loading...
واحد فرهنگی هیئت متوسلین به حضرت زهرا (س)
محب العباس(ع) بازدید : 117 یکشنبه 03 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

نام گل بردی و، بلبل گشت خاموش ای بلال! 

 مادر مظلومه‏ی ما رفت از هوش، ای بلال! 

بوستان وحی را بیت‏الحزن کردی، بس ست 

 با اذان خود مکن ما را سیه پوش ای بلال! 

دیر اگر خاموش گردی، زودتر گردد ز تو 

 مادر ما را چراغ عمر، خاموش ای بلال! 

مادر ما بر اذانت گوش داد، اینک تو هم 

 بر صدای گریۀ زینب بده گوش، ای بلال! 

مرگ پیغمبر، شکسته قامت ما را به هم 

 بار غم مگذار ما را بر سر دوش ای بلال! 

غنچه، پرپر گشت و گل از دست رفت و باغ، سوخت 

 کرد حق باغبان، گلچین فراموش ای بلال! 

گرد غم بر روی ما بنشسته و دانسته ایم 

 خاک گیرد لالۀ ما را در آغوش، ای بلال! 

تا زبان حال ما یکسر به نظم (میثم) است 

 اشک و خون از چشم اهل دل زند جوش، ای بلال!

غلامرضا سازگار

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 143 یکشنبه 03 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

در روايات آمده است که زهرا به قدري روي پا ايستاد و عبادت کرد که پاهاي او متورم شد امام حسن عليه السلام مي گويد، مادرم از اول شب تا صبح عبادت مي کرد و هرگاه از نماز فارغ مي شد، به ديگران دعا مي کرد. از او پرسيدم که چرا به ما دعا نکرديد؟ فرمود: عزيز من اول ديگران، سپس ما - الجار ثم الدار. - 
تسبيح حضرت زهرا سلام الله عليها بسيار با فضيلت است. امام صادق عليه السلام فرموده:
"تسبيح جده ام زهرا سلام الله عليها نزد من از هزار رکعت نماز بهتر است " . 
مي گويند: زهرا براي کمک، خادمه اي لازم داشت و گرفتن خادم و خادمه در آن زمان رايج و بلکه لازم بود. چون زهرا سلام الله عليها بر رسول الله وارد شد قبل از آنکه در اين مورد چيزي بگويد، پيامبر فرمود: زهرا جان مي خواهي چيزي به تو ياد دهم که بهتر از دنيا و آنچه در آن است باشد؟ و تسبيح مشهور را به او ياد داد.
زهرا سلام الله عليها با خوشحالي تمام به خانه بازگشت و به اميرالمومنين عرض کرد با دعايي که از پدرم صلوات الله عليه گرفته ام، خير دنيا نصيب من شده است.



بحار ج 43 ص 84- منتهي الامال ص 161.
کشف الغمه ج 2 س 25 و 26- بحار ج 43 ص 81 و 82.
وسائل الشيعه ج 4 باب 9 ص 1024.

محب العباس(ع) بازدید : 112 یکشنبه 03 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

از ابن جوزی نقل شده است: در هنگام زفاف فاطمه علیها السلام (بعد از دادن جامه عروسی خود به فقیر) جبرئیل به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده، عرض کرد: یا رسول الله! پروردگارت سلام می رساند، و مرا نیز فرمان داده که به فاطمه سلام برسانم و برای فاطمه جامه ای از دیبای سبز از جامه های بهشتی فرستاده است. فاطمه بعد از پوشیدن لباس نزد پدر آمد، حضرت با عبای خود، و جبرئیل با بال های خود آن جامه را پوشاندند تا نور آن باعث آزار دیدگان نشود.

