loading...
واحد فرهنگی هیئت متوسلین به حضرت زهرا (س)
محب العباس(ع) بازدید : 149 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

با سوز مادرانه فقط گریه می کنی

هر شب به یک بهانه فقط گریه می کنی

یک شب ز درد سینه فقط آه می کشی

یک شب ز درد شانه فقط گریه می کنی

می ترسم این سه ساله ی تو کم بیاورد

وقتی میان خانه فقط گریه می کنی

حنانه ام به جان علی آب رفته ای

روزانه و شبانه فقط گریه می کنی

هنگام پخت نان که کمی از دل تنور

آتش کشد زبانه فقط گریه می کنی

من که ندیده ام که چگونه تو را زدند

از درد تازیانه فقط گریه می کنی

حرفی که با علی غریبت نمی زنی

آرام و مخفیانه فقط گریه می کنی

بعد از هزار سال تو بر غربت علی

بانوی بی نشانه فقط گریه می کنی


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 98 چهارشنبه 16 فروردین 1391 نظرات (0)

اسما بیا که با تو کمی درد و دل کنم

این خاک های چادرم از اشک گل کنم

این روزها تو بانوی این خانه گشته ای

خواهر ! برای فاطمه پروانه گشته ای

اسما ببخش ، جاروی این خانه هم زدی

بر گیسوی سه ساله ی من شانه هم زدی

آخر خمیده قامت و بازو شکسته ام

ساحل نشین و کشتی پهلو شکسته ام

آهسته زیر پیرهنم را نگاه کن

گل زخم های روی تنم را نگاه کن

باید که مرهمی روی زخم پرم کشی

حیدر رسید ، چادر من بر سرم کشی

بر روی سینه م از در خانه نشانه ماند

بر دور بازویم اثر تازیانه ماند

حالا بگو چگونه راحت نفس کشم

با دردرهای عمق جراحت نفس کشم

پهلو به پهلویم مکن اسما که اینچنین

خون دوباره می چکد از پهلویم زمین...

...باید دوباره بستر من را عوض کنی

خونی شده تو معجر من را عوض کنی

دیدی اگر که گرم مناجات هر شبم

اسما بیا که دور ز چشمان زینبم

آن بغچه ای که جبرئیل آورده وا کنی

تا اینکه سهم خلعتی ام را سوا کنی

چیزی نمانده زائر روی پدر شوم

آماده ی سفر بدون همسفر شوم

بر درد حیدر و حسنم گریه می کنم

بر طفل مانده بی کفنم گریه می کنم


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 158 یکشنبه 13 فروردین 1391 نظرات (0)

این سرخ جامه ی بدنش را عوض کنم ؟

یا دستمال زخم تنش را عوض کنم ؟

افتاده ام به پای پرستوی زخمی ام

شاید که قصد پر زدنش را عوض کنم

اسما بیا کمک بده هنگام غسل یاس

وقتش شده که پیرهنش را عوض کنم

پر کرده خون تازه زمین حیاط را

باید دوباره من کفنش را عوض کنم

زینب نشسته پشت در و ... یاد فاطمه ...

باید که جای سوختنش را عوض کنم

باید که بعد رفتن زهرا به شیوه ای

رویای هر شب حسنش را عوض کنم

تقدیر ما نوشته خدا و نمی شود

شام فراق دل شکنش را عوض کنم


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 140 یکشنبه 13 فروردین 1391 نظرات (0)

می خواستم که یار تو باشم ولی نشد

فصل خزان بهار تو باشم ولی نشد

می خواستم قرار دل بیقرار من

یک عمر در کنار تو باشم ولی نشد

رفتم به کوچه دست خودم را سپرکنم 

همپای ذوالفقار تو باشم ولی نشد

گفتم اگر چه رفته پدر ، می شود علی

مهتاب شام تار تو باشم ولی نشد

می خواستم که نان بپزم روز آخری

بانوی خانه دار تو باشم ولی نشد

این درد بازو عاقبت از تو مرا گرفت

می خواستم کنار تو باشم ولی نشد

رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 126 یکشنبه 13 فروردین 1391 نظرات (0)

این سرخ جامه ی بدنش را عوض کنم ؟

یا دستمال زخم تنش را عوض کنم ؟

افتاده ام به پای پرستوی زخمی ام

شاید که قصد پر زدنش را عوض کنم

اسما بیا کمک بده هنگام غسل یاس

وقتش شده که پیرهنش را عوض کنم

پر کرده خون تازه زمین حیاط را

باید دوباره من کفنش را عوض کنم

زینب نشسته پشت در و ... یاد فاطمه ...

