یك مطلب راجع به مسائل كلى كشور و انقلاب عرض كنم. ببینید برادران و خواهران عزیز! خداى متعال به پیغمبرش در آن دوران دشوار مكه میفرماید: اى پیغمبر! من با بصیرت حركت میكنم؛ «قل هذه سبیلى ادعوا الى اللَّه على بصیرة انا و من اتّبعنى»؛(1) خودِ پیغمبر با بصیرت حركت میكند، تابعان و پیروان و مدافعان فكر پیغمبر هم با بصیرت. این مال دوران مكه است؛ آن وقتى كه هنوز حكومتى وجود نداشت، جامعهاى وجود نداشت، مدیریت دشوارى وجود نداشت، بصیرت لازم بود؛ در دوران مدینه، به طریق اولى. اینى كه من در طول چند سال گذشته همیشه بر روى بصیرت تأكید كردهام، به خاطر این است كه یك ملتى كه بصیرت دارد، مجموعهى جوانان یك كشور وقتى بصیرت دارند، آگاهانه حركت میكنند و قدم برمیدارند، همهى تیغهاى دشمن در مقابل آنها كند میشود. بصیرت این است. بصیرت وقتى بود، غبارآلودگى فتنه نمیتواند آنها را گمراه كند، آنها را به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نبود، انسان ولو با نیت خوب، گاهى در راه بد قدم میگذارد. شما در جبههى جنگ اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشهخوانى بلد نباشید، اگر قطبنما در اختیار نداشته باشید، یك وقت نگاه میكنید مىبینید در محاصرهى دشمن قرار گرفتهاید؛ راه را عوضى آمدهاید، دشمن بر شما مسلط میشود. این قطبنما همان بصیرت است.
در زندگىِ پیچیدهى اجتماعىِ امروز، بدون بصیرت نمیشود حركت كرد. جوانها باید فكر كنند، بیندیشند، بصیرت خودشان را افزایش بدهند. معلمان روحانى، متعهدان موجود در جامعهى ما از اهل سواد و فرهنگ، از دانشگاهى و حوزوى، باید به مسئلهى بصیرت اهمیت بدهند؛ بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه، بصیرت در شناخت راههاى جلوگیرى از این موانع و برداشتن این موانع؛ این بصیرتها لازم است. وقتى بصیرت بود، آنوقت شما میدانید با كِى طرفید، ابزار لازم را با خودتان برمیدارید. یك روز شما میخواهید تو خیابان قدم بزنید، خوب، با لباس معمولى، با یك دمپائى هم میشود رفت تو خیابان قدم زد؛ اما یك روز میخواهید بروید قلهى دماوند را فتح كنید، او دیگر تجهیزات خودش را میخواهد. بصیرت یعنى اینكه بدانید چه میخواهید، تا بدانید چه باید با خودتان داشته باشید.