loading...
واحد فرهنگی هیئت متوسلین به حضرت زهرا (س)
محب العباس(ع) بازدید : 42 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

 

از نسیم سحری روح به جانم دادند

چشمی از خون جگر اشک فشانم دادند

 

تا شدم هم نفس محفل رندان سحر

لذت زمزمه و آه و فغانم دادند

 

باورم نیست که با این همه عصیان و قصور

ره به مهمانی ماه رمضانم دادند

 

بهترین وقت ملاقات خدایی است نماز

فیض دیدار به هنگام اذانم دادند

 

ضعف روزه ز تن ناقص من رخت ببست

بهر انجام عبادات توانم دادند

 

نام آقا نمک سفره ی افطار من است

کرم حضرت یار است که نانم دادند

 

هر چقدر دور شدم باز عطایم کردند

توبه بشکستم و هر بار زمانم دادند

 

ناسپاسی به سر نعمت حق باعث شد

که حواله به سرای دگرانم دادند

 

مانده بودم که کجا درد دل ابراز کنم

به کرم خانه ی ارباب مکانم دادند

 

به خدا آرزویی ندارم هیچ دیگر

حرم کرب و بلا را که نشانم دادند

 

دلم از روز ازل هست گرفتار حسین

به غلامی درش نام و نشانم دادند

 

در همان روز که هر کس ز کسی بگریزد

از تولای علی برگ امانم دادند

 

بخداوند قسم شور حسین می گیرم

روز محشر اگرم اذن بیانم دادند

 

احسان محسنی فر

محب العباس(ع) بازدید : 43 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

 

با لطف تو به منت باران نیاز نیست

دست طلب به سوی کریمان نیاز نیست

لب وا نکرده حاجت من را روا کنی

این جا به اشک و دیدۀ گریان نیاز نیست

با یک کرشمۀ تو جهان زیر و رو شود

چشم تو کافی است، به طوفان نیاز نیست

هر کس غلام تو شده، او شاه عالم است

با تو به تاج و تخت سلیمان نیاز نیست

در بند زلف تو دل من می شود اسیر

آن را که عاشق است به زندان نیاز نیست

لبخند تو دوای همه درد های من...

دیگر به نسخه های طبیبان نیاز نیست

من بی خبر شدم ز خودم در کنار تو

هوش از سرم پریده به نسیان نیاز نیست



حسین ایزدی

محب العباس(ع) بازدید : 50 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

 

یا عَظیمَ المَن! گناه آورده ام

غافر التَوب! اشتباه آورده ام

لا تُؤدِّبنی، خودم شرمنده ام

تازه قلبم را به راه آورده ام

عُدّتی فی کُربَتی! دلخسته ام

من جوانیِ تباه آورده ام

صاحِبی فی شِدّتی! من را مران

رو به سوی بار اله آورده ام

أینَ عَفوُک؟ أینَ سِترُک؟ یا جَمیل!

نامه ای غرق گناه آورده ام

قاضیُ الحاجات، خَیرُالحاکمین!

رو به ربِ دادخواه آورده ام

یا أنیسَ الذّاکرین و یا بَصیر!

اشک توبه از نگاه آورده ام

یا حَلیم و یا کَریم و یا غَفور!

خلوتی، تار و سیاه آورده ام

هارِبٌ مِنکَ إلَیکَ، یا اله!

من به سوی تو پناه آورده ام

وَاصرِف عَنی سَیّدی الأسواء، حفیظ!

وَاقضِ عَنَّ الدَین، آه آورده ام

یا غیاثَ المُستغیثین! ربّنا!

یک زبان عذر خواه آورده ام

لا تُخَیِّبنی، أنا العَبدُ الحُسین

گریه بر این پادشاه آورده ام





رضا تاجیک

محب العباس(ع) بازدید : 55 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

 

کو یک نفر که یاد دل خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت ما را بیان کند

من زیر بار معصیتم ضعف کرده ام
دستی کجاست تا مدد ناتوان کند

تب کردم از مرور گناهان کوچکم
کو آتشی که خجلت ما را نهان کند؟

ما بی سلیقه ایم، تو حاجات ما بخواه
ورنه گدا مطالبه ی آب و نان کند

آتش میاورید که اشکم مرا بسوخت
کار شرار نار تو آب روان کند

ما را مران ز خویش چرا که زمانه راند
حاشا که دوست کار زمین و زمان کند

چیزی نصیب تو نشود از عذاب من
ایزد کجا محاربه با استخوان کند

شبها مرا برای خودت انتخاب کن
فرصت مده که دیگری ام امتحان کند

درهم بخر که سخت گرفتار و در همیم
خوب است گرچه چشم تو ما را نشان کند

از تو بعید نیست رفیق گدا شوی
مرد کریم میل به مستضعفان کند

محرم نمی شود به مناجات نیمه شب
هرکس که رو به محفل نامحرمان کند

صبح قیامت از تو، به تو می برم پناه
آغوش تو مگر که مرا میهمان کند

با آفتاب روز جزا پاک می شود
هر کس که قهر از کرم آسمان کند


شاعر: محمد سهرابی

 

محب العباس(ع) بازدید : 40 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

 

السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما

ما به دنبال تو می گردیم و تو دنبال ما

ماه پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه گم

رویت این ماه یعنی نامه ی اعمال ما

خاصه این شب ها که ابر و باد و باران با من است

خاصه این شب ها که تعریفی ندارد حال ما

کاش در تقدیر ما باشد همه شب های قدر

کاش «حوّل حالنا»یی تر شود احوال ما

این سحرها در زلال ربّنا گم می شویم

این سحرها آسمان گم می شود در بال ما

ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم

ماه با پای خودش آمد به استقبال ما

گوشه ی چشمی به ما بنمای ای ابرو هلال


تا همه خورشید گردد روزی امسال ما




علیرضا قزوه

محب العباس(ع) بازدید : 52 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

 

