هر دل كه شكست ره به جايي دارد
هر اهل دلي قبله نمايي دارد
با آنكه بُود قبلة ما كعبه ولي
ايوان نجف عَجب صفايي دارد
هر دل كه شكست ره به جايي دارد
هر اهل دلي قبله نمايي دارد
با آنكه بُود قبلة ما كعبه ولي
ايوان نجف عَجب صفايي دارد
هر سرخ و سیاهی که شقایق نشود
هر کس که پِی اش آمده لایق نشود
مولاست ، اگر به سنگ هم زل بزند
آن سنگ محال است که عاشق نشود
کاظم بهمنی
دیوانه ی تو کار ندارد به جهنم
کفر است اگر پا بِگُذارد به جهنم
جبریل اگر پیر عبادت شده باشد
بی مهر علی روی میارد به جهنم
گر دشمن خود را نَسِپاری تو علی جان
زهرای تو حتما بسپارد به جهنم
ما اهل توایم ، عبد توایم ، اهل بهشتم
هر کس که تو را دوست ندارد به جهنم
علی اکبر لطیفیان
با ذكر علي علي من اعجاز كنم
بي نام علي نشد كه لب باز كنم
با اِكس فضا روندَ اگه بي خردان
با نام علي به عرش پرواز كنم
شاعر: درويشي شاني
حلقه به گوش تو ام ای لقبت لافتی
هرچه بگویی کنم بی چک و چون و چرا
خون دو دیده گواست بر غم حجر تو یار
بهر مداوای دل کن تو شبی رو به ما
ای نجفت مرکز عشق همه عالمین
ذرّه ای از تربتت جلوه ی شمس ضحا
گنبد تو چون نگین کل زمین چون رکاب
جنّت عرش برین گوشه ای از این سرا
بین نوک گلدسته ات سقف چهارم درید
نقش و نگارش شده بر همگان دلربا
تا که سعید حزین لب به سخن بر گشود
گفت مدد یا علی شاه جهان مرتضی
سعیدمازندرانی
ما شیعه و دلداده ی حیدر باشیم
ما مـست سبوی جام کـوثر باشیم
ما منتظـریم و منتقم در راه است
از کـــار عدو همـــه مکدر باشیم
داریـــم همه حب علــی را در دل
مـــا در به در دخــت پیمبر باشیم
هــر کس که کـــند نگاه بـد بر آلش
بر روی سرش چو شیر و اژدر باشیم
حــیدر بود هم امام و هم بحرالعلم
چون کشتی به بحر او شناور باشیم
بــاشــد چو علــی خــزانه ی علم لدن
او شــمس و همه مثال اختر باشیم
او معنی لا فتی و خیبر شکن است
او ساغر و ما خمـــار ساغر باشیم
چـــون گشته سعید غلام عبد در او
ما همچو ســــعیـــد غلام قنبر باشیم
سعید مازندرانی
شیعهام، نام و نشانم حیدر
دل و جان، روح و روانم حیدر
دائم الخمرتر از انگورم
ساقی هر دو جهانم حیدر
رزق از دست علی مرزوق است
نمک و گرمی نانم حیدر
چشمه باشم، غلیانم حیدر
رود باشم، جَرَیانم حیدر
قلب باشم، ضربانم حیدر
جسم باشم، شریانم حیدر
شور باشم، هیجانم حیدر
همهی کون و مکانم حیدر
حرف حرفم شده حیدر حیدر
که الفبای زبانم حیدر
::
کفر با یاد علی ایمان است
اشهد انّ اذانم حیدر
{رضا احسانپور}
این حنجره می سوخت اگرآه نبود
تاریخ فلج می شداگرماه نبود
احوال دلم کن فیکون می شداگر
خورشیدتوکلت علی ا..... نبود
در وادي دلبري بزرگم كردند
آدم شدم و پري بزرگم كردند
هرچند كه شاگرد حسينم اما
در مكتب حيدري بزرگم كردند
حمید حمزه نژاد
از نقص در آن ها اثری نیست که نیست
در مطلق ایشان اگری نیست که نیست
