینه را گفتی ؟

تو نگفتی خوشیم مادر بود

مادرم دختر پیمبر بود ؟

تو نگفتی صداش میلرزید

پدرم تا که کوچه را میدید ؟

تو نگفتی هنوز غمگینی

فکر پرتاب دست سنگینی ؟

تو نگفتی نگات پژمرده

مادرت بارها زمین خورده؟

من که کوچه نشین شدم مردم

یا که نقش زمین شدم مردم

کوچه بود و زمان چیدن بود

به خداوند فاطمه س زن بود

جان به راه حسین میبازم

تا کند مادر حسن نازم

 

لطیفیان

 

محب العباس(ع) بازدید : 87 سه شنبه 25 مهر 1391 نظرات (0)

 

یا اخا،جانم فدای لحطه های آخرت

ناله از دل می کشیدم با نگاه پیکرت

شمر ملعون آمد و سر را بریده از قفا

مادرت زهرا شده زائر به بالای سرت

یک طرف افتاده سر امّا ببین شیبُ الخضیب

آن طرف افتاده جسم نازنین و اطهرت

من کجا،مقتل کجا،کرب و بلایت یا حسین

هر طرف دیدم حسینم، آیه های پرپرت

جان من،اهل حرم در شور و شین افتاده اند

مانده ام من با نواهای لطیف دخترت

از عطش، طفلان تشنه ،حسرت ساقی خورَند

یک صدا نجوایشان شد،خوش به حال اصغرت

ارباً اربا شد علی اکبر وَ مویت شد سپید

بر سر و سینه زدی در پیش جسم اکبرت

من چه گویم در غم هجر تو ،ای سرو رشید

تو که رفتی عاقبت بیچاره شد این خواهرت

جمله آخر وَ دیگر بس کنم این ناله را

جان زهرا،قاتلم گشته غم آب آورت



محمدمهدی عبدالهی


محب العباس(ع) بازدید : 76 شنبه 22 مهر 1391 نظرات (0)

 

ابن الرضا 

 

  نشسته خاك سر دل ، هوا گرفته شده  

به عرش مجلس سوگ و عزا گرفته شده

گلی ز گلشن زهرا دوباره پرپر شد

شبیه حال علی حال ما گرفته شده

تنی به حجره ی خاکی کبود افتاده

تنی که تاب از آن با بلا گرفته شده

به گوشه ی جگرش زهر جای خوش کرده

اگر که طاقت از این دست و پا گرفته شده

توان نمانده كه لب را به روی لب بزند

که جان ز پیکر ابن الرضا گرفته شده

میان هلهله حتی کنیز ها گریند

که خنده از لب آقای ما گرفته شده

صدای آه هم از این گلو نمی آید

از این دهان شکسته نوا گرفته  شده

ز زخم های سر و صورتش نمایان است

سرش به گوشه ی دیوار ها گرفته شده

تنش سه روز و سه شب زیر تابش خورشید.

دوباره روضه ای از کربلا گرفته شده

 

رضا رسول زاده

 

محب العباس(ع) بازدید : 99 شنبه 22 مهر 1391 نظرات (0)

 

مرد غریب

 

بابا رضا بیا نفس آخر من است

سوزان میان تب همه ی پیکر من است

تا آه می کشم ز لبم لاله می چکد

یک باغ سرخ رنگ به دور و بر من است

آیینه ی جوان کبود علی شدم

چشم انتظار دیدن من مادر من است

خواهر نداشتم که کند گریه در غمم

قلب کنیزهای حرم مضطر من است

هر مرد درد خویش بگوید به همسرش

غربت ببین که قاتل من همسر من است

با هلهله عزای مرا گرم می کند

حالا که روی خاک فتاده سر من است

بر آب آب گفتن من خنده می زند

خوشحال در برابر چشم تر من است

با یاد کام تشنه ی آقای بی کفن

خشکیده و ترک ترک این حنجر من است

 

رضا رسول زاده

 

محب العباس(ع) بازدید : 101 شنبه 22 مهر 1391 نظرات (0)