عاشقان ماه خدا باز آمد

ماه قرآن و دعا  باز آمد

ماه توبه مه غفران مه نور

مه شوق و مه عشق و مه شور

ماه از خویش جدا گردیدن

ماه واصل به خدا گردیدن

ماه قدری که بود قدرش گم

ماه میلاد امامُ دوّم

ماه مهمانی حیّ ازلی

ماه سر مستی عشّاق علی

ماه تسبیح سرودن بر لب

ماه بیدار دلان در دل شب

ماه از اشک درون را شستن

خویش گم کرده خدا را جستن

ماه سر تا به قدم ذکر شدن

روشن از روشنی فکر شدن

به چه خوش گفت رسول منّان

جمعۀ آخر ماه شعبان

که مه حق به شما رو آورد

رحمت و فیض ز هر سو آورد

بَه چه ماهی که برای امّت

رحمت و مغفرفت است و برکت

کرد با منطق شیرین تشریح

که نفس هاست در این مه تسبیح

صومتان هست سعادت این ماه

نومتان نیز عبادت این ماه

تشنه و گرسنه گشتید اگر

یاد آرید ز روز محشر

ای پیمبر که به وصفت لولاک

آمده از طرف ایزد پاک

امّتت گاهِ عطش کلّ یوم

خاصّه در گرمی روز مه صوم

اشک بر چهره فشاند ز دو عین

لیک یاد لب عطشان حسین

آنکه هنگام ملاقات خدا

با لب تشنه سرش گشت جدا

او که جبریل سرشک افشانده

داستان عطشش را خوانده

او که در خواهش یک جرعۀ آب

خصم با سنگ ورا داد جواب

او که طفلش ز عطش پر می زد

چنگ بر دامن مادر می زد

چون بریدند سر از پیکر او

گشت از خیمه برون دختر او

دور گردید ز خیل زن ها

گشت گم در دل صحرا تنها

ظالمی یافت ورا سر گردان

گفت هستی ز چه در آه و فغان

گفت ای شیخ تو خود ساز بیان

خوانده ای هیچ به عمرت قرآن ؟

گفت خواندم چه بسا قرآن را

بارها ختم نمودم آن را

گفت این آیه تو را خورده به چشم

با یتیمان نستیزند به خشم

من یتیمم که در این صحرایم

دختر فاطمه ی زهرایم

اشکم از خون جگر آغشتند

پدرم را لب عطشان کشتند

گفت از من چه تمنّا داری

کین چنین شیون و غوغا داری

گفت روزم شده مانند شبم

کز عطش آمده جانم به لبم

داد آن سنگ دل آخر به شتاب

آن جگر سوخته را جامی آب

آب بگرفت ولی با آن حال

رفت با گریه به سوی گودال

ریخت از دیده بسی خون جگر

گفت با دیدۀ گریان به پدر

کی پدر بهر تو آب آوردم

بلکه از دیده گلاب آوردم

تو که صد چاک به خاک افتادی

با لب تشنه چرا جان دادی

نبود تاب شنفتن میثم

لب فرو بند ز گفتن میثم

غلامرضا سازگار

محب العباس(ع) بازدید : 58 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

 

هیچ کسی بار بَدم رو نخریده آخدا

تو فقط مشتریشی ، اونم ندیده آخدا

می دونم دلت نمیاد دوباره ضرر بدم

یه جا ، با هم می خری؛ کال و رسیده آخدا

توی ِ زندگیم نشد به در بسته بخورم

اسم پاکت واسه قفل غم، کلیده آخدا

می خوام امشب مث ِ اون چوپونه درد ِدل کنم

اون که از آدم خوبا طعنه شنیده آخدا

می زنی بیا بزن؛ صاحب بنده تی ولی

چی گیرت میاد از این رنگ پریده آخدا !؟

مُشتی پوست و استخوون دیگه جهنم نداره

درخور قهر تو نیستش این تکیده آخدا

کی می خوای اسم منُ از تو بَدا خط بزنی ؟

نوبتم کی میشه ؟ وقتش نرسیده آخدا !؟

روتُ برنگردون ازمن ، نگو منت نکشم

دل شکستن از شما خیلی بعیده آخدا

کاری کن تا که سری توی ِ سرا در بیارم

قسمت میدم به اون سر بریده آخدا

!نکنه داری در ِ بهشتُ روم وا می کنی

عطر سیب تازه ای اینجا پیچیده آخدا

شاعر: وحيد قاسمي

محب العباس(ع) بازدید : 38 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

 

باور نمی کنم که مرا هم خریده ای

آخر مگر ز عبد فراری چه دیده ای

لایق نبوده ام بنشینم کنار تو

با لطف خود مرا به حضورت کشیده ای

هرگز به روی من نزدی عبد عاصی ام

اصلاً نگفته ای که تو پرده دریده ای

با این همه گناه و خطایی که داشتم

هرگز ندیده ام ز گدایت بُریده ای

گفتم دگر ز چشم تو افتادم ای خدا

امّا هنوز در بر من آرمیده ای

من بی توجّهی به تو کردم ولی مُدام

ناز مرا به خاطر زهرا کشیده ای

ماه مبارک است و دلم شد سرای تو

از روح خود دوباره به جسمم دمیده ای

شرم از عذاب نوکر زهرا نموده ای

گفتی بیا که نوکر قامت خمیده ای

وقتی میان کوچه زمین خورد مادرم

آنجا صدای ناله ی او را شنیده ای

 

شاعر: محمد فردوسی

 

محب العباس(ع) بازدید : 37 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

 

مانده در درد و رنج... درمانده

با دلی پرگناه آمده ام

این منم ؛ بنده ای خطاکارم

خسته و روسیاه آمده ام

**

 این منم آنکه بعد مدت ها

عقل او یادی از جنون کرده

نوکری بد که با گناهانش

قلب ارباب خویش خون کرده

**

 داد و فریاد میزنم اینجا

تا که شاید توجهت را جلب

بس که کردم گناه آخرسر...

