loading...
واحد فرهنگی هیئت متوسلین به حضرت زهرا (س)
محب العباس(ع) بازدید : 130 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

روزی كه راه كوچه را سد كرده بودند

انبوه غم بر قلب احمد كرده بودند

اول فدك را غصب كردند ، بعد از آن هم

كار پلیدی كه نباید كرده بودند

چون دیده بودند پشت در زهرا نمرده

پس قصد سیلی مجدد كرده بودند

آیا ندانستند از این كوچه بسیار

جمع ملائك رفت و آمد كرده بودند

زهرا چنین می گفت با خود كاش قبل از

سیلی زدن این بچه را رد كرده بودند

دور از نگاه مرتضی هر گوشه طفلی

آرام اما گریه بی حد كرده بودند !

زهرا كه رفت رحمت زشهر هم رخت بربست

این طایفه با خود چقدر بد كرده بودند

بعد از فراق فاطمه این خانواده

زان كوچه آیا رفت و آمد كرده بودند ؟

از كودكی در پاسخ این یك سوالم

از چه مسیر كوچه را سد كرده بودند ؟

یاسر مسافر

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 141 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

دستی زمخت راه نگاه مرا گرفت

قلب خدا ز دیدن این ماجرا گرفت

دیدم سپاه غصه حسن را احاطه کرد

در صحن چشم های ترش غم عزا گرفت 

با رعدو برق سیلی کوبنده ی غضب

ابری سیاه دیده ی من را فرا گرفت

نامرد بابت همه ی کشته های بدر

از دختر رسول خدا خونبها گرفت

بر نقش یاس گوشه ی پایین معجرم

از خون سرخ لاله ی گوشم حنا گرفت

دیدم زمان بوسه ی آجر به معجرم

در کوچه رقص بشکن ابلیس پا گرفت

وحید قاسمی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 125 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

دستی زمخت راه نگاه مرا گرفت

قلب خدا ز دیدن این ماجرا گرفت

دیدم سپاه غصه حسن را احاطه کرد

در صحن چشم های ترش غم عزا گرفت 

با رعدو برق سیلی کوبنده ی غضب

ابری سیاه دیده ی من را فرا گرفت

نامرد بابت همه ی کشته های بدر

از دختر رسول خدا خونبها گرفت

بر نقش یاس گوشه ی پایین معجرم

از خون سرخ لاله ی گوشم حنا گرفت

دیدم زمان بوسه ی آجر به معجرم

در کوچه رقص بشکن ابلیس پا گرفت

وحید قاسمی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 124 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

چقدر آرد نشسته است روی دامانت

فدای گردش دستاس آسیا بانت

از آن زمان که تو را از بهشت آوردند

نشسته اند ملایک سَرِ خیابانت

همیشه فصل بهاری - همیشه سر سبزی

اگر چه پر شده از برگ زرد گلدانت

ببین که پلک خدا هم به هق هق افتاده است

به گریه های کبودِ بدون پایانت

سرِ مزار تو حتی مدینه مَحرم نیست

خدا برای همین است کرده پنهانت

اَلا مسافر گندم نخورده ی دنیا

چقدر آرد نشسته است روی دامانت

علی اکبر لطیفیان

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 163 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

جارو بدست می شوی و کار می کنی

داری برای خانه غذا بار می کنی

شکر خدا که پا شده ای راه می روی

مثل قدیم با همه رفتار می کنی

فضه برای تو اینجاست فاطمه

تقسیم کار با تن بیمار می کنی

لبخند می زنی دلم آرام تر شود

یا سقف خانه بر سرم آوار می کنی

وقتی سوال می کنم امروز بهتری

جارو بدست می شوی و کار می کنی


حسین رستمی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 131 چهارشنبه 23 فروردین 1391 نظرات (0)

خاکستر این لانه اصلا دیدنی نیست

آتش در این کاشانه اصلا دیدنی نیست

در پیش چشمان ترِ یک شمع خاموش

افتادن پروانه اصلا دیدنی نیست

وا می‌شد این در رو به اقیانوس و امروز

پشت در این خانه اصلا دیدنی نیست

دستان ساقی بسته و ساغر شکسته

خون بر درِ میخانه اصلا دیدنی نیست

وقتی بیفتد چادر خاکی، خدایا! 