 

بدن کبود

 

پاییزی است حال و هوای جوانی ات

طوفان غم رسیده كه سازد خزانی ات

تاثیر کرده زهر به اعضای پیکرت

چون لاله ای نموده تو را ارغوانی ات

در هلهله صدای ضعیف تو گم شده

لبخند می زنند به اختر فشانی ات

هرچه کبود می شوی و داد می زنی

می رقصد این شریک تو در زندگانی ات

آبت نمی دهد به خدا دست و پا مزن

رحمی نمی کند به تو و نیمه جانی ات

در لحظه های آخرت ای یاس فاطمه

بوی مدینه می رسد از روضه خوانی ات

از بس که یاد پهلوی بشکسته بوده ای

مویت سپید گشته به اوج جوانی ات

مثل حسن اگر چه ندیدی تو گفته اي :

مادر... فدای صورت رنگین کمانی ات

 

رضا رسول زاده

 

محب العباس(ع) بازدید : 90 دوشنبه 17 مهر 1391 نظرات (0)

 



ای حلقه اتصال این ارض و سما

ای جمعه به جمعه کنج سرداب دعا

با مهر شما رزق دل امضا بشود

در این عرفه،همرهتان،کرب و بلا


محمدمهدی عبدالهی


 

محب العباس(ع) بازدید : 131 پنجشنبه 13 مهر 1391 نظرات (0)

 

فرزند حسین بن علی، تاب نداشت

در فکر عطش بود و علی خواب نداشت

از هرم عطش، لبان اصغر می سوخت

رنگی به رخش، نوگل ارباب نداشت

لبخند به رخسار پدر می زد وبعد

دریای لبانش به خدا، آب نداشت

حلقوم ظریف، نازک طفل رضیع

سهمی به جز از سه شعبه ناب نداشت

گهواره شده خالی و لالایی نیست

جز دیده پر ستاره ،ارباب نداشت

این هم سند غریبی ثارالله

بیچاره رُبابش، دُر نایاب نداشت


محمدمهدی عبدالهی


محب العباس(ع) بازدید : 89 پنجشنبه 13 مهر 1391 نظرات (0)

 

نفس نفس، به خدا ذکر ما تویی ارباب

تپش تپش، نظری، قلب نوکرت دریاب

حرم حرم، دل ما فرش راه ثارالله

حسین حسین،شده ام بهر کربلا بی تاب



محمدمهدی عبدالهی


محب العباس(ع) بازدید : 85 چهارشنبه 12 مهر 1391 نظرات (1)

 

شهر در زیرِ قدم هاش پریشان شده بود

 لاف آقایی و مردی زدن آسان شده بود

 شهر لبریز سکوت است سکوتی مبهم

 کوچه در کوچه دل آینه حیران شده بود

 میهمان داری این قوم فقط با سنگ است

 سنگ بارید سوی آینه، باران شده بود

 شهرِ تنهاییِ مردان خدا این شهر است

 شهر با آتش نمرود چراغان شده بود

 مردم این جا همگی عاشق مهمان هستند...

 گرم، بازار همه نیزه فروشان شده بود...!

 

سید علی محمد نقیب

 

محب العباس(ع) بازدید : 115 چهارشنبه 12 مهر 1391 نظرات (0)

 

اینان که حرف بیعت با یار می زنند

آخر میان کوچه مرا دار می زنند

این جا میا که مردم مهمان نوازشان

طفل تو را به لحظه دیدار می زنند

این کوفه مردمش ز مدینه شقی ترست

یعنی کسی که باشد عزادار می زنند

 دیدم برای آمدنت روی اُشتران

چندین هزار نیزه فقط بار می زنند

این جا برای کشتن طفل سه ساله ات

هر لحظه حرف سیلی و مسمار می زنند

فتوای: خون نسل علی شد حلال را

هر شب به روی مأذنه ها جار می زنند

آقا نیا که آخرش این شور چشم ها

تیری به صحن چشم علمدار می زنند

سر بسته گویمت که پریشان زینبم

حرف از اسیر کوچه و بازار می زنند

می ترسم از دمی که یتیمان تو حسین

پائین پای نیزه ی تو زار می زنند

این کوفه آخرش به تو نیرنگ می زند

حتی به رأس اصغر تو سنگ می زنند

 