گشتیم نگرد، آخر عشق اینجاست
از آل علی (ع) خوبتری نیست که نیست
ستون محکم احکام دین است
نگین بی بدیل مؤمنین است
جهان بی نام او معنا ندارد
علی امضای رب العالمین است
شاعر: مریم حقیقت
بر معرفت علی کسی را ره نیست
هر کور دلی محرم این درگه نیست
سربسته بگویمت: علی سِرِّ خداست
از سر خدا به جز خدا آگه نیست
وقت عمل رسیده زمان نظاره نیست
دیگر زمان گفت و شنود و اشاره نیست
باید سر عدوی علی را برید و گفت
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
آنان که شیعه را ازلی آفریده اند
نور مرا ز نور علی آفریده اند
آب و گل مرا ابدی آزموده اند
سرمایه ی مرا ازلی آفریده اند
دل را برای سرّ خفی خلق کرده اند
لب را برای ذکر جلی آفریده اند
ذکر علی حلاوت افطار عاشق است
لب های شیعه را عسلی آفریده اند
ما تشنگان جام شب بدر حیدریم
کان را شراب بی مثلی آفریده اند
وقتی خود خدا به علی ذکر می گرفت
ما را به ذکر لم یزلی آفریده اند
تا حال شعر غیر علی را نخوانده ام
از ابتدا مرا غزلی آفریده اند
تا فاطمه به سینه ی ما یا علی نوشت
دل را بری ز هر خللی آفریده اند
زهرا اگر نبود علی نانوشته بود
ما را به اعتبار ولی آفریده اند
کی امتحان نداده قبول ولا شدیم
ما را ازل به قول بلی آفریده اند
در روز امتحان ولایت خدا گواه
ما را فدائیان ولی آفریده اند
استادمحمودژوليده
علی آن شیر خدا شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب
شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سرالله است
شب شنفته است مناجات علی
جوشش چشمه عشق ازلی
دردمندی که چو لب بگشاید
در و دیوار به زنهار آید
کلماتی چو دُر، آویزه گوش
مسجد کوفه هنوزش مدهوش
فجر تا سینه آفاق شکافت
چشم بیدار علی خفته نیافت
ناشناسی که به تاریکی شب
می برد شام یتیمان عرب
پادشاهی که به شب برقع(1) پوش
می کشد بار گدایان بر دوش
شاه بازی که به بال و پر راز
می کند در ابدیت پرواز
آن دم صبح قیامت تأثیر
حلقه در شد از او دامنگیر
دست در دامن مولا زد در
که علی! بگذار و از ما مگذر
پیشوایی که ز شوق دیدار
می کند قاتل خود را بیدار
می زند پس لب او کاسه شیر
می کند چشم اشارت به اسیر
چه اسیری که همان قاتل اوست
تو خدایی مگر ای دشمن دوست
در جهانی همه شور و همه شر
ها علیٌ بشرٌ کیف بَشر
شبروان مست ولای توعلی
جان عالم به فدای توعلی
استادشهريار
خدا همین که تو را آفرید تحسین کرد
برای شخص شخیصت بهشت تضمین کرد
خدا همین که تو را آفرید، جبرائیل
تمام عرش خدا را به شوق آذین کرد
خدا همین که تو را آفرید، در دستت
مس وجود مرا داد و ظرف زرّین کرد
خدا همین که تو را آفرید، در گوشت
شهادتین و اذان و اقامه تلقین کرد
خدا همین که تو را آفرید، تا محشر
تو را برای امیری به خلق تعیین کرد
***
که «لافتی» به جز «الا علی» نمی خواهد
زمین به غیر تو مولا ولی نمی خواهد