...اندک اندک شدم قسی القلب

**

سفره گسترده و برای من

لقمه ای از کرم نمی آید

اشک من توی چشم زندانی ست

در دعا گریه ام نمی آید

**

سائلان را ز خانه رد کردن

تو خودت گفته ای که ننگین است

دست من سوی تو دراز شده

ما گدائیم، شغلمان این است

**

هرچه کردی گناه بود ای دل!

گاه با نیت ثواب اما...

آبرویم چو آب از کف رفت

خانه ات... خانه ات خراب اما...

**

 من کبوتر ... سپید.... زاده شدم

که مرا غرق در سیاهی کرد

مهربان! با تمام این اوصاف

با من خسته دل چه خواهی کرد؟

 
شاعر: پیمان طالبی

 

محب العباس(ع) بازدید : 58 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

 

رمضان آمد و من آمده ام

باز هم قید خودم را زده ام

 

راه گم کرده ترین بنده منم

پیش چشمان تو شرمنده منم

 

میزبانی و منم مهمانت

لقمه ای اشک بده از خانت

 

رمضان آمده با طعم دعا

سفره انداخته اند در همه جا

 

سر این خوان همه نوع آدم هست

شاه اگر هست گدایی هم هست

 

عمر یک سال جلوتر رفته

از خودم حوصله ام سرفته

 

یازده ماه گناه آلودم

من همانم که همیشه بودم

 

چشم، حقّ بدنم را خورده

هر کسی خواست دلم را برده

 

خو گرفته است به بن بست خودم

طاقتم طاق شد از دست خودم

 

سالها در تن خود گم شده ام

تاجر سفره ی گندم شده ام

 

لحظه هایم به تجارت رفته

از کفم این همه فرصت رفته

 

مددی من به خودم برگردم

جان بگیرم به تنم برگردم

 

روسیاهم  خدایا چه کنم ؟

بی پناهم خدایا چه کنم؟

 

من بدم شاه ولی بد نکند

پشت در آمده  را رد نکند

 

شاعر: مهدی رحیمی

محب العباس(ع) بازدید : 53 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

 

خورشید پشت ابر! نشانی به ما بده

ای ماه! مژده رمضانی به ما بده


مثل نسیم صبح از اینجا گذر کن و

باد صبای مشک فشانی به ما بده


بی کس تر از همیشه رساندیم خویش را

آواره ایم... جا و مکانی به ما بده


از بس که در پی همه غیر از تو بوده ایم

از پا نشسته ایم... توانی به ما بده


از سفره ای که وقت سحر پهن می کنی

مانده غذا و خورده ی نانی به ما بده


"با روضه حسین نفس تازه می کنیم"

روضه بخوان دوباره و جانی به ما بده

شاعر: محمد بياباني

محب العباس(ع) بازدید : 45 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

 

گرچه من پشت درم، راه ندي حق داري
گرچه من دربدرم، راه ندي حق داري

بسكه من اين در و آن در زده ام حالا كه
خورده اينجا گذرم، راه ندي حق داري

همه جا پرسه زدم غير در خانه ی تو
حال بشكسته پرم، راه ندي حق داري

از رفيقان شهيدم به خدا جاماندم
حال كه يك نفرم، راه ندي حق داري

گرچه بر سفره تو شاه و گدا مهمانند
بسكه من خيره سرم، راه ندي حق داري

بس كه تو شاهد عصيان مني امشب كه
من گداي سحرم، راه ندي حق داري

به اميدم كه كسي باز شفاعت  بكند
طفل شش ماهه مگر باز وساطت بكند



محمود قاسمي

محب العباس(ع) بازدید : 55 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

 

لحظه ها میل بندگی دارند

وقت  ادعیه خوانی دل شد

چشم را باید  اشک پاشی کرد

وقت خانه تکانی دل شد

**

حال و روز زمین چه دیدنی است

آسمان رخت نو به تن کرده است

سالروز تولد ماه است

چقدر شب ستاره آورده است

**

رد پای فرشته ها روی

جانماز زمین شکوفا شد

همه دل تنگ این هوا بودند

غنچه ی سـبز ربنا وا شد

**

بزم عشقی خدا به پا کرده است

همه دعوت شدند و مهمانند

خوش نشینان  سفره ی افطار

ریزه خوار بهار قرآنند

**

در همین  لحظه های نورانی

باری از دوش یک نفر بردار

روزه داری فقط نخوردن نیست

چون علی کیسه ی سحر بردار

 

صابر خراسانی

محب العباس(ع) بازدید : 52 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)



 

من را هميشه خواندي و نشناختم تو را

از غصه ها رهاندي و نشناختم تو را

 

اين بنده‌ی اسير معاصي و نفس را

از درگهت نراندي و نشناختم تو را

 

بی یاد تو گذشت همه عمر من ولی

با من هميشه ماندي و نشناختم تو را

 

بر خان رحمت و کرم و استجابتت

عمري مرا نشاندي و نشناختم تو را

 

شب هاي جمعه تو نمک اشک و روضه را

بر جان من چشاندي و نشناختم تو را

 

با رأفت و بزرگي و آقائيت مرا

تا کربلا رساندي و نشناختم تو را

 

یوسف رحیمی

محب العباس(ع) بازدید : 46 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

 



 

بگذارید بر احوال خودم گریه کنم

بر سیه کاری اعمال خودم گریه کنم

 

فعل و قولم همه بی مورد و مردود بود

جای آنست بر افعال خودم گریه کنم

 

تا شبی پنجره رحمت حق باز شود

هر سحر بر بدی حال خودم گریه کنم

 

ذره ای خوب و بد ای وای عقوبت دارد

به " فمن یعمل مثقال " خودم گریه کنم

 

نیست تقصیر کسی آیینه ام تار شده

جلوه گر نیست بر اهمال خودم گریه کنم

 

راه دل گم شد و پیدا نشد آن گمشده ام

ره دهیدم که به اضلال خودم گریه کنم

 

من پرستوی حرم بودم و دور افتادم

تا به بشکسته پر و بال خودم گریه کنم

 

کاروان رفت به پا بوسی حق بگذارید

منکه جا مانده امیال خودم گریه کنم

 