هم از سر و هم شانه اصلا دیدنی نیست

بر صورت معصوم یک زن جای یک دست

ـ یک دست نامردانه ـ اصلا دیدنی نیست

باور کنید افتادن یک مرغ زخمی

بین چهل دیوانه اصلا دیدنی نیست

«من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم...»

نه رفتن جانانه اصلا دیدنی نیست


قاسم صرافان

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 116 چهارشنبه 23 فروردین 1391 نظرات (0)

تو که رکن تمام کائناتی

چرا با کودکان کم التفاتی

گمانم قبل تو زینب بمیرد

شنیده ناله ی عجل وفاتی

****

تمنای دل زینب همینه

که روی زانو مادر بشینه

الهی این چه درد بی دوائی است

که دختر روی مادر را نبینه  

جواد حیدری 

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 122 چهارشنبه 23 فروردین 1391 نظرات (0)

غم دوران من گردد یتیمی

که هم پیمان من گردد یتیمی

من از قد کمانت حتم دارم

بلای جان من گردد یتیمی
****

نمی گویم که تو نا مهربانی

زبس خون رفته از تو ناتوانی

دلم خواهد در آغوشم بگیری

چه سازم که شکسته استخوانی
****

مکن مخفی به سینه آه، مادر

مرا کن از غمت آگاه ،مادر

مشو راضی پس از تو زنده باشم

گل خود را ببر همراه ،مادر
****

همی گردم به دنبال بهانه

زنم بوسه به جای تازیانه

چو لبخند از لبانت رفته مادر

صفائی نیست در این آشیانه
****

جواد حیدری 

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 112 چهارشنبه 23 فروردین 1391 نظرات (0)

دم آخـر وصـیـتـی دارم

ای علی جان به خاطرت بسپار

نیمه شب ها حسـیـن دلـبـنـدم

با لـب تـشـنـه می شود بیدار

بار سنگین این وصیـت را

از سر شانه های من بردار

قبل خوابیدنش عزیـز دلـم

ظرف آبی برای او بگذار

گریه کردم زغربتش دیشب 

تا سحر سوختم برای حسین 

با همین دست ناتوان امروز 

پیرهن دوخـتم برای حسین

کفنش را به زیـنـبـم دادم

حرف های نگفته را گفتم

چند ساعت برای دختر خود

فقط از رنج کربلا گفـتـم

وحید قاسمی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 123 سه شنبه 22 فروردین 1391 نظرات (0)

خدایا گنج با گنجینه ام سوخت

میان شعله ها آیینه ام سوخت

چنان مسمار در قلبم فرو رفت

که محسن گفت مادر سینه ام سوخت

****

چو می اُفتد به چشمم گاهواره

نفس می گردد از غم پُر شماره

الهی كاش محسن در برم بود

نمی شد قلبم از كین پاره پاره

محب العباس(ع) بازدید : 1385 شنبه 19 فروردین 1391 نظرات (0)

گذشته نیمه ای از شب خدایا

رسیده جان شب بر لب خدایا

فقان از سینه تا لاهوت می رفت

به روی شانه ها تابوت می رفت

****

علی زین غم چنان مات است و مبهوت

که دستش را گرفته دست تابوت

دریغا از علی با آن دلیری

کند تابوت زهرا دستگیری
****

ز سخن افتاده ای با من ولی

پاسخم گو من علی هستم علی

خیز رفع غم از این غمناک کن

باز هم اشک علی را پاک کن

****

یک طرف خیل رسل دنبال او

یک طرف احمد به استقبال او

مرحمی خرج دل چاکم کنید

در کنار فاطمه خاکم کنید

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 124 شنبه 19 فروردین 1391 نظرات (0)

پشت در بال و پرم آتش گرفت

سوختم پا تا سرم اتش گرفت

با گلت سیلی نمی دانم چه كرد!