مجيدلشگري
لحظه هاي ناب
شبي من را به سوي آب خواندند
مرا در عالم مهتاب خواندند
نمي دانم چه حالي داشتم من
به بيداري و يا در خواب خواندند
مرا با خود به كوي يار بردند
به بانگ عشق را دريّاب خواندند
به دستم جامي از كوثر نهادند
به سوي لحظه هاي ناب خواندند
شدم چون قطره بر برگ وجودم
مرا هم شبنم نمناك خواندند
نظر بر قامت نوري نموديم
كه نامش با دلي بي تاب خواندند
تمام دل به دستان بي محابا
علي گفتند و يا ارباب خواندند
به بالاي سرش قابي غزل بود
همه آن قطعه را بر قاب خواندند
جهان مولود زيباي علي را
به كعبه معجزي ناياب خواندند
گمانم وقت ضربت خوردن عشق
محل سجده را محراب خواندند
علي در علم، بعد از مصطفي بود
محمد شهر و او را باب خواندند
بدان فطرس كه يار مهدي اش را
در اين دنيا بسي كمياب خواندند
حسن فطرس
صفحه ي مجنون دلم بسته به موي حيدر است
خواب و خيال من فقط ديدن روي حيدر است
كعبه ي من، مناي من، مروه ي من، صفاي من
عقربه ي قبله نما، يكسره سوي حيدر است
حج نروم بدون او از چه به احرام شوم
چون حجر الاسود من چشم نكوي حيدر است
باد صبا كه مرده را حيات نو عطا كند
وزيدنش ذره اي از شميم بوي حيدر است
گاه دلم سوي نجف، گاه رود غدير خم
اين دل ديوانه ي من به جستجوي حيدر است
عزم سفر نموده ام تا حرم ابوتراب
مسافرم مقصد من رفتن كوي حيدر است
طعنه ي دشمن علي هيچ اثر نمي كند
مرحم نيش دشمنان، نوش سبوي حيدر است
نغمه ي جمع شيعيان يكسره باشد اين چنين
لعنت بي شمار بر آن كه عدوي حيدر است
حسن فطرس
نوش علي، جوش علي، هوش عليست
آنچه نشد هيچ فراموش عليست
بي علي عالم به خزان ميرود
با علي هر درد ز جان ميرود
هر كه بود بندهي حيدر رهاست
هر كه علي دوست نباشد فناست
حب علي جوي تو ديوانه شو
ذكر علي گوي تو مردانه شو
لحظهاي شاه نجف ياد كن
خانهي دل با علي آباد كن
جام علي نوش كه مستت كند
عشق علي يكّه پرستت كند
با علي تا عرش تو جولان دهي
بي علي كافر شوي و جان دهي
با علي بر كوه اثر ميكني
بي علي آخر تو ضرر ميكني
* * *
تا كه علي در دل من جا گرفت
زندگيام جور شد و پا گرفت
من به علي سرخوش و زندهام
تا به ابد دولت پايندهام
حشر بپرسند كه راه تو چيست؟
يا كه بگويند كه شاه تو كيست؟
چيست جوابِ تو ندانم ولي
هست جواب همهي ما علي
حسن فطرس
يا علي مرتضي حيدر سلام
شيعه را تاج سر و سرور سلام
عالم آمد از برايت يا علي
عشق ميگويد ثنايت يا علي
سائل كويت شفايم ميدهد
بر همه دردم دوايم ميدهد
شيعه قلبش با ولايت ميتپد
قلب با شور لوايت ميتپد
نبض عالم زير دست پاك توست
اين همه شور و شعف پژواك توست
تو قسم ناري و در كف جنان
كعبه را بودي چو درّي در ميان
قبل از آن كه حق گلِ جسمت سرشت
نام نيكت بر درِ جنّت نوشت
حق براي خلقت شعري سرود
دربِ جنت رمز نامت را ورود
«هر كه خواهد سير از كوثر شود
بايد اوّل عاشق حيدر شود»