قرعه افتاد که من از شهدا جا ماندم

سخت بر این دل بد فال خودم گریه ککنم

 

نشدم معتکف خیمه نورانی یار

بر سیه بختی اقبال خودم گریه کنم

 

مددی تا به غریبی نگارم نالم

همتی تا که بر احوال خودم گریه کنم

 

سید محمد میرهاشمی

محب العباس(ع) بازدید : 66 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

 

 یا سر سجاده در محراب دستم را بگیر
یا بیا و لحظه ای در خواب دستم را بگیر
 
کوچه تاریک است و راه خانه را گم کرده ام
در سیاهیهای بی مهتاب دستم را بگیر
 
زندگی دارد مرا می بلعد اما چاره نیست
غرق خواهم شد در این گرداب دستم را بگیر
 
ماهی ام ، تنگ بلورم بار دیگر هم شکست
باز هم با کاسه ای پر آب دستم را بگیر
 
بچه بودم خوب یادم هست یک شب روضه را
پیر مردی داد زد ارباب دستم را بگیر
 
نذر کردم اصفهان تا سامرا این ذکر را
مرد پنهان در دل سرداب دستم را بگیر
 
دست هرکس را گرفتن دارد آدابی ولی
عاشقت هستم تو بی آداب دستم را بگیر

 

محب العباس(ع) بازدید : 57 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

 

 الهی بنده ای شرمنده ام من

تورا شرمنده اما بنده ام من

از آن لطفی کزآن بندگان است

کمی هم سهم ما شرمندگان است

که آب شرم اگر از دیده جاریست

صفای بندگی در شرمساریست

 

الهی بنده ات را بنده تر کن

من شرمنده را شرمنده تر کن

اگر رسوای درگاه توام من

وگر مغضوب هر آه توام من

کرم بنما و از این بنده بگذر

زحال زار این شرمنده بگذر

 

الهی درد من درد جنون است

چنان دردی که دل زان غرق خون است

اگر مجنونم ای مولا غمی نیست

که هستی خود رهاورد جنون است

مرا چون با شقایق عالمی بود

به چشمم هر دو عالم لاله گون است

اگرخم شد سر آلاله از عشق

سرماهم ز شرمت واژگون است

 

محب العباس(ع) بازدید : 68 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

 

به مناسبت ولادت حضرت رقیه (س)

الحق ملیکه ی همه عالم رقیه است

الحق دلیل ریزش اشکم رقیه است

زمزم نشد درست ز پاهای اسمعیل

با من بگو که خالق زمزم رقیه است

قدش خمیده شد که شود استوار دین

آنکه نمود قد یزید، خم رقیه است

در خیمه ی تو از کرم تو شدم اصیل

اصل اصیل نیت اصلم رقیه است

این یک نظر بود نظرم هست محترم

در بین بچه های تو اعلم رقیه است



سروده جعفر ابوالفتحی

 

محب العباس(ع) بازدید : 80 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

 

در شهادت حضرت رقیه (س)

بنویس بابایش لبانش صد ترک داشت

انگار در دل چند غصه از فدک داشت

تنها سه سال از عمر این دختر گذشته

بنویس آیا طفل بی بابا کتک داشت

هی بوسه می زد بر لبان سرخ بابا

از بسکه بوسه بر لبان او نمک داشت

سر را چگونه با چنین وضعی کند پاک

از عمه ی خود انتظار یک کمک داشت

با معجرش خون لبان را پاک بنمود

اما لبان سرخ بابایش ترک داشت



سروده جعفر ابوالفتحی

 

محب العباس(ع) بازدید : 69 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

 

مدح امیرالمومنین (ع)

سائل کجا کجا شه اکرام حیدر است

عارف کجا کجا که علی حوض کوثر است

الله اکبر من عاشق فقط علی است

حیدر فقط به معنی الله اکبر است

خاک ره گدای علی می شوم ز عشق

زیرا گدای کوی علی از همه سر است

با ذکر یا علی به خدا مست می شوم

بهتر ز ذکر نام علی نام مادر است

ذکر لبم به وقت تولد علی شد و

وقت ممات هم بخدا ذکر آخر است

هر کس که مس شده دلش اینبار بشنود

دست علی فقط بخداوند زرگر است



سروده جعفر ابوالفتحی

 

محب العباس(ع) بازدید : 53 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

 

مدح امیرالمومنین (ع)

من ز عشق مرتضی دم می زنم

شعله بر کفار عالم می زنم

می گساری می کنم با جام عشق

طعنه ها بر آب زمزم می زنم

عشرت من بردن نام علیست

چنگ بر دامان میثم می زنم

عزت من در دوعالم این بود

دیگ نذری ورا هم می زنم

هر که شد منکر ولای مرتضی

بر دهانش مشت محکم می زنم

 

سروده جعفر ابوالفتحی

 

محب العباس(ع) بازدید : 74 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

 

مناجات با امام زمان عج



با تو راه عشق ناهموار نیست

با کریمان کارها دشوار نیست

شک به سالم بودن دل میکنم

چون ز داغ عشق تو بیمار نیست

پس چه خیری در من سینه زن است

سینه کوبت صبح ها بیدار نیست

پشت تو خالی شده از خوبها

پشت تو نیم متر هم دیوار نیست

رفت و آمد با همه دارم عزیز

قلب من از غیر تو بیزار نیست

جبر و منطق پیش تو زانو زده

پیش من یکدانه هم پرگار نیست

بهر این دل صافکاری لازم است

نوکر تو خوب و خوش کردار نیست



سروده جعفر ابوالفتحی

 

محب العباس(ع) بازدید : 59 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

 

گریه...