پلك چشمان ترم آتش گرفت

دست ان نامرد داغ از كینه بود

زد به رویم معجرم اتش گرفت

من كیم پروانه ای پر سوخته

كز غمتن خاكسرتم آتش گرفت

گرم عشقت بودم از خود بی خبر

بین شعله پیكرم آتش گرفت

با تماشای تن خونین من

قلب زینب دخترم آتش گرفت

بانگ سر دادم كه ای فضه بیا

نازدانه گوهرم آتش گرفت

بی كسی ات شعله بر جانم گرفت

سینه شعله ورم اتش گرفت

ناله می زد رحمه للعالمین

آه!یارب!كوثرم آتش گرفت

روضه خوانم شد خدا و بانگ زد

دختر پیغمبرم آتش گرفت

مجتبی روشن روان

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 137 شنبه 19 فروردین 1391 نظرات (0)

خدا نصیب كسی همچو من بلا نكند

به داغ یار گرفتار و مبتلا نكند

به كنج خانه نشستن غریب و بی یاور

مصیبتی است كه صد مرحمش دوا نكند

كسی كه خار به چشم و بلا به جان دارد

به غیر مرگ برایش كسی دعا نكند

دلی شسكته و خانه نشینی مردی

برای خانه بی مادری خدا نكند

به یك كلام چو خواهم غمت كنم تعریف

خوشی به زندگی ام بعد تو وفا نكند

دریغ و درد كه غیر از نوازش بابا

كسی تسلی زینب در این عزا نكند

بود شبیه تو عجل وفاتی ام بر لب...

مگر كه خالق من حاجتم روا نكند


محمود ژولیده

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 137 شنبه 19 فروردین 1391 نظرات (0)

باز هم فاطمیه بازهم اشکهای بی قرار 
بازهم چادر خاکی خون جامانده به دیوار 
بازهم خاطرات میخ ودردپهلو 
بازهم بغض گره خورده با اه در گلو 
بازهم خاطرات مجتبی وخون ودر 
باز هم خاطرات محسن نشکفته پرپر


خانم احمدزاده

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 144 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (1)

دیگر گلی شبیه تو پرپر نمی شود

زین پس کسی به قدر تو لاغر نمی شود

دستی که زیر چادر خود می کنی نهان

دیگر سپر به یاری حیدر نمی شود

وقتی که راه می روی از دست من بگیر

دیوار هم برای تو یاور نمی شود

گرچه پس از تو مونس این کودکان شوم

اما کسی به خوبی مادر نمی شود

نام فراق می بری و می کشی مرا

این خانه ام پس از تو منور نمی شود

شهر مدینه ظرفیت پاکی ات نداشت

یثرب پس از تو شهر پیمبر نمی شود

بالای درب خانه ی حیدر نوشته اند

هر سوره ای که سوره ی کوثر نمی شود


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 132 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

هر کجا نام تو بردیم فقط سوخته ایم

سوختن را ز سراپای تو آموخته ایم

غزلی گرم به یاد نفس سوزانت

روز و شب زمزمه کردیم که دل سوخته ایم

گفتنی های تو را هرچه که می شد گفتیم

رازها را به دل سوخته اندوخته ایم

هر کجا مجلس غم خوانی تو بر پا بود

خون دل ریخته از دیده و افروخته ایم

غم پهلوی تو در سینه ی ما عقده شده

چشم را بر فرج منتقمت دوخته ایم


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 140 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

آفریدند تو را مادر عالم باشی

آفریدند تو را تا که مقدم باشی

آفریدند تو را پیش تر از هرچه که هست

تا که محبوبه ی حق باشی و اعظم باشی

آفریدند تو را نور دهی چون خورشید

مایه ی روشنی عالم و آدم باشی

آفریدند تو را پاک تر از حور و ملک

که تو پاکیزه تر از حضرت مریم باشی

اسوه ی ناله و اشک و غم و دردی زهرا

که تو مظلومه ترین بانوی عالم باشی

یثرب از گریه ی تو یک شب آرام ندید

لحظه ای بود مگر فاطمه بی غم باشی ؟

به کبودی تو سوگند محبان توایم

تو دعا گوی اهالی محرم باشی


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 115 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

از اشک های چشم تو زمزم درست شد

از ناله های نیمه شبت غم درست شد

با یاری ملائکه در هیئت خدا

از چادر سیاه تو پرچم درست شد

اول تو آفریده شدی شک نمی کنم

زآن پیشتر که طرح دو عالم درست شد

وقتی به شکل انسیه ی کاملی شدی

از باقی گلت گل ما هم درست شد

ما را طلایه دار غم تو نوشته اند

از آن زمان که غصه و ماتم درست شد

از ما سوال و از تو جوابی ، اگر دهی...