قاضی نورالله حسینی، احقاق الحق، طهران، مکتبة الاسلامیة، ج 10، ص 401

محب العباس(ع) بازدید : 118 یکشنبه 03 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

مفسرين شيعه و سني اتفاق دارند که روزي زهرا سلام الله عليها با اطرافيانش روزه بودند. در هنگام افطار فقيري رسيد و از آنها چيزي خواست. زهرا، شوهرش، بچه هايش و خادمه اش افطار خود را به آن گدا دادند. زهرا براي افطار روز بعد ناني تهيه کرد. يتيمي آمد، زهرا نان را به يتيم داد در مرتبه سوم ناني تهيه نمود اسيري آمد و افطار خود را به او داد و بالاخره هر سه شب را بدون افطار صبح کرد و آيه شريفه نازل شد "و يطعمون الطعام علي حبه مسکينا و يتيما و اسيرا. انما نطعمکم لوجه الله لا نريد منکم جزاءا و لا شکورا!" (19) "و اطعام کردند طعامي را که دوست داشتند به مسکين و يتيم و اسير جز اين نيست که اين کار را فقط براي خدا مي کنيم و از شما جز او سپاسي نمي خواهيم " .

امالي صدوق ص 212- 216- تفسير کشاف تاليف جار الله زمخشري.

محب العباس(ع) بازدید : 124 شنبه 02 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

از بازی غریب فلک آه می کشید

از زخم های خورده نمک آه می کشید

آن چهره ای که تاب نسیم سحر نداشت

حتی ز باد بال ملک آه می کشید

حالا چه آمده به سرش که تمام شب

از جای زخم های فدک آه می کشید

او بار شیشه داشت که در کوچه خرد شد

آئینه بود و غرق ترک آه می کشید

وقتی که می برید لباس حسین را

تنها خودش بدون کمک آه می کشید

حسن لطفی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 106 شنبه 02 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

دوباره شب شد و سر درد دارد

بمیرم باز مادر درد دارد

پس از فصل پر از غم یک سخن گفت

عزیزم زخم بستر درد دارد

نباید دست زد بر عضوهایش

که آیه آیه کوثر درد دارد

شبی آهی کشید و زیر لب گفت

خدایا مرگ کمتر درد دارد

من از گودی چشمانش گرفتم

که زخم دیده ی تر درد دارد

حسن تب دارد و در خواب گوید

نزن سیلی ستمگر درد دارد

پریشان باش ای گیسو چو بختم

که دیگر دست مادر درد دارد

  محسن عرب خالقی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 109 شنبه 02 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

حضرت فاطمه زهرا – سلام الله عليها – فرمود: اگر آنچه را كه ما ـ اهل بيت عصمت و طهارت ـ دستور داده ايم عمل كني و از آنچه نهي كرده ايم خودداري نمائي، تو از شيعيان ما هستي وگرنه، خير
محب العباس(ع) بازدید : 115 جمعه 01 اردیبهشت 1391 نظرات (0)


محسن عليه‏السلام عزيز پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بود و آن حضرت قبلاً نام او را تعيين كرده بود. اگر اين آخرين گل زهرا عليهاالسلام به دنيا مى‏آمد همه به عنوان يادگار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از او ياد مى‏كردند و گراميش مى‏داشتند.
ولى خوب شد به دنيا نيامد، چه آنكه هنوز متولد نشده اينچنين او و مادرش را گرامى داشتند!!!

محب العباس(ع) بازدید : 102 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

مرد نابينائي وارد منزل شد و حضرت زهراء (عليها السلام)پنهان گشت، وقتي رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) علّت آن را جويا شد؟ در پاسخ پدر اظهار داشت: اگر آن نابينا مرا نمي بيند، من او را مي بينم، ديگر آن كه مرد، حسّاس است و بوي زن را استشمام مي كند.


بحارالأنوار، ج 43، ص 91، ح 16

محب العباس(ع) بازدید : 127 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

آن روز دل ستاره ی عرش شکست

هنگام اذان مناره ی عرش شکست

دستان سیاهی از جهنم آمد

سیلی زد و گوشواره ی عرش شکست


****


...و روزی نوبت باغ فدک بود 

به روی زخم ها دیدم نمک بود

تمام باغ را تقسیم کردند

ولی سهمیه ی زهرا کتک بود
ایوب پرند آور
منبع : وبلاگ حرم شاه
محب العباس(ع) بازدید : 99 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