مهدی نظری

 

محب العباس(ع) بازدید : 68 چهارشنبه 12 مهر 1391 نظرات (0)

 

با اضطراب و دلهره از روی بام ها

باشد از این سفیر به آقا سلام ها

در رو به روی دارالعماره ز کینه ها

باشد برای کشتن من ازدحام ها

حال و هوای شهر پر از بی وفایی است

بیعت شکسته اند همه بی مرام ها

این کوفیان بی خرد و تابع هوس

شرمی نکرده اند ز روی امام ها

اسفند توی کورۀ آهن بریختند

تا بوی کسب تازه رسد بر مشام ها

برخی برای گندم و برخی برای زر

حاضر شدند تا شکنند احترام ها

چندین هزار نامه برایت نوشته اند

بوی فریب می رسد از آن پیام ها

"مولا میا به کوفه" فقط ذکر مسلم است

شاید رسد به تو همۀ این کلام ها

« من سر بریدۀ  سر دارالعماره ام »

پس جان من فدای لب تشنه کام ها

 

سید سعید پور هاشمی

 

 

محب العباس(ع) بازدید : 88 سه شنبه 11 مهر 1391 نظرات (0)

 

السلام علی الطفل الرضیع



در هر طرفی لشکر کین پا شده است

در دور و برت ،ببین که غوغا شده است

من مانده ام و ناله و اشکان رباب

انگار سر رأس تو، دعوا شده است



محمدمهدی عبدالهی

محب العباس(ع) بازدید : 118 سه شنبه 11 مهر 1391 نظرات (3)

 

هلال خون، مه خون، ماه اشک، ماه عزاست

عزای کیست؟ گمانم عزای خون خداست

خمیده قامت گردون، شکسته پشت فلک

روانه خون دل از چشم آدم و حوّاست

پریده رنگ ز رخسار احمد و حیدر

شراره ی دل زهرا، صدای وا ولداست

سرشک دیده ی زهرا، روان ز قلب افق

قد خمیده ی زینب، هلال ماه عزاست

قسم به جان حسین ای هلال خون برگرَد

که در تو زخم علمدار کربلا پیداست

بگو فرات نجوشد که آب تشنه لبان

در این طلیعه ی خون اشک دیده ی سقاست

بگو به لاله نروید که چند روز دگر

ورق ورق به روی خاک، لاله ی لیلاست

بگو به مهر نتابد که راس پاک حسین

فراز نیزه چو خورشید روز عاشوراست

ز گوش دخترکی خون روان بود گویا

که گوشواره ی او یادگاری زهراست

حسین بود خدایی، خدا حسینی بود

از آن زمان که جهان وجود را آراست

سرشک دیده ی میثم هماره جاری باد

که اشک دائم او وقف سیدالشهداست

 

غلامرضا سازگار

 

محب العباس(ع) بازدید : 91 سه شنبه 11 مهر 1391 نظرات (0)

 

پهن شد سفره دل، بوی خدا آمده است

به تن شاه و گدا رخت عزا آمده است

در و دیوار حسینه چرا گریان است؟

نکند فاطمه در روضهٔ ما آمده است؟

ده شب و روز همه سینه زنان سیرابند

فصل آب آوری شاه وفا آمده است

مژده ای می رسد از پنجره فولاد رضا

سوی ما تذکره کرببلا آمده است

کوچه سینه زنی ارث شهیدان بر ماست

روزی ما ز عطای شهدا آمده است

دمِ ای اهل حرم باز بگیرد ناظم

حضرت ام بنین با قد تا آمده است

ذهن درگیر سوالی است دوباره امسال

ارمنی در وسط روضه چرا آمده است؟

بیست روز است ز دروازه شهر نیرنگ

ناله کوفه میا کوفه میا آمده است

 