حيدرا هست همه از هست توست
لحظه لحظه عمرِ شيعه دست توست
امشب از عشق تو هر جا محشر است
بر دو چشم عاشقان صد گوهر است
خرم آن دل روشن از نور تو شد
دل سراسر غرقه در شور تو شد
ثاني آل كسا، شاه عرب
با وجوت گشته عالم در طرب
حسن فطرس
يا ايّها الناس اين دلم را در گلستان يافتم
وقتي در او حبِّ علي، آن شاه مردان يافتم
من مرده بودم از ازل، ليكن به يومن نام او
شد زنده روحِ مردهام، من از علي جان يافتم
او در پسِ صد پرده و هرگز نديده چشمِ من
اما نديده عاشقش گرديدم، ايمان يافتم
وقتي به ذكر «يا علي» لبهاي من شد آشنا
گشتم دواي دردها، هم اين كه درمان يافتم
وقتي به درياي ولا خود را به آب انداختم
گشتم گداي مرتضي، ملكِ سليمان يافتم
دادم به دست آل حق دل را به رسم هديهاي
شكر خدا چون عاقبت جان نزد جانان يافتم
فطرس بگو بر عارفان از عشقبازيهاي عشق
من از عبادات علي معناي عرفان يافتم
حسن فطرس
امشب هلاكم ميكني با كنجِ ابرو يا علي
تا نيمه شب در فكرِ تو گشتم ثناگو يا علي
من كيستم؟ من چيستم؟ جز ذرهي ناقابلي
در پيش پايت ميزند جبريل زانو يا علي
گفتي به وقت مردنش هر كس تو را بيند علي
مردم بيا ديدارم اي يارِ سيه مو يا علي
راهم كجا؟ چاهم كجا؟ گم كردهام كوي تو را
دل عازم روي تو شد، ره را بگو كو يا علي؟
گفتم شب ميلاد تو گيرم ز تو مولا مدد
تا اين كه فانوس دلم گيرد ز تو سو يا علي
مشكل به كارم آمده، لطفي اميرالمؤمنين
دانم گره وا ميشود، با ذكر يا هو يا علي
بودي تمام عمر من غمخوار و يارِ سختيام
هستي به هر زخمِ دلي، درمان و دارو يا علي
حسن فطرس
دشمن حيدر تو دمي گوش كن
حق كه نگفتم تو فراموش كن
نيست به جز عدل علي خشم تو
عين علي كور كند چشم تو
ذكر علي نور جلي است و بس
لام علي لطف علي است و بس
عشق علي جاريمان ميكند
ياي علي ياريمان ميكند
دير نپايد كه شكارش شويد
عالم و آدم همه يارش شويد
دست ملائك همه جام عليست
نور خدا مغز كلام عليست
غار حرا چشم نبي باز كرد
بعثت خود با علي آغاز كرد
عشق كه پابوس مرام عليست
فاطمه خود زنده به نام عليست
حق و حقيقت همه دم با عليست
حلقهي وصل من و تو يا عليست
حسن فطرس
شبی به ذکر علی(ع) از لبم عسل می ریخت
به روی دفتر شعرم قلم غزل می ریخت
دل شکسته ی من با علی علی گفتن
برای مشکل خود طرح راه حل می ریخت
به یاد صحن نجف سینه در طپش افتاد
چقدر دل که به پایت در آن محل می ریخت
مرا اسیر خودت کرده ای تو تنها با
ملاحتی که از آن حسن لم یزل می ریخت
برای درک تو دریای عشق در کامم
خدا دو قطره عطش کاش لااقل می ریخت
من از تبار تو هستم به آن نشان که خدا
غبار کفش تو را در گلم ازل می ریخت
سید حسن رستگار
افشا شده در ماه رجب سر حیات
این ماه مبارک وسرآغاز نجات
پیوسته در این ماه ،زهر طرف می شنوم
برنام علی و بر، محمد صلوات
علی ای رازمانای زمان ها!
دلیل باشکوه کهکشان ها!