باید که جای سوختنش را عوض کنم

باید که بعد رفتن زهرا به شیوه ای

رویای هر شب حسنش را عوض کنم

تقدیر ما نوشته خدا و نمی شود

شام فراق دل شکنش را عوض کنم


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 125 یکشنبه 13 فروردین 1391 نظرات (0)

بس که لاله می چکد هر شب ز زیر معجرت

با غبانی شد کنارت کار تنها همسرت

بی سپر بودن برای مرد خیبر مشکل است

بی تو خالی می شود پشت یگانه همسرت

ای پرستوی علی تنها مرو از لانه ام

من چه سازم بی تو با این نازدانه دخترت

هرچه آمد بر سرت بین در و دیوار شد

ای همای زخمی ام خونین شده بال و پرت

بی علی تنها تو را دیدند و سیلی ات زدند

کاش می شد که بمیرد از غریبی همسرت


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 136 یکشنبه 13 فروردین 1391 نظرات (0)

آتش بلند بود که این در شکسته شد

حرمت ز اهل بیت پیمبر شکسته شد

افتاد تا که سوخته در ، خادمه رسید

فهمید بار شیشه ی کوثر شکسته شد

از بس پیامبر جلوی چشم آن حسود

بوسه به دست و سینه زد آخر شکسته شد

این ماجراست ، مرد زمین خورده همسرش

این ماجراست ، شیر خدا سر شکسته شد

می گفت فضه یا که نمی گفت با علی

از پشت در، چه فایده ، حیدر شکسته شد

آنجا طناب را به گلوی پدر که دید

قلب لطیف و نازک دختر شکسته شد

یک مرد از یهود تعجب نموده بود

بغض گلوی فاتح خیبر شکسته شد

زهرا پی علی و مغیره غلاف را

از بس که زد به بازوی مادر شکسته شد


رضا رسول زاده 

منبع : وبلاگ روضه رضا

محب العباس(ع) بازدید : 138 شنبه 12 فروردین 1391 نظرات (0)

یک نفر بر گرد مولا با سپر چرخیده بود

بهتر است این که بگویم با پسر چرخیده بود

سرنوشت شیعه را جور دگر می زد رقم 

در به سمت داخل کوچه اگر چرخیده بود

آمده مولا به پای خویش بیعت کرده است 

در تمام شهر این گونه خبر چرخیده بود

تا همین اندازه می گویم که از بس ضرب داشت

یک نفر سیلی زد اما پنج سر چرخیده بود

می شد از طرز قدم هایش بفهمی با شتاب 

دور خود در عرض کوچه یک نفر چرخیده بود

آن که مصداق شریف جمله ی "لولاک..." بود

سمت پهلویش چرا لولای در چرخیده بود؟


مهدی رحیمی

منبع : وبلاگ حرم شاه

تعداد صفحات : 80

درباره ما
Profile Pic
بیت الزهرا (س) در سال 1386 فعالیت های فرهنگی مذهبی خویش را آغاز نمود و با عنایات آن بانوی مکرم وبلاگی با این عنوان به نیت اشاعه فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت طراحی گردید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان رضایت شما از مطالب سایت ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 798
  • کل نظرات : 114
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 51
  • آی پی دیروز : 58
  • بازدید امروز : 295
  • باردید دیروز : 83
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 1,660
  • بازدید ماه : 4,153
  • بازدید سال : 19,592
  • بازدید کلی : 160,834