loading...
واحد فرهنگی هیئت متوسلین به حضرت زهرا (س)
محب العباس(ع) بازدید : 158 جمعه 11 فروردین 1391 نظرات (0)

موقع آن بود که بچه ها به خط مقدم بروند و از خجالت دشمن نابکار دربيايند. همه از خوشحالي در پوست نمي گنجيدند. جز عباس ريزه که چون ابر بهاري اشک مي ريخت و مثل کنه چسبيده بود به فرمانده که تو رو جان فک و فاميلت مرا هم ببر، بابا درسته که قدم کوتاهه، اما براي خودم کسي هستم. اما فرمانده فقط مي گفت: «نه! يکي بايد بماند و از چادرها مراقبت کند. بمان بعداً مي برمت!» عباس ريزه گفت: «تو اين همه آدم من بايد بمانم و سماق بمکم ! » 
  وقتي ديد نمي تواند دل فرمانده را نرم کند مظلومانه دست به آسمان بلند کرد و ناليد: « اي خدا تو يک کاري کن. بابا منم بنده ات هستم!» چند لحظه اي مناجات کرد. حالا بچه ها ديگر دورادور حواس شان به او بود. عباس ريزه يک هو دستانش پايين آمد. رفت طرف منبع آب و وضو گرفت. همه حتي فرمانده تعجب کردند. عباس ريزه وضو ساخت و رفت به چادر. دل فرمانده لرزيد. فکري شد که عباس حتماً رفته نماز بخواند و راز و نياز کند. وسوسه رهايش نکرد. آرام و آهسته با سر قدم هاي بي صدا در حاليکه چند نفر ديگر هم همراهي اش مي کردند به سوي چادر رفت. اما وقتي کناره چادر را کنار زده و ديد که عباس ريزه دراز کشيده و خوابيده، غرق حيرت شد. پوتين هايش را کند و رفت تو. 

  فرمانده صدايش کرد: «هي عباس ريزه … خوابيدي؟ پس واسه چي وضو گرفتي ؟ 

  عباس غلتيد و رو برگرداند و با صداي خفه گفت: خواستم حالش را بگيرم ! فرمانده با چشماني گرد شده گفت: «حال کي را؟» عباس يک هو مثل اسپندي که روي آتش افتاده باشد از جا جهيد و نعره زد: «حال خدا را. مگر او حال مرا نگرفته!؟ چند ماهه نماز شب مي خوانم و دعا مي کنم که بتوانم تو عمليات شرکت کنم. حالا که موقعش رسيده حالم را مي گيرد و جا مي مانم. منم تصميم گرفتم وضو بگيرم و بعد بيايم بخوابم. يک به يک ! » 

  فرمانده چند لحظه با حيرت به عباس نگاه کرد. بعد برگشت طرف بچه ها که به زور جلوي خنده شان را گرفته بودند و سرخ و سفيد مي شدند. يک هو فرمانده زد زير خنده و گفت: «تو آدم نمي شوي. يا الله آماده شو برويم.» عباس شادمان پريد هوا و بعد رو به آسمان گفت: «خيلي نوکرتم خدا. الان که وقت رفتنه. عمري ماند ، تو خط مقدم نماز شکر مي خوانم تا بدهکار نباشم!» بين خنده بچه ها عباس آماده شد و دويد به سوي ماشين هايي که آماده حرکت بودند و فرياد زد: «سلامتي خداي مهربان صلوات ! »


به نقل از وبلاگ غريب ها

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
بیت الزهرا (س) در سال 1386 فعالیت های فرهنگی مذهبی خویش را آغاز نمود و با عنایات آن بانوی مکرم وبلاگی با این عنوان به نیت اشاعه فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت طراحی گردید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان رضایت شما از مطالب سایت ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 798
  • کل نظرات : 114
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 50
  • آی پی دیروز : 58
  • بازدید امروز : 242
  • باردید دیروز : 83
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 1,607
  • بازدید ماه : 4,100
  • بازدید سال : 19,539
  • بازدید کلی : 160,781