تورابایددوبیتی هابجویند
فراسوی معانی وبیان ها
سید محمد امین جعفری حسینی
بیا یاسین و الرحمن بخوانیم
ضحی و کوثرو فرقان بخوانیم
بیاای دل ببرنام علی را
که باهم سوره ی انسان بخوانیم
السلام اي سرمة چشمان آيين مبين
مقتدا و رهنماي مومنين و متقين
السلام اي ذوالفقارت آذرخش انگيخته
بر نفوس ناكثين و مارقين و قاسطين
آفتابِ انّمايي آسمان عشق را
صاحب يوفونَ بالنذري اميرالمومنين
پادشاه هل اتي و مير ملك ارتضا
حيدر خيبرشكن، ميزان كفر و داد و دين
صاحب قول سلوني، لوكُشف را قائلي
قاسم جنت، كليد فتح فردوس برين
بلبل هند معاني، نادر، اين دارد اميد
وقت رحلت چون فراز آيد ز رب العالمين؛
بر سر زانوي خود گيري سرِ وي را كه هست
ديدنِ رخسارِ ماهت تشنه را ماءِ مَعين.
فرج الله نعمتي(نادر)
خورشید و ماه آینه ی دیگر علیست
هفت آسمان به حلقه انگشتر علیست
آه ای جوان بیا به حسن اقتدا کنیم
زیرا که این امام علی اکبر علیست
تقدیرهای خوب و بد ما هر آنچه هست
باور نمی کنی همه زیر سر علیست
این کربلا که عشق من و توست در جهان
اینها همه ز دولتی دختر علیست
لطفا مرا به نام خود من صدا مزن
پیش تمام خلق بگو نوکر علیست
یا خواستی که لطف شما شاملم شود
بگو گدای هر شبی همسر علیست
شرح بیوگرافی من را بده به خلق
بگو غلام و قنبر دور و بر علیست
شکر خدا که جای علی سبز مانده است
امروز هم علیست که بر منبر علیست
دشمن خیال شوم خودش را به گور برد
فهمیده است کشور ما کشور علیست
او اولین خلیفه عالم و آدم است
نفرین به هر که در دو جهان منکر علیست
شاعر: نادر حسيني
همـــواره ســه نام ازلــی بر لب ماست
هر کار که گوینــــد بلـــی بر لب ماست
دشمن ، به چه فکر می کند وقتــی که
الله و محمــــد و علـــی بر لب مـــاست
یک بار فقط تو اتفـــــاق افتــــادی
هرجا که خــــراب از تو شد آبادی
نام همه کوچــه ها، عدالت ،ایثار
میــــدان تمــــام شهــــرها آزادی
با آبــــی مـــــوج روی ماســـه بنویس
با اشک یتیـــــم روی کاســــه بنویس
بر کاسه ، علی ، خدای رحمت باران
بر ماسه خـــــداوند حماســـه بنویس
ذکرت بشود کلام بین المللی
بهتر زتو نیست نام بین المللی
ادیان به تو احتیاج دارند ، علی
روزی بشوی امام بین المللی
خلیل رویینا
گهی رحمان و گه جبّار می شد
گهی غفار و گه قهّار می شد
عبایش را كه میپوشید حیدر
خودش یك كعبه یِ سیّار می شد
اصغر عظيمى مهر
تو ای دل همچنان عاشق ترین باش
اگر شد باز عاشق تر از این باش
برای آن كه شعرت شعر باشد
غزل خوان امیرالمومنین باش
سید محمد جواد شرافت
سلطان سریر در غدیر است علی
هم جان رسول و هم وزیر است علی
تنها نه به کائنات مولاست علی
بر خاتم انبیا امیر است علی
***
آیات خدا سینجلی می گویند
اسرا خدا ذکر جلی می گویند
احمد به شعف آید و زهرا به سرور
وقتی شهدا علی علی می گویند
***
هر صبح که با نام تو آغاز شود
در سینه نزول رحمت احراز شود
یا رب تو گواهی که ز یک بسم الله
صد ره به محمد و علی باز شود