تابوت لاغر تو چرا خم درست شد ؟

ما نوکر حسین غریب شما شدیم

از فاطمیه ای که محرم درست شد


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 135 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

بر جانماز وقت دعای شبانه ها

تازه شوند درد همه تازیانه ها

چون اشک روی گونه ی من غلط می خورد

از زخم صورتم کشد آتش زبانه ها

از من دعا به یک یک همسایه ها رسید

شد ناسزا نصیبم از آمین خانه ها

من نان خشک و آب سر سفره می نهم

پر می کند خلیفه ی غاصب خزانه ها

من خرج گشته ام به خدا در ره علی

با استناد کردن بر این نشانه ها

روی کبود و موی سفید و قد هلال

هستند اوج روضه ی من در ترانه ها

بر رنگ زیر چشم ترم غبطه می خورند

تا روز حشر رنگ همه سرمه دانه ها

فضه به موی زینب من شانه می زند !

کاری که بر نیاید از این کتف و شانه ها

رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 138 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

در کنار ناله های آخرت بانوی من

غربتم شد آشکار از لرزش زانوی من

می روی ای یک تنه لشکر برایم ، فاطمه

یاور نه ساله ی حیدر ، همه نیروی من

دوستان دشمن شدند و دشمنان افزون شدند

بعضی اصحاب خودم در آمدند بر روی من

برخی از خویشان من در مسجد و بازار هم

راه خود کج می کنند تا که نیایند سوی من !

مردم شهر از هراس قطع بیت المالشان

ترس دارند تا که بنشینند در پهلوی من !

بی صفت بی من تو را دید و به تو رحمی نکرد...

کاش جای بازویت می زد به دو بازوی من

ای غروب آفتاب عمر تو مرگ علی

پشت ابر تیره پنهانی چرا مه روی من

امشبی که گفته ای تنها بشویم جسم تو

یک نفر باید بیاید بهر شستشوی من

رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 128 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

دوباره شب شده چشمان ماه بیدار است

دوباره شب شده دل تنگ دیدن یار است

سر مزار تو می آیم و ز طفلانم

نهان نمودن این راز سخت و دشوار است

ز جای خیز که حیدر رسیده زهرا جان

ز جای خیز که اکنون زمان دیدار است

ز زیر خاک بتاب ای همیشه مهتابم

ببین که دیده ی من بی حضور تو تار است

حسن هنوز از آن روز تلخ بد خواب است

به این قبیل مصیبات علی گرفتار است

هنوز بوی تو از خشت های خانه رسد

هنوز رنگ و لعابت به روی دیوار است

کنار خانه ی مان رد خون تو باقی ست

شنیده ام ز سر آن غلاف و مسمار است

برای مرگ علی گریه ی تو کافی بود

ولی همیشه مدینه به فکر آزار است

تو را زدند و به من نیز تسلیت گفتند

فلک ببین که چگونه مرا هواداار است

به روی دوش گذارم غم تو را زهرا

میان شهر که این داغ را خریدار است ؟

تو زیر خاکی و حیدر غریب تر از پیش

کنار قبر تو چشمش چو ابر پر بار است

دوباره شب شده زهرا بخواب آسوده

سه ماه می شود این چشم خسته بیدار است

رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 161 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

ای آب گشته شمع شبستانی علی

ای ماتم تو باعث ویرانی علی

از آن زمان که رفته ای از خانه فاطمه

جز غم کسی نیامده مهمانی علی

رفتی و پر کشیده صفا از سرای من

چون زلف زینب است پریشانی علی

اهل مدینه هم همه شب گریه می کنند

با این نوای شام غریبانی علی

هر نیمه شب مزار تو را شستشو دهد

دو آسمان ابری و بارانی علی

سنگینی غم تو مرا بر زمین زده

برخیز و بشنو آه نیستانی علی

رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 149 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

شکسته قامتی ای یار نیمه جان علی

چه بی فروغ شدی ماه آسمان علی

مرا به خاک نشانده قد هلالی تو

گرفته سوسوی چشمان تو توان علی

نفس نفس زنی و ذره ذره آب شوی

چه زود پیر شدی همسر جوان علی

سه ماه شد که سخن با علی نمی گویی

سه ماه شد که ندادی رخت نشان علی

همیشه بسترت از برگ های لاله پر است

گل خزان زده ی سرخ بوستان علی

کسی سراغ تو را از علی نمی گیرد

مدینه مرگ کند آرزو به جان علی

گرفته ام ز غریبی بغل دو زانویم

که تاب آورد این داغ بی کران علی ؟

اگر چه بین خسوفی هنوز ماه منی

بتاب بر من و بر این ستارگان علی

بیا و این دم آخر برای دل خوشی ام

بخند تا که نمردم ، بخند جان علی


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 152 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