يكى از روشهاى مبارزه با ستمگران در زندگى اولياء خدا و حتى در فرهنگ قرآن برائت‏جوئى لسانى و لعن و طرد قولى و نفرين، يعنى دعاى بر عليه آنان مى‏باشد.
حضرت زهرا عليهاالسلام به ستمگران و منافقين دوران خود نفرين و لعن مى‏فرستاد.
حضرت زهرا عليهاالسلام در حالى كه خشم مقدس همه و خود او را گرفته بود، به خليفه مى‏فرمود:
واللَّه لادعون اللَّه عليك، واللَّه لا اكلمك بكلمة ما حييت.(1)
(سوگند به خدا تو را نفرين مى‏كنم، سوگند به خدا تا زنده‏ام كلمه‏اى با تو صحبت نخواهم كرد.) پس از ماجراى زشت تهاجم به خانه امام و جسارتهاى فراوان درون مسجد و غصب فدك و بى‏اثر ماندن شهادت شهود و مباحث استدلالى و تداوم سياستهاى كودتايى سران سقيفه، حضرت زهرا عليهاالسلام در مبارزه منفى با آنان خطاب به ابابكر فرمود:
والله لا كلمتك ابدا واللَّه لأدعون اللَّه عليك فى كل صلوة. (2)(سوگند به خدا از اين پس هرگز با تو سخن نخواهم گفت سوگند به خدا شكايت تو را به خداوند خواهم نمود و در هر نماز تو را نفرين خواهم كرد.)

1ـ نهج‏الحياة/ ص 248.
2ـ نهج‏الحياة/ محمد دشتى/ ص 248
محب العباس(ع) بازدید : 137 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

 به ام‏سلمه فرمود: برایم آبى آماده کن تا بدان غسل کنم، ام‏سلمه آب را آورد، غسل کرد و جامه پاکى پوشید، دستور داد بسترش را در وسط اتاق بگستراند،به طرف راستش رو به قبله خوابید و دست راستش را زیر صورتش گذاشت.
محب العباس(ع) بازدید : 143 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

ناله در سینۀ بشکستۀ من زندانی ست

گریه هایم همه شب تا به سحر پنهانی ست

به پریشانی گیسوی حسینم سوگند

دل دریایی ام از دست غمت طوفانی ست

به خدا گریۀ من بر رخ و بر پهلو نیست

همۀ غُصۀ من آن که تو خود می دانی ست

چند روزی است علی سر به گریبان داری

چند روزی است جهان در نظرم ظلمانی ست

آن قدر هر دل شب در بر من آه مکش

ز چه رو تا به سحر دیدۀ تو بارانی ست

دردم این است تو بر رفتن من گریه کنی

لیک در خانۀ همسایۀ ما مهمانی ست

حال چون وقت جدایی است، رخم سیر ببین

زیر این نیلی سیلی رخ من پیدا نیست

جواد محمد زمانی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 106 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

و دست مادر و طفلش بـه دست یکدیگر

درست مـعـنی یک روح در دو تا پیکر

به سوی خانه روان توی کوچه ای خلوت

رسیــد فـاجـعه از رو به رو ... ولی بدتر

نـگاه کـرد به جز طفل و مادری تنها

کـسی نـبـود، خـدا را نـدید بـالا سر

جـلـوتــر آمـد و دستـی پلید بالا رفت

چـه شـد که کودک او داد زد: خدا! مادر!

مـیـان کـوچه و پـیـش نگاه فرزندش

همین که سخت زمین خورد گفت: یا حیدر!

سـیـــاه شـد همه جا، راه خانه را گم کرد

صـدای غم زده ای گفت: مادر! از این وَر

رسیــد خـسته و خاکی به خانه، اما شاد

کـه تـوی کـوچـه نیفتاد چادرش از سر


علی اصغر ذاکری

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 121 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

برهم بساط شادی کاشانه می زنی

وقتی که حرف رفتن از این خانه می زنی

کم کم که برگ برگ درخت می شود کبود

رنگ خزان به چهرۀ گلخانه می زنی

با هر نفس چو شمع سحر ذوب می شوی

آتش به بال کوچک پروانه می زنی

تنها زمان دیدن بابا به چهره ات

دیدم تبسمی که غریبانه می زنی

دیشب که خواب چشم مرا لحظه ای بود

دیدم دوباره موی مرا شانه می زنی


حسن لطفی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 129 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