محمد حسین رحیمیان

محب العباس(ع) بازدید : 83 دوشنبه 10 مهر 1391 نظرات (0)

 

كو جامه ی سیاهِ عزایم، محرم است

 ابری است وضع حال و هوایم محرم است

 نه كه فقط همین سه دهه هست ماتمش

 والله تمام سال برایم محرم است

 در بین روضه از ته دل توبه می كنم

 ضامن میان من و خدایم محرم است

 رفتم پی طبیب و چنین نسخه ام نوشت

 دردم محرم است و دوایم محرم است

 هر كس گذاشت نام و نشانی پس از ممات

 من جاودانگی و بقایم محرم است

 ختم كلام، حرف دگر مختصر كنم

 مهر برات كرب و بلایم محرم است

 

علی اکبر حائری

 

محب العباس(ع) بازدید : 278 دوشنبه 10 مهر 1391 نظرات (0)

 

باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب

باز دلبسته این پیرهنم کرد ارباب

ای خدا شکر که در هیئت امسالش هم

باز مشغول به سینه زدنم کرد ارباب

هر کسی در پی دلدار خودش می گردد

باز آواره دور از وطنم کرد ارباب

من که عمریست نشد نوکر خوبی باشم

از سر لطف اُویس قَرَنم کرد ارباب

من کجا روضه کجا هیئت ارباب کجا؟

یا حسین گفتم و شیرین دهنم کرد ارباب

خواب آن شب اثر سینه زدن هایم بود

باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب

من به عالم ندهم لذت مردن را با...

...فکر خوبی که برای کفنم کرد ارباب

 

مهدی صفی یاری

 

محب العباس(ع) بازدید : 91 دوشنبه 10 مهر 1391 نظرات (0)

 

دوباره قافله ی سرخ كربلا آمد

 دوباره موعد دلتنگی خدا آمد

صدای العطش مشك های پاره شده

 میان چرخش زنجیرهای ما آمد

 دوباره ماه محرم سیاه پوشید و

 به یاد سید مظلوم اولیا آمد

 و گریه های یتیمان چقدر نزدیك است

 در این حدود كه آوای ربنا آمد

 و بوی لاله ی خونین ام كلثوم از

 میان دسته ی غمگین انبیا آمد

 

شهرام زارعی

 

محب العباس(ع) بازدید : 83 دوشنبه 10 مهر 1391 نظرات (0)

 

از حرم تا قتله گه، زینب صدایت کرده است

دست و پا وقتی زدی، زینب دعایت کرده است

ای گل در خون تپیده، بی کفن،بی پیرُهن

دخترت بر سر زده،خود را فدایت کرده است



محمدمهدی عبدالهی

 

محب العباس(ع) بازدید : 106 دوشنبه 10 مهر 1391 نظرات (0)

 

کربلا منزلگه عشاق بی سر بوده است

از ازل قلبم برایت زار و مضطر بوده است

با خودم گفتم چرا جسم تو بوی گل دهد

بوسه های خواهر تو روی پیکر بوده است

واحسینا واحسینا واحسینا واحسین

ناله های مادرت در پشت آن در بوده است

بین مقتل وقت جان دادن عزیز فاطمه

ناله هایت ناله ی ای وای مادر بوده است

ناشنیده گیر ای عشق دلم این جمله را

جای سیلی بر گل رخسار خواهر بوده است

من بنازم خطبه ی لبهای زینب را که او

خطبه هایش لایق الله اکبر بوده است

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
بیت الزهرا (س) در سال 1386 فعالیت های فرهنگی مذهبی خویش را آغاز نمود و با عنایات آن بانوی مکرم وبلاگی با این عنوان به نیت اشاعه فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت طراحی گردید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان رضایت شما از مطالب سایت ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 798
  • کل نظرات : 114
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 46
  • آی پی دیروز : 52
  • بازدید امروز : 601
  • باردید دیروز : 350
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,316
  • بازدید ماه : 4,809
  • بازدید سال : 20,248
  • بازدید کلی : 161,490