کار و بار و بساط ما گریه است

بهترین راه تا خدا گریه است

پیش خالق عجب بها دارد

سجده ای که همیشه با گریه است

بهترین کار چند تا عاشق

پیش یک گنبد طلا گریه است

در کنار کریم های شهر

اولین شغل یک گدا گریه است

هر شب جمعه کار مادرمان

در حرم های کربلا گریه است

تا سه دفعه حسین می گویی

حالت چشم شیعه ها گریه است

گریه ی ما چه ارزشی دارد؟

گریه ی مادر شما گریه است


سروده جعفر ابوالفتحی

محب العباس(ع) بازدید : 69 دوشنبه 13 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 ای جان جهان جان، محمّد (ص
با نام خدا بخوان محمّد (ص
ای باعث ممکنات اقراء
ای خواجه ی کائنات اقراء
ای قدر و جلالتت مبارک
فرمان رسالتت مبارک
ای رشته ی نّه فلک به چنگت
تا چند مکان به تخته سنگت
تو پیک مقدّس نجاتی
تو روح حیات را حیاتی
ای دُرّ یتیم و باب خلقت
ای سینه ی تو کتاب خلقت
ای گمشده آفتاب، احمد
امشب زحرا بتاب، احمد
ای در کنفت جهان هستی
آغازگر خدا پرستی
برخیز و به سوی کعبه کن رو
تا بشنوی از بتان هوالهُو
این غار که با تو کرده عادت
دارد به نبوّتت شهادت
این سنگ که بر رویش نشستی
فریاد زند پیمبر استی
ای کعبه ی کعبه دلبری کن
برخیز و پیام آوری کن
با نام خدای حیّ سرمد
بگشای زبان بخوان محمّد (ص)
کو از علق آدم آفریده
کُن گفته و عالم آفریده
ای وادی مکّه احمد است این
ای غار حرا محمّد است این
این تخته ی سنگ های غارند
کاوای شهادتین دارند
ای مردم مکّه حق پرستی
تا چند به خواب جهل و مستی
تا چند بشر زمعرفت دور
تا چند حکومت زر و زور
این کعبه که گِرد آن نشستید
این لات و هبل که می پرستید
دارند به لب ندای تهلیل
از ختم رسل کنند تجلیل
هر سنگ و درخت با محمّد
فریاد زنند یا محمّد
آیین تو تا ابد جهانی است
دین تو هماره جاودانی است
منجیّ بشر به بانگ تکبیر
از کوه حرا شده سرازیر
انوار نبوّتش زند برق
هستی شده در فروغ او غرق
دریاب خدیجه، شوهرت را
تبریک بگو پیمبرت را
این نور نبوّت است بشتاب
خورشید اخوّت است بشتاب
روزی که بشر در آب و گل بود
این نور هماره مشتعل بود
در خلوت دوست منجلی بود
حق بود و محمّد و علی بود
سوگند به عصمت محمّد
احمد علی و علی است احمد
سیر خط سرخ نور کردند
تا عمق زمان عبور کردند
از سنّ علی گذشته ده سال
افتاده رسول را به دنبال
دو شمس نبوّت و ولایت
دو محور عالم هدایت
او هستی و هستی آفرینش
این نفس نفیس و جانشینش
او بر همه تفلحُوا بیانش
این سوره ی مؤمنون به شانش
دو آیت حق دو یار نستوه
گویی دو محمّد آید از کوه
از جانب ذات حیّ دادار
هنگام نزول وحی در غار
احمد که زوحی منجلی بود
در محضر او فقط علی بود
در صورت هم خدای دیدند
آوازه ی وحی را شنیدند
ای عبد مطیع حیّ سرمد
ای پیرو مکتب محمّد
از خطّ علی مباش بیرون
موسی نشود بدون هارون
یک طایفه یارِ یارِ یارند
یک سلسله یارِ یارِ غارند
من عاشق روی یارِ یارم
کاری نبود به یارِ غارم
حیدر درِ باز شهر علم است
گنجینه ی راز شهرِ علم است
بر غیر خدا سجود ممنوع
بی اذن علی ورود ممنوع
از جانب در به شهر رو آر
دزد است که می رود زدیوار
ما مؤمن و تابع امیریم
ما پیرو بعثت و غدیریم
داریم به کف زمام عزّت
از ظهر غدیر و صبح بعثت
دین مهر امیرمؤمنین است
والله علی تمام دین است
روزی که هنوز ما نبودیم
لبریز زمهر دوست بودیم
در محضر مصطفی رسیدیم
«الحقُّ مع علی» شنیدیم
ای رشته عالمت در انگشت
ای مهر و مهت هماره در مشت
ای خواجه ی کائنات، احمد
ای خاتم انبیا، محمّد
گردیده هزار و چارصد سال
حق تو و عترت تو پامال
مارانِ درون آستینت
بودند هماره در کمینت
برگرد سقیفه ها خزیدند
تا پیکر عدل را گَزیدند
بستند به سوی حرف حق گوش
کردند غدیر را فراموش
در بین تمام انجمن ها
هارون تو شد غریب و تنها
با توطئه ای که گشت آغاز
بر خلق، درِ نفاق شد باز
زین توطئه ظلکم ها به حق شد
تا مصحف دین ورق ورق شد
ماندند غریب تا قیامت
قرآن و ولایت و امامت
ای گمشده یک هزار بازآ
از غار حرا دوباره بازآ
با امّت خود بگو ولی کیست
فریاد بزن بگو علی کیست
یکبار دگر بگو به امّت
قرآن نشود جدا زعترت
اسلام و علی، کتاب و عترت
هر چار یکی است در حقیقت
سوگند به والضّحی و والطّور
سوگند به نور و سوره ی نور
سوگند به آفتاب رخشان
سوگند به ماه نور افشان
سوگند به سرِّ هفت حامیم
سوگند به عادیات و تحریم
سوگند به سوره ی محمّد (ص
سوگند به ایلیا و احمد
سوگند به بیت و اعتبارش
سوگند به رکن مستجارش
سوگند به کعبه و خلیلش
سوگند به وحی و جبرئیلش
تا هست خدا و خلقت او
ماییم و رسول و عترت او
شیعه همه عزّت و جلالش
قرآن و محمّد است و آلش
در پیروی از کتاب و عترت
یک نور بود غدیر و بعثت
ما پیرو بعثت و غدیریم
جز دامن مرتضی نگیریم
داریم سه محور هدایت
قرآن و نبوّت و ولایت
«میثم» به خدای حیّ منان
قرآن علی و علی است قرآن
غلامرضا سازگار