بگذار ببینیم همه، پا شدنت را 

آغاز کنی حرف مداوا شدنت را 

نورانیتم بسته به نورانیت توست 

پنهان مکن ای فاطمه! "زهرا" شدنت را 

زهرا! گره ام باز شد اما گره ات نه 

پیچیده نوشتند معما شدنت را 

طفلان تو با گریه به سجاده نشستند 

امروز که دیدند مهیا شدنت را 

دیروز تمام بدن تو سپرم شد 

امروز تماشا شده ام تا شدنت را 

نزدیک سه ماه است که یک گوشه می افتی 

بگذار ببینیم همه، پا شدنت را


 علی اکبر لطیفیان
منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 118 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

یکبار نفس کوته و صد بار کشیده 

حتما شده این سینه به مسمار کشیده 

تصویر تو مبهم شده ی دست کسی نیست 

تحلیل من این است به دیوار کشیده 

از مرگ طلب کردن تو لحظه به لحظه 

پیداست که خیلی دلت آزار کشیده 

جارو مزن آنقدر، کمی فکر خودت باش 

از دست شکسته چه کسی کار کشیده؟

از قرمزی رخت تو پیداست که راحت 

بالا نرسیده آه به اجبار کشیده 

نه سال؟ همین؟ ماندن تو راه ندارد 

کار تو به انگار و نه انگار کشیده 

یک بار علی گفتی صد بار علی جان 

یک بار نفس کوته و صد بار کشیده


 علی اکبر لطیفیان
منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 143 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

موجی رسید هیبت دریا تکان نخورد 

آتش گرفت دامنش اما تکان نخورد 

او قول داده بود فدای علی شود 

در پشت در به خاطر مولا تکان نخورد 

زهرا خودش علیست چرا کم بیاورد 

چون کوه از مقابل آنها تکان نخورد 

با هیبت از حریم ولایت دفاع کرد 

طوری که آب در دل مولا تکان نخورد 

مسمار لعنتی به پرش گیر کرده بود

این بود علتش اگر از جا تکان نخورد 

وقتی نیاز داشت نیازش زنانه بود 

وقتی دوید خادمه آقا تکان نخورد 

آن ضربه ی غلاف مگر که چه کرده بود 

ازآن به بعد بازوی زهرا تکان نخورد


 علی اکبر لطیفیان

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 115 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

مى‌گويند فاطمه را شبانه دفن کرده‌اند، خوب اين به خاطر وصيت حضرت فاطمه به اسماء بنت عميس خانم حضرت ابوبکر بود که نمى‌خواست اندازه جسدش را نامحرم ببيند.

محب العباس(ع) بازدید : 99 چهارشنبه 30 فروردین 1391 نظرات (0)

تَقاضى عَلِىٌّ وَفاطِمَةُ اِلى رَسُولِ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فِى الْخِدْمَةِ، فَقَضى عَلى فاطِمَةَ عليهاالسلام بِخِدْمَتِها مادُونَ الْبابِ وَقَضى عَلى عَلِىٍّ عليه‏السلام بِما خَلْفَهُ... فَقالَتْ فَاَطِمَةُ عليهاالسلام : فَلايَعْلَمُ ما دَخَلَنى مِنَ السُّرُورِ اِلاَّ اللّه‏ُ بِاِكْفائى رَسُولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله تَحَمُّلَ اَرْقابِ الرِّجالِ؛
امام على و حضرت فاطمه (عليهماالسلام) از پيامبر خواستند تا در تقسيم امور خانواده بين آن دو قضاوت كند، پيامبراكرم (صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) نيز كارهاى مربوط به درون خانه را براى فاطمه (عليهاالسلام) و كارهاى بيرون خانه را براى على (عليه‏السلام) تعيين كرد. حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) فرمودند: جز خدا كسى نمى‏داند كه من چقدر از اين تقسيم خوشحال شدم زيرا از شانه به شانه شدن با مردان بيگانه نجات يافتم و مشكل برخورد با مردان نامحرم از دوشم برداشته شد.