محمود ژولیده
جبریلی و هر آینه عرش است کنارت
ماتند همه از پر معراج مدارت
ما چاره نداریم به غیر از سر تسلیم
آهو چه کند با نفس شیر شکارت
با بودن تو بودن خورشید زیادی است
جز اینکه بگویم شده شمع مزارت
تو عرش نشینی و گهی کوفه می آیی
پس رد شو به دستم برسد گرد و غبارت
ما را به دو ابروت بمیران و پس از آن
ای شاه نداریم دگر کار به کارت
سنگینی این کفّه ی ما از کرم توست
با مثل تو ای دوست چه خوب است تجارت
در عشق بنا نیست که میثم شده باشم
سلمان تو هم آخرش افتاد به دارت
موسی بن ابی طالبی و دوره به دوره
از طور به سمت نجف افتاد گذارت
در طالع امسال برایم بنویسید:
یک روز نجف باشم و یک روز کنارت
علی اکبر لطیفیان
ایوبم لبریز عیوب آمده ام
با غربت سرشار جنوب آمده ام
بی صبر به خانۀ تو ای صاحب صبر
دنبال دو بیت شعر خوب آمدم
***
دل عاشق عترت محمد باشد
همسایۀ عصمت محمد باشد
انكار امامت علی ای مردم
انكار نبوت محمد باشد
***
من معتقدم كه ذهن كوچك دارد
از آن همه عشق سهم اندك دارد
در دایره ولایت قرآن نیست
هر كس به ولایت علی شك دارد
***
پیمان خداست عهد و پیمان علی
فرمان خداست عهد و فرمان علی
آن روز كه دست ها فراوان بودند
اسلام سپرده شد به دستان علی
***
یك روز هوای نافله خواهم كرد
با غیر علی مقابله خواهم كرد
دنیا هم اگر برابرم صف بكشد
با نام علی مباهله خواهم كرد
ایوب پرند آور
درویش علی گو شده كف می زند امشب
در شادی شاهیِ تو دف می زند امشب
هر نادعلی گو به هدف می زند امشب
زهرا به دلش مهر نجف می زند امشب
قاسم صرافان
گرفته یا علی لب های ما را
ندارد هیچ کس مولای ما را
اگر می شد غزل می گفتم اما
«دوبیتی» بسته دست و پای ما را
***
من آوای جلی را دوست دارم
دعای «ینجلی »را دوست دارم
«دوبیتی» جا ندارد تا بگویم ...
چقدر آقا علی را دوست دارم
***
خدا نام ولی را بُرد بالا
پیام ینجلی را بُرد بالا
تمام دست ها بودند آنجا
ولی دست علی را بُرد بالا
***
خدایا ذکر مان را یا علی کن
سرود بکرمان را یا علی کن
غم امروز و فردا خوردنی نیست
تمام فکرمان را یا علی کن
***
جهان مثل علی مولا ندارد
علیّ عالی اعلا ندارد
خدا گفتن به او کفر است اما
خدا می داند که او همتا ندارد
***
به هر جا رفت دل حرف از علی بود
که قبل از آب و گل حرف از علی بود
از آن روزی که آدم شعر می گفت
مفاعیلن فَعِل حرف از علی بود
***
به بام کعبه بانگ یا علی بود
امام بت شکن مولا علی بود
همان بت هم که یک روزی خدا بود
دلش خوش بود یکجا با علی بود
مهدی صفی یاری
اوصاف علی به هر زبان باید گفت این ذکر به پیدا و نهان باید گفت
در جشن ولی عهدی مسعود علی تبریک به صاحب الزمان باید گفت
در فصل خطر امیر را گم نکنید آن وسعت بی نظیر را گم نکنید
تنها ره جنت از علی میگذرد ای همسفران غدیر را گم نکنید
از امر خدا ولایت احیا گردید ملعون بود آنکه می نماید تردید
فرمود نبی بر همه مولاست علی تا کور شود هرآنکه نتواند دید
تعداد صفحات : 3