محب العباس(ع) بازدید : 49 دوشنبه 13 خرداد 1392 نظرات (0)

 

ای خضر حیات جان، محمّد (صلی الله علیه و آله
با نام خدا بخوان، محمّد (صلی الله علیه و آله)
ای مشعل نور تیره گی سوز
ای آیت روشنی بر افروز
روز همه شام تار تا کی
خورشید، درون غار تا کی؟
ای خاتم انبیا محمّد (صلی الله علیه و آله)
از غار برون بیا، محمّد (صلی الله علیه و آله)
در کلّ وجود رهبری کن
بر عرش کمال محوری کن
ای گمشدۀ تمام خلقت
خورشید بلند بام خلقت
از رخ بفکن حجاب، امشب
بر قلب بشر بتاب، امشب
پایان شب سیه رسیده
خورشید نبوّتت دمیده
بر خیز و بیار بهر هستی
توحید به جای بت پرستی
ای نور خدا ز تو نمایان
بر خیز و بجنگ با خدایان
هنگام قیام تو است بر خیز
بتخانۀ دهر را فرو ریز
تا حشر به جز تو رهبری نیست
بعد از تو دگر پیمبری نیست
ای مکّه ببال، احمد آمد
از غار حرا محمّد (صلی الله علیه و آله) آمد
بت ها ز چه رو خموش خفتید
ای لات و هبل به سجده افتید
ای هجر، حَجَر، مقام، زمزم
ای آدم، ای تمام عالم
اعلام کنید شرک و مستی
تبدیل شده به حق پرستی
تا چند صنم، صمد پرستید
آحاد جهان احد پرستید
بت ها همگان خدا پرستید
از جام هوالجلیل مستند
کوه و در و دشت محو هویند
مشغول به ذکر حمد اویند
ما آدمیان چرا خموشیم؟
با آنکه زبان و چشم و گوشیم
ای خفته به خواب جهل، برخیز
در بعثت احمدی برانگیز
برخیز که بت گری سرآمد
از سوی خدا پیمبر آمد
رخشنده تر از هزار خورشید
خورشید محمّدی درخشید
این ساقی گلبن حیات است
این سیّد کلّ کاینات است
این جلوه کبریاست آری
این خاتم انبیاست آری
این است محمّدی که گفتید
وصفش ز پیمبران شنفتند
فتح درِ رحمت آمد امشب
پیغمبر رحمت آمد امشب
اعلام شده سیادت ما
در بعثت او ولادت ما
ای روی تو شمع آفرینش
ای سیّد جمع آفرینش
ای کلّ پیمبران بشریت
روح ملکوتیان اسیرت
مه شیفتۀ شب ظهورت
خورشید گدای بیت نورت
دارد به تو افتخار کعبه
پروانۀ تو هزار کعبه
پوشیده ز حسن خُلق جوشن
لبخند زده به سنگ دشمن
گفتار تو سر بسر کرامت
قرآن تو نور تا قیامت
جنّ و ملکت دو عبد پا بست
خورشید و مهت دو گوی در دست
تو از همه انبیا سر استی
تا هست خدا پیمبر استی
بازآ و به خلق سروری کن
پیغامبرا پیمبری کن
با رایت سرمدی برافروز
اسلام محمّدی بیاموز
بازآ که به طول یک هزاره
اسلام شده هزار پاره
رقص و طرب و قمار و مستی
بگرفته ره خدا پرستی
ای صاحب راستین اسلام
عیسای مسیح دین اسلام
اسلام به تو نیاز دارد
این رشته سر دراز دارد
کن زنده دوباره نهضتت را
دریاب کتاب و عترتت را
تا کی به کتاب تو اهانت
تا چند به عترتت خیانت
خون شهدا دهد گواهی
از غربت مکتب الهی
این پنجۀ دشمنان دین است
کآلوده به خون مسلمین است
ما پیرو خطّ اهلبیتیم
سلمان و ابوذر و کمیلیم
داریم سه پرتو هدایت
تو حیدر و نبوّت و ولایت
با مهر علی خدا پرستیم
عهدی است که در غدیر بستیم
ما زادۀ بعثت و غدیریم
کی خطّ سقیفه می پذیریم
تا چشم به این جهان گشودیم
آهنگ علی علی سرودیم
نا شسته دهان ز شیر مادر
دادند به ما شراب کوثر
ما و علی و محبّت او
سر مست ولایتیم یا هو
ما شیعۀ چارده کتابیم
خاک قدم ابو ترابیم
خطّ نبویست مکتب ما
اسلام علی است مذهب ما
اسلام علی کمال دین است
مجد و شرف و جلال دین است
اسلام علی است عدل گستر
اسلام علی است شیعه پرور
شیعه گل باغ اهلبیت است
نوری زچراغ اهلبیت است
شیعه به کمان عدل تیر است
شیعه به کُنام عشق شیر است
شیعه است که چهره کرده نیلی
گفته است علی و خورده سیلی
شیعه است که داشته به عالم
مقداد و رُشید و حُجر و میثم
شیعه است که آبرو به خون داد
هفتاد و دو ماه لاله گون داد
شیعه است که با درون بی تاب
لب تشنه برون شد از یم آب
شیعه است که غافل از خدا نیست
شیعه است که از علی جدا نیست
شیعه است شهید تیغ در مشت
بوده زرهش همیشه بی پشت
شیعه چو علی امیر دارد
هم بعثت و هم غدیر دارد
«میثم» بنویس هست تا حق
حق با علی و علی است با حق
  -----------------------------------------------------
غلامرضا سازگار

 