محب العباس(ع) بازدید : 135 سه شنبه 29 فروردین 1391 نظرات (0)

از فاطمه اكتفا به نامش نكنيد                  نشناخته توصيف مقامش نكنيد
هر كس در او محبت زهرا نيست               علامه اگر هست سلامش نكنيد
عَنِ الحَسَنِ عليه‏السلام: رَاَيْتُ اُمّى ... تَدْعُو لِلْمُؤْمِنينَ وَلاتَدْعُو لِنَفْسِها فَقُلتُ: يا اُمّاهُ لِمَ لاتَدْعينَ لِنَفْسِكِ؟ ... قالَتْ عليهاالسلام: يا بُنَىَّ ! اَلجارُ ثُمَّ الدّارُ؛
امام حسن مجتبى (عليه‏السلام )گويند: مادرم را ديدم كه در نيمه شب مؤمنين را دعا مى‏كند و براى خودشان دعا نمى‏كنند، گفتم: مادرجان چرا براى خودتان دعا نمى‏كنید؟ مادرم فرمودند: پسرم اول همسايه سپس خانه
محب العباس(ع) بازدید : 130 دوشنبه 28 فروردین 1391 نظرات (0)

حضرت فاطمه زهرا – سلام الله عليها – فرمود: افرادي كه عهد خدا و پيامبر خدا را درباره اميرالمؤمنين علي – عليه السلام – شكستند، و در حقّ من ظلم كرده و ارثيّه ام را گرفتند و نامه پدرم را نسبت به فدك پاره كردند، نبايد بر جنازه من نماز بگذارند

محب العباس(ع) بازدید : 180 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

شیخ صدوق رحمه اللَّه در من لا یحضره الفقیه روایت كرده است:

وقتى پیغمبر خدا(ص) از دنیا رحلت نمود بلال از گفتن اذان خوددارى كرد، و گفت: من بعد از پیامبر خدا(ص) براى احدى اذان نخواهم گفت.

روزى فاطمه زهرا(س) فرمود: دوست دارم صداى اذان مؤذن پدرم را بشنوم. و چون این سخن به گوش بلال رسید، مشغول گفتن اذان شد. هنگامى كه بلال دو مرتبه گفت: اللَّه اكبر، حضرت فاطمه(س) به یاد روزگار پدرش رسول خدا افتاد و نتوانست از گریه خوددارى نماید. و زمانى كه بلال گفت: اشهد أن محمّدا رسول اللَّه، فاطمه علیها السّلام صیحه‏اى زد و با صورت خود سقوط و غش كرد!! مردم به بلال گفتند: از گفتن اذان خوددارى كن! زیرا فاطمه(س) دختر پیغمبر(ص) رحلت كرد. مردم فكر كردند كه فاطمه(س) از دار دنیا رفته است! بلال اذان را تمام نكرده قطع نمود. پس از آنكه فاطمه زهرا(س) به هوش آمد به بلال گفت: اذان را تمام كن. ولى بلال نپذیرفت و به آن حضرت گفت: اى برترین زنان! من از اینكه هر گاه صداى اذان مرا مى‏شنوى و این همه ناراحت مى‏شوى مى‏ترسم. لذا حضرت فاطمه علیها السّلام وى را معاف نمود

محب العباس(ع) بازدید : 131 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) در تعريف امام علي – عليه السلام – فرمود: او پيشوائي الهي و ربّاني است، تجسّم نور و روشنائي است، مركز توجّه تمامي موجودات و عارفان است، فرزندي پاك از خانواده پاكان مي باشد، گوينده اي حقّ گو و هدايتگر است، او مركز و محور امامت و رهبريّت است.