ای دل خوشی خانه ام ، ای بانوی حرم

با خود مبر صفا ز سرای محقرم

ای تازیانه خورده پرستوی من مرو

چهره کبود پر مکش از لانه ، بی پرم

شد فرصتی که خوب تماشا کنم تو را

فهمیده ام که وای چها آمده سرم

من التماس می کنم ای فاطمه بمان

بگشا دو چشم زخمی خود ، بین که حیدرم

مسجد نشسته بودم و گفتند...فاطمه...

گفتم که وای خاک دو عالم شده سرم

این راه را ببین که زمین خورده آمدم

برخیز که به جز تو کسی نیست یاورم

بر خیز با دو دست شکسته تو پاک کن

یک بار دیگر اشک من از دیده ی ترم

بر خیز یا مرا تو به همراه خود ببر

برخیز یا بگو که چسان از تو بگذرم

کابوس زخم هات رهایم نمی کند

تا مرگ ، یاد سرخی گل های بسترم

رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 128 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

آب شدم بس به زمین خون ز سرم ریخت

بال پریدن نمانده بس که پرم ریخت

"خانه ی حیدر" نه شده "گلشن زهرا"

با نفسم لاله ز بس دور و برم ریخت

پشت در خانه که افتادم علی گفت :

"وای که بی یار شدم من ، سپرم ریخت"

سوخت در و ، سست شد و ، روی من افتاد

داد زدم فضه بیا که ثمرم ریخت

دست علی بسته بود و دست همه باز !

از اثر هجمه ی شان برگ و برم ریخت

***

حرف ز تابوت زدم زینب من مرد

خاک یتیمی به سرش گل پسرم ریخت


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 150 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

با سوز مادرانه فقط گریه می کنی

هر شب به یک بهانه فقط گریه می کنی

یک شب ز درد سینه فقط آه می کشی

یک شب ز درد شانه فقط گریه می کنی

می ترسم این سه ساله ی تو کم بیاورد

وقتی میان خانه فقط گریه می کنی

حنانه ام به جان علی آب رفته ای

روزانه و شبانه فقط گریه می کنی

هنگام پخت نان که کمی از دل تنور

آتش کشد زبانه فقط گریه می کنی

من که ندیده ام که چگونه تو را زدند

از درد تازیانه فقط گریه می کنی

حرفی که با علی غریبت نمی زنی

آرام و مخفیانه فقط گریه می کنی

بعد از هزار سال تو بر غربت علی

بانوی بی نشانه فقط گریه می کنی


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 99 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

اسما بیا که با تو کمی درد و دل کنم

این خاک های چادرم از اشک گل کنم

این روزها تو بانوی این خانه گشته ای

خواهر ! برای فاطمه پروانه گشته ای

اسما ببخش ، جاروی این خانه هم زدی

بر گیسوی سه ساله ی من شانه هم زدی

آخر خمیده قامت و بازو شکسته ام

ساحل نشین و کشتی پهلو شکسته ام

آهسته زیر پیرهنم را نگاه کن

گل زخم های روی تنم را نگاه کن

باید که مرهمی روی زخم پرم کشی

حیدر رسید ، چادر من بر سرم کشی

بر روی سینه م از در خانه نشانه ماند

بر دور بازویم اثر تازیانه ماند

حالا بگو چگونه راحت نفس کشم

با دردرهای عمق جراحت نفس کشم

پهلو به پهلویم مکن اسما که اینچنین

خون دوباره می چکد از پهلویم زمین...

...باید دوباره بستر من را عوض کنی

خونی شده تو معجر من را عوض کنی

دیدی اگر که گرم مناجات هر شبم

اسما بیا که دور ز چشمان زینبم

آن بغچه ای که جبرئیل آورده وا کنی

تا اینکه سهم خلعتی ام را سوا کنی

چیزی نمانده زائر روی پدر شوم

آماده ی سفر بدون همسفر شوم

بر درد حیدر و حسنم گریه می کنم

بر طفل مانده بی کفنم گریه می کنم


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 159 یکشنبه 13 فروردین 1391 نظرات (0)

این سرخ جامه ی بدنش را عوض کنم ؟

یا دستمال زخم تنش را عوض کنم ؟

افتاده ام به پای پرستوی زخمی ام

شاید که قصد پر زدنش را عوض کنم

اسما بیا کمک بده هنگام غسل یاس

وقتش شده که پیرهنش را عوض کنم

پر کرده خون تازه زمین حیاط را

باید دوباره من کفنش را عوض کنم

زینب نشسته پشت در و ... یاد فاطمه ...