محب العباس(ع) بازدید : 59 دوشنبه 13 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 امشب دلم از عالم اسرار خبر یافت
شد بی خبر از خویش و ز دلدار خبر یافت
از گمشدۀ خویش دگر بار خبر یافت
در دشت کویر از گُل بی خار خبر یافت
وز مهر فروزان به شب تار خبر یافت
در غار حرا پر زد و از یار خبر یافت
صحرای کویر آمده گلزار نبوّت
امشب شده ام غرق در انوار نبوّت
تنزیل ملایک به زمین باد مبارک
تهلیل به جبریل امین باد مبارک
تسبیح خداوند مبین باد مبارک
رحمت زیسار و ز یمین باد مبارک
بر اهل یقین نور یقین باد مبارک
بر ختم رسل رایت دین باد مبارک
بت ها همه اقرار به توحید نمودند
یکباره لب خویش به تکبیر گشودند
ای شهر خدا این همه تمجید مبارک
ای ظلمت شب پرتو خورشید مبارک
ای مکّه به خاکت گل امّید مبارک
ای کودک در گور نهان عید مبارک
ای غار حرا جلوۀ توحید مبارک
انوار خدا در تو درخشید مبارک
ای دّر یتیم از صدفت جلوه گری کن
بیرون شو و ابناء بشر را پدری کن
این نغمۀ وحی است به پا خیز محمّد (صلی الله علیه و آله)
تا چند بود تیغ ستم تیز محمّد (صلی الله علیه و آله)
از خون شده جام همه لبریز محمّد (صلی الله علیه و آله)
برخیز و برافروز و برانگیز محمّد (صلی الله علیه و آله)
بت های حرم را تو فرو ریز محمّد (صلی الله علیه و آله)
تو با حق و حق با تو بود نیز محمّد (صلی الله علیه و آله)
از جانب ما منجی ابناء بشر باش
بارید اگر سنگ تو با خنده سپر باش
تو با سخن زندۀ خود مصحف نوری
تو صبح امید همه را شمس ظهوری
تو رهبر جنّ و ملک و آدم و حوری
تو در دل تاریکی غم برق سروری
تو منجی هر دخترک زنده به گوری
تو ریشه کن ظلم و فساد و زر و زوری
فریاد برآور که بشیریّ و نذیری
تا حشر رسولی و سراجّی و منیری
پیغامبران دست به دامان تو بودند
در بین کتب پیرو قرآن تو بودند
گمگشتۀ صحرا و بیابان تو بودند
گلهای خدا بوی گلستان تو بودند
پیش از تو همه در خط فرمان تو بودند
آری همه شاگرد دبستان تو بودند
پیش از گِل آدم گُل این باغ تو بودی
تعلیم ده بلبل این باغ تو بودی
تا چند خرد بسته به زنجیر جهالت
تا چند بشر دستخوش کفر و ضلالت
تا کی گذرد عمر خلایق به بطالت
تا چند زند پست ترین، لاف جلالت
تا چند شود طعمۀ بیداد، عدالت
ای بر سرت از جانب حق تاج رسالت
شب رو به زوال است و سحر منتظر تو است
از غار برون آ که بشر منتظر تو است
ای مکتب توحیدِ تو تا حشر سر افراز
ای روح خرد بر سر کوی تو به پرواز
ای کرده خدا حکم نبوّت به تو ابراز
دین و سخن و حکم و کتابت همه اعجاز
آیین تو در کلّ ملل هست بشر ساز
اسلام تو با آیه اقراء شده آغاز
جز تو نتواند نتواند نتواند
از جهل بشر را برهاند برهاند
ای ختم رسل باز نگر امّت خود را
پا مال قلم ها بنگر حرمت خود را
دادند زکف امّت تو وحدت خود را
مظلوم تر از پیش ببین عترت خود را
نادیده گرفتند بسی عزّت خود را
کردند فراموش همه قدرت خود را
شیطان ز کمین گاه بر آورده سر امروز
بسته است به نابودی قرآن کمر امروز
برخیز و دعا کن که شب هجر سر آید
شاید سحری گردد و صبحی دگر آید
برخیز و دعا کن که بشیری ز درآید
از یوسف گمگشتۀ قرآن خبر آید
از دیدۀ شیعه همه خون جگر آید
کز قلب شب آن مهر فروزنده در آید
دین، علم، نبوّت، سه گرامی اثر تو است
این هر سه، کمالش به ظهور پسر تواست
مهدی است که تکمیل کند مکتب دین را
مهدی است که بخشد به بشر نور یقین را
مهدی است که آرد به جهان فتح مبین را
مهدی است که پر می کند از عدل زمین را
مهدی است که پیروز کند اهل یقین را
مهدی است که کوبد سر شیطان لعین را
از بعثت پیغمبر، تا نهضت مهدی
بوده همه جا صحبت، از دولت مهدی
شیعه است که در موج بلا زندۀ مهدی است
شیعه است که پوینده و پایندۀ مهدی است
شیعه است که پیدا به لبش خندۀ مهدی است
شیعه است که فریاد خروشندۀ مهدی است
شیعه است که جان بر کف و رزمندۀ مهدی است
شیعه گلی از گلشن فرخندۀ مهدی است
«میثم» که بود منتظر روز ظهورش
باشد که شود قسمت او فیض حضورش


غلامرضا سازگار

 

محب العباس(ع) بازدید : 62 یکشنبه 12 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 پيامبر صلی الله علیه و آله : إنَّ اللّه َ طَيِّبٌ يُحِبُّ الطِّيبَ ، نَظيفٌ يُحِبُّ النِّظافَةَ ؛ 

پيامبر صلی الله علیه و آله :خداوند پاك است و پاكى را دوست دارد ؛ پاكيزه است و پاكيزگى را دوست دارد .

محب العباس(ع) بازدید : 60 یکشنبه 12 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 پيامبر صلی الله علیه و آله : لاتُحرِقُوا النَّخلَ و لاتُغرِقوهُ بِالماءِ و لاتَقطَعُوا شَجَرَةً مُثمِرَةً و لاتُحرِقُوا زَرعا لأِنَّكُم لاتَدرونَ لَعَلَّكُم تَحتاجُونَ إلَيهِ ؛ 

پيامبر صلی الله علیه و آله :نخل را نسوزانيد و آن را در آب غرق نكنيد . درخت بارور را قطع نكنيد و زراعت را به آتش نكشيد ؛ زيرا شما نمى دانيد ، شايد در آينده به آن نيازمند شويد .