محب العباس(ع) بازدید : 118 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم

دیده از دیدار رخسارش منور داشتیم

هرکسی جسم عزیزش روز بردارد ولی

ما که نعش مادر خود را به شب برداشتیم

کاش آن روزی که تنها مادر ما را زدند

ما یکی را در میان کوچه یاور داشتیم

کاش محسن را نمی کشتند تا ما غنچه ای

یادگار از آن گل رعنای پرپر داشتیم

کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم

جای آغوشش به خاک تیره بستر داشتیم

این در و دیوار می گرید به حال ما که ما

مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم

مادر ما رفت از دنیا در آن حالی که ما

گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم

غلامرضا سازگار

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 133 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

سیلی آن روز به رویت چه غریبانه زدند

«آتش آن بود که در خرمن پروانه زدند»

یک کبوتر وسط شعله تقلا می‌کرد  

«جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد»

رسم این است که پروانه در آتش باشد

«عاشقی شیوه‌ی رندان بلاکش باشد»

با گل و غنچه تو دیدی در و دیوار چه کرد؟

«دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد»

کمر سرو در این کوچه کمان خواهد شد

«چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد»

آه! هجده گل از آن باغ نچیدیم و برفت

«باربر بست و به گردش نرسیدیم و برفت»

تا در این خانه گُلِ خنده‌ی زهرایم بود

«من ملَک بودم و فردوس برین جایم بود»

عمر کوتاه تو گنجایش دنیا را بس

«وین اشارت ز جهان گذران ما را بس»

خانه دوست کجا؟ صحن سپیدار کجاست؟

«ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟»


قاسم صرافان

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 136 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

خونابه های زخم تو آب وضوی من

لبخند کوچکی به لبت آرزوی من

حرفی بزن عزیز دلم غصه می خورم

این غصه عقده ایی شده بین گلوی من

ناراحتی ز دست علی؟ پس چرا دگر

پوشانده ای تو صورت خود پیش روی من

مردم دگر جواب سلامم نمی دهند

بر باد طعنه رفته همه آبروی من

پیرم نموده ناله و اشک شبانه ات

دیگر نمانده تار سیاهی به موی من

ای ذات آب، روح طهارت، زلال من

خونابه های زخم تو آب وضوی من  

وحید قاسمی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 112 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

حیدر که هست پس تو چرا کار می کنی

جارو مکش که سرفه امانت نمی دهد

نانی بخور، عزیز دلم آب رفته ای

این کاسه های آب، توانت نمی دهد

دنبال رنگ چهره در آیینه ات مباش

آیینه شرم کرده نشانت نمی دهد

تابوت قوس دار و عجیبی که ساختم

شرحی زحجم جسم کمانت نمی دهد

دستاس!دست فاطمه ام پینه بسته است

از خواهش من است تکانت نمی دهد

وحید قاسمی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 124 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

حتی بهشت بی تو معطر نمی شود

خورشید و ماه بی تو منور نمی شود

بی بی! اگرکه روز قیامت نیامدی!

این را بدان بدون تو محشر نمی شود

عالم اگر برای دل من دعا کنند

قطعاً دعای ویژه مادر نمی شود

کوثر تویی و شیر خدا ساقی شماست

حتی علی بدون تو حیدر نمی شود

این در کتاب شیعه و سنی نوشته است

بی خود مقام فاطمه کوثر نمی شود

صدها هزار ضربه شمشیر و تیر و سنگ

با ضرب دست کوچه برابر نمی شود

آثار سوختن پس در جای زخم میخ

با کار خانه فاطمه بهتر نمی شود

بدتر از این همه به خدا زخم بستر است

این تن دگر برای تو پیکر نمی شود

مهدی نظری

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 123 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

چه می شود که به زانوی من توان بدهی 

دوباره صورت خود را به من نشان بدهی

چه می شود که زمان قنوت نیمه شبت

دوباره بازوی خود را کمی تکان بدهی

چه می شود که دگر مثل روزهای قدیم

کنار سفره خودت نان به دستمان بدهی

به جای آنکه شوی پرپر و به خاک افتی

و روح خسته خود را به آسمان بدهی ـ

ـ گل شکسته ی من پا بگیر در این باغ

که باز عطر بهشتی به باغبان بدهی

تو را به جان عزیزت مخواه بنشینم 

به چشم خویش ببینم چگونه جان بدهی

نفس تو می کشی و حال کودکان این است

چه می شود تو اگر جان در این میان بدهی

محسن عرب خالقی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 466 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

چه بگویم از آن گل پرپر

چه بگویم ز داغ نیلوفر

چه بگویم سیاه شد روزم

اول كودكی شدم مضطر

حرف من خاطرات یك لحظه است

لحظه ای كه نبود از آن بدتر

ایستادم به پنجه پایم

تا كنم روبروش سینه سپر

مثل طوفانی از سرم رد شد

دست او بود و صورت مادر

ناگهان دیدمش زمین خورد و

كاری از دست من نیامد بر

بعد از آن قصه بود و خون جگر

دیدن روی قاتل مادر

محمد بیابانی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 141 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

چند روزی است سرم روی تنم می افتد 

دست من نیست كه گاهی بدنم می افتد 

گاهی اوقات كه راه نفسم می گیرد 

چند تا لكه روی پیرهنم می افتد 

باید این دست مرا خادمه بالا ببرد 

من كه بالا ببرم مطمئنم می افتد 

دست من سر زده كافیست تكانش بدهم 

مثل یك شاخه كنار بدنم می افتد 

دست من نیست اگر دست به دیوار شدم 

من اگر تكیه به زینب بزنم می افتد 

سر این سفره محال است خجالت نكشم 

تا كه چشمم به دو چشم حسنم می افتد 

هر كه امروز ببیند گره مویم را 

یا دیروز من و سوختنم می افتد 

چند روزی ست كه من در دل خود غم دارم 

دو پسر دارم و اما كفنی كم دارم


علی اكبر لطیفیان

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 138 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

تنگ غروب بود و ثریا گرفته بود

انگار رنگ چهره دنیا گرفته بود

ماهی که با ستاره خود قصد خانه داشت

آنروز راه خانه آنها گرفته بود

طو فان ظالمانه امواج بی حیا

آرامشی که داشت ز دریا گرفته بود

میخواست پر بگیرد از آن کوچه سیاه

اما هوای پرزدن آنجا گرفته بود

صیاد سررسید و دوتا صید خویش را

در دام خویش بی کس و تنها گرفته بود

با نیت گر فتن نامه ز دست او

فکری پلید در سر او پا گرفته بود

هر کینه ای که از یل شهر مدینه داشت

در دست خویش برده و بالا گرفته بود

وقتی وزید خرمن رویش به باد داد

گلبرگهای یاس زمین را گرفته بود

دیوار دردش آمد از آن ضربه ای که خورد

از بس که خوب ضربه او جا گرفته بود

از آن به بعد بود که در بین خانه هم

خورشید روی زهره زهرا گرفته بود

از آن به بععد بود که ابری کبود رنگ

در آسمان خانه مولا گرفته بود


محمدعلی بیابانی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 101 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

تا دست را به قبضه ی شمشیر می برم

عالم گواه می شود این را که حیدرم

فرمان حق رسیده علی جان! صبور باش

بانو نمی شود که از این امر بگذرم

این ها که با طناب به دنبالم آمدند

از یاد برده اند که من مرد خیبرم

امرم به صبر کرده خدا، ور نه هیچ کس

قادر نبود تا که بیاید برابرم

دست خدا اگر که به روی دلم نبود

هرگز طناب خیره نمی شد به پیکرم

بانو! بمان تو را به خدا پشت در نرو

هی آیه آیه زرد نشو فصل کوثرم

اصلاً مهم که نیست برایم تمام شهر

دشمن شوند، تا که تویی یار و یاورم

علی اصغر ذاکری

منبع : وبلاگ حرم شاه

تعداد صفحات : 4

درباره ما
Profile Pic
بیت الزهرا (س) در سال 1386 فعالیت های فرهنگی مذهبی خویش را آغاز نمود و با عنایات آن بانوی مکرم وبلاگی با این عنوان به نیت اشاعه فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت طراحی گردید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان رضایت شما از مطالب سایت ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 798
  • کل نظرات : 114
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 28
  • آی پی دیروز : 52
  • بازدید امروز : 494
  • باردید دیروز : 350
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,209
  • بازدید ماه : 4,702
  • بازدید سال : 20,141
  • بازدید کلی : 161,383