باید که جای سوختنش را عوض کنم

باید که بعد رفتن زهرا به شیوه ای

رویای هر شب حسنش را عوض کنم

تقدیر ما نوشته خدا و نمی شود

شام فراق دل شکنش را عوض کنم


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 141 یکشنبه 13 فروردین 1391 نظرات (0)

می خواستم که یار تو باشم ولی نشد

فصل خزان بهار تو باشم ولی نشد

می خواستم قرار دل بیقرار من

یک عمر در کنار تو باشم ولی نشد

رفتم به کوچه دست خودم را سپرکنم 

همپای ذوالفقار تو باشم ولی نشد

گفتم اگر چه رفته پدر ، می شود علی

مهتاب شام تار تو باشم ولی نشد

می خواستم که نان بپزم روز آخری

بانوی خانه دار تو باشم ولی نشد

این درد بازو عاقبت از تو مرا گرفت

می خواستم کنار تو باشم ولی نشد

رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 127 یکشنبه 13 فروردین 1391 نظرات (0)

این سرخ جامه ی بدنش را عوض کنم ؟

یا دستمال زخم تنش را عوض کنم ؟

افتاده ام به پای پرستوی زخمی ام

شاید که قصد پر زدنش را عوض کنم

اسما بیا کمک بده هنگام غسل یاس

وقتش شده که پیرهنش را عوض کنم

پر کرده خون تازه زمین حیاط را

باید دوباره من کفنش را عوض کنم

زینب نشسته پشت در و ... یاد فاطمه ...

باید که جای سوختنش را عوض کنم

باید که بعد رفتن زهرا به شیوه ای

رویای هر شب حسنش را عوض کنم

تقدیر ما نوشته خدا و نمی شود

شام فراق دل شکنش را عوض کنم


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 126 یکشنبه 13 فروردین 1391 نظرات (0)

بس که لاله می چکد هر شب ز زیر معجرت

با غبانی شد کنارت کار تنها همسرت

بی سپر بودن برای مرد خیبر مشکل است

بی تو خالی می شود پشت یگانه همسرت

ای پرستوی علی تنها مرو از لانه ام

من چه سازم بی تو با این نازدانه دخترت

هرچه آمد بر سرت بین در و دیوار شد

ای همای زخمی ام خونین شده بال و پرت

بی علی تنها تو را دیدند و سیلی ات زدند

کاش می شد که بمیرد از غریبی همسرت


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 137 یکشنبه 13 فروردین 1391 نظرات (0)

آتش بلند بود که این در شکسته شد

حرمت ز اهل بیت پیمبر شکسته شد

افتاد تا که سوخته در ، خادمه رسید

فهمید بار شیشه ی کوثر شکسته شد

از بس پیامبر جلوی چشم آن حسود

بوسه به دست و سینه زد آخر شکسته شد

این ماجراست ، مرد زمین خورده همسرش

این ماجراست ، شیر خدا سر شکسته شد

می گفت فضه یا که نمی گفت با علی

از پشت در، چه فایده ، حیدر شکسته شد

آنجا طناب را به گلوی پدر که دید

قلب لطیف و نازک دختر شکسته شد

یک مرد از یهود تعجب نموده بود

بغض گلوی فاتح خیبر شکسته شد

زهرا پی علی و مغیره غلاف را

از بس که زد به بازوی مادر شکسته شد


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 139 شنبه 12 فروردین 1391 نظرات (0)

یک نفر بر گرد مولا با سپر چرخیده بود

بهتر است این که بگویم با پسر چرخیده بود

سرنوشت شیعه را جور دگر می زد رقم 

در به سمت داخل کوچه اگر چرخیده بود

آمده مولا به پای خویش بیعت کرده است 

در تمام شهر این گونه خبر چرخیده بود

تا همین اندازه می گویم که از بس ضرب داشت

یک نفر سیلی زد اما پنج سر چرخیده بود

می شد از طرز قدم هایش بفهمی با شتاب 

دور خود در عرض کوچه یک نفر چرخیده بود

آن که مصداق شریف جمله ی "لولاک..." بود

سمت پهلویش چرا لولای در چرخیده بود؟


مهدی رحیمی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 186 شنبه 12 فروردین 1391 نظرات (0)