محب العباس(ع) بازدید : 59 یکشنبه 12 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 پيامبر صلی الله علیه و آله : النَّظَرُ في ثَلاثَةِ أشياءٍ عِبادَةٌ : النَّظَرُ فِي وَجهِ الوالِدَينِ و فِي المُصحَفِ و فِي البَحرِ ؛ 

پيامبر صلی الله علیه و آله :نگاه كردن به سه چيز عبادت است : به صورت پدر و مادر ، به قرآن و به دريا .

محب العباس(ع) بازدید : 52 یکشنبه 12 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 پيامبر صلی الله علیه و آله : سَتَكونَ فِي هذِهِ الاُمَّةِ قَومٌ يَعتَدونَ فِي الطَّهُورِ ؛ 

پيامبر صلی الله علیه و آله :به زودى در اين امّت گروهى پديد خواهند آمد كه در استفاده از پاك كننده ها زياده روى مى كنند .

محب العباس(ع) بازدید : 87 شنبه 11 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 پيامبر صلی الله علیه و آله : الوُضوءُ بِمُدِّ و الغُسلُ بِصاعٍ و سَيَأتي أقوامٌ بَعدي يَستَقِلّونَ ذلِكَ فَاُولئكَ عَلى خِلافِ سُنَّتي ؛ 


پيامبر صلی الله علیه و آله :براى وضوء يك مُدّ (750 گرم) و براى غسل يك صاع (3 كيلو) آب بس است. پس از من گروهى مى آيند كه اين مقدار را كافى نمى دانند ؛ آنها برخلاف سنّت من هستند .

 

محب العباس(ع) بازدید : 43 شنبه 11 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 پيامبر صلی الله علیه و آله : فِي الوُضوءِ إسرافٌ و في كُلِّ شَى ءٍ إسرافٌ ؛ 



پيامبر صلی الله علیه و آله : در وضو نيز اسراف هست ؛ در هر چيزى اسراف وجود دارد .

 

محب العباس(ع) بازدید : 41 شنبه 11 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 پيامبر صلی الله علیه و آله : المُسلِمونَ شُرَكاءٌ في ثَلاثَ : فِي الماءِ و الكَلاَء وَ النَّارِ ؛ 

پيامبر صلی الله علیه و آله : مسلمانان در سه چيز شريك اند : آب ، مرتع ، آتش (مواد سوختى) .

محب العباس(ع) بازدید : 45 شنبه 11 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 پيامبر صلی الله علیه و آله : المُسلِمونَ شُرَكاءٌ في ثَلاثَ : فِي الماءِ و الكَلاَء وَ النَّارِ ؛ 

پيامبر صلی الله علیه و آله : مسلمانان در سه چيز شريك اند : آب ، مرتع ، آتش (مواد سوختى) .

محب العباس(ع) بازدید : 40 شنبه 11 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 پيامبر صلی الله علیه و آله : خَيرُ شَرابٍ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ الْماءُ ؛ 

پيامبر صلی الله علیه و آله : بهترين نوشيدنى در دنيا و آخرت آب است .

محب العباس(ع) بازدید : 55 شنبه 11 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 پيامبر صلی الله علیه و آله : فَنَيرِزُوا إن قَدَرتُم كُلَّ يَومٍ يَعني تَهادَوا و تَواصَلُوا فِي اللّه ِ ؛ 



پيامبر صلی الله علیه و آله :اگر مى توانيد هر روز را نوروز كنيد ؛ يعنى در راه خدا به يكديگر هديه بدهيد و با يكديگر پيوند داشته باشيد .

 

محب العباس(ع) بازدید : 58 جمعه 10 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 

 رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ لُقمانَ قالَ لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ، عَلَيكَ بِمَجالِسِ العُلَماءِ ، وَاستَمِع كَلامَ الحُكَماءِ ؛ فَإِنَّ اللّه َ يُحيِي القَلبَ المَيِّتَ بِنورِ الحِكمَةِ كَما يُحيِي الأَرضَ المَيتَةَ بِوابِلِ المَطَرِ . 


پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :لقمان به پسرش گفت: «اى پسرم! در مجالس دانشمندان حضور داشته باش، و سخنان حكيمان را بشنو؛ زيرا خداوند دلِ مرده را با نور حكمت ، زنده مى كند ؛ چنان كه زمينِ مرده را با آب باران حيات مى بخشد» .

 

محب العباس(ع) بازدید : 43 جمعه 10 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 25 امام كاظم عليه السلام : سُئِلَ الكاظِمُ عليه السلام: و أىُّ آيَةٍ أَعظَمُ فى كِتابِ
اللّه ِ؟ فَقالَ: بِسمِ اللّهِالرَّحمنِ الرَّحيمِ؛


از امام كاظم عليه السلام پرسيدند: كداميك از آيات كتاب خدا برتر و بزرگ تر است؟ فرمودند:

بسم اللّه الرحمن الرحيم.

 

محب العباس(ع) بازدید : 48 جمعه 10 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 امام كاظم عليه السلام : كانَ يُعرَفُ مَوضِعُ سُجُودِ أبي عَبدِاللّه ِ بِطيبِ رِيحِهِ ؛ 



امام كاظم عليه السلام :سجده گاه امام صادق عليه السلام از بوى خوش آن شناخته مى شد .

 

تعداد صفحات : 20

درباره ما
Profile Pic
بیت الزهرا (س) در سال 1386 فعالیت های فرهنگی مذهبی خویش را آغاز نمود و با عنایات آن بانوی مکرم وبلاگی با این عنوان به نیت اشاعه فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت طراحی گردید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان رضایت شما از مطالب سایت ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 798
  • کل نظرات : 114
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 28
  • آی پی دیروز : 52
  • بازدید امروز : 500
  • باردید دیروز : 350
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,215
  • بازدید ماه : 4,708
  • بازدید سال : 20,147
  • بازدید کلی : 161,389