تا سر زند خورشید او از صبح بامش

یک آسمان مست از تماشای مدامش

تا گردباد شوق او در دشت پیچید

صدها رمه آهو نشسته بین دامش

در خطبه زار روح بخش او نشستم

دارد عسل می ریزد از شهد کلامش

او علت پیدایش نور پدر بود

آری پیمبر غبطه خورده بر مقامش

هر پهلوان زانو زده در مکتب او

باید بگیرد درس مردی از مرامش

اصلاً فدک ارزانی دنیایتان باد

وقتی خدا کرده بهشتی را به نامش

تا با دل و جان پاسدار کعبه باشد

احرام آتش بسته در بیت الحرامش

یک روز آهِ آینه باید بگیرد

هر قلب سنگی که شکسته احترامش

سر تا به پایش ذوالفقار است و رشادت

بیرون زده شمشیر مولا از نیامش

باید علی را یک نفر پاسخ بگوید

بغض گلوگیری شده زخم سلامش

در باغ زخمش کربلایی ریشه کرده است

تصویر زینب مانده در قاب قیامش

طوفان وزیده... چادرش بر باد رفته است...

افتاده آتش آه، بر جان خیامش

در انتظارم یک نفر یک روز از راه

شاید بیاید تا بگیرد انتقامش


سید مسیح شاهچراغی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 167 شنبه 12 فروردین 1391 نظرات (0)

آن که با خلقت تو هر چه که بود آورده

جبرئیلش به سجود تو سجود آورده

نه... غلط گفتم از آغاز خدا با نورت

نه فقط آن چه که بود، آن چه نبود آورده

سر سجادۀ شب، ماه شب اول ماه

سر تعظیم به پیش تو فرود آورده

باد از خاک سر کوی تو سوغات سفر

یک بغل رایحه عنبر و عود آورده

مادر آب تویی و پدر خاک علی

آب و خاکی که گلم را به وجود آورده

چند قرنی ست که مضمون بلند عمرت

شاعران را به سرِ گفت و شنود آورده

هیزم آورد در خانۀ تو کینه ولی

آتش فاجعه را چشم حسود آورده

ای که هم رنگ بلالت شده دیوار حرم

چه بلایی به سرت آتش و دود آورده

آه... خورشید علی بادِ مخالف چندی ست

در حوالی رخت ابر کبود آورده

باعث سجده به دامان تو در علقمه شد

آن که بر فرق علمدار عمود آورده

محسن عرب خالقی

منبع : وبلاگ حرم شاه

محب العباس(ع) بازدید : 122 شنبه 12 فروردین 1391 نظرات (0)
یا علی دور از تو بر من هر چه شد در کوچه شد

ای دو صد لعنت به اعدا هر چه شد در کوچه شد

در میان کوچه قنفذ بود و ثانی بود و من

فاطمه افتاد از پا هر چه شد از کوچه شد

پیش فرزندم حسن، سیلی به رویم زد عدو

بر گل گلزار طاها، هر چه شد از کوچه شد

گاه گاهی گر به صورت، می گرفتم دست خود

نقش سیلی بود مولا، هر چه شد از کوچه شد

گر دعای دست با یک دست می خوانم مپرس

حل شود آخر معما، هر چه شد از کوچه شد


سید حسن خوشزاد

منبع : وبلاگ حرم شاه

تعداد صفحات : 4

درباره ما
Profile Pic
بیت الزهرا (س) در سال 1386 فعالیت های فرهنگی مذهبی خویش را آغاز نمود و با عنایات آن بانوی مکرم وبلاگی با این عنوان به نیت اشاعه فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت طراحی گردید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان رضایت شما از مطالب سایت ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 798
  • کل نظرات : 114
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 27
  • آی پی دیروز : 52
  • بازدید امروز : 477
  • باردید دیروز : 350
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,192
  • بازدید ماه : 4,685
  • بازدید سال : 20,124
  • بازدید کلی